1401/09/26

فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه – ۲-۴-۱حضور ذهن: – 10

۲-۴-۱حضور ذهن:

واژه­ حضور ذهن حدود ۲۰۰۰ سال پیش از بودیسم[۱۰۲]گرفته شده است، قانونی که تحت عنوان«جهان شمول بودن» از چین نشأت می‌گیرد و تائو نام دارد که به بیان ساده تر«مسیر[۱۰۳]» خوانده می شود. تائو، دنیایی مطلق با قانون خاص خود است. هیچ چیزی در آن انجام نمی شود یا اجبار به انجام هیچ کاری نیست. زندگی مطابق تائو، انجام ندادن و تلاش نکردن است که مطابق با آن اگر ‌به این طریق بنگرید، باهمه چیز و در همه لحظه هماهنگ می­شوید(محمدخانی، تمنایی فر، تابش، ۱۳۸۶).

در سال­های اخیر از مراقبه­های حضور ذهن، به عنوان مؤلفه مهمی در ترکیب مداخلات مختلف برای ناتوانی­ها[۱۰۴]و پریشانی­ها [۱۰۵] استفاده گردیده است. هر چند این مراقبه ها در اصل برای بیماری های جسمی مانند دردهای مزمن پشت معرفی شده بودند، کارایی آن­ها در بهبود اختلال های هیجانی به خصوص اضطراب و افسردگی مشخص گردیده است(تونتو ، ویتس و نگوین[۱۰۶] ، ۲۰۰۷ ).

آموزش اولیه­ حضور ذهن، شامل تمرین روزانه چهل و پنج دقیقه ای است که به وسیله نوار کاست آموزشی انجام می شود و در آن توجه به شکل متوالی، معطوف به قسمت های ویژه ای از بدن می شود. این تمرین­ها سرانجام به داشتن آگاهی بر روی تنفس تمرکز می‌کنند. در خلال تمرین ها، ذهن افراد به ناچار از تمرکز بر تنفس و بدن منحرف شده و به سوی جریان افکار و احساسات کشیده می شود. از همین وضعیت برای آگاه کردن جریان های ذهن و مفاهیمی که توجه را به سوی خود جلب می‌کنند، سود جسته می شود. سرانجام، توجه به تدریج بر تنفس متمرکز می شود.

به گفته­ی تونتو، ویتس و نگوین(۲۰۰۷)، به عنوان اولین گام در آموزش حضور ذهن از افراد خواسته می شود روی آگاهی از تنفس خود باقی بماند و سپس هر زمان که این آگاهی به افکار، احساسات یا حس های بدن کشیده شد، دوباره به تمرکز و آگاهی بر تنفس بازگردد.

از طریق تکرار بازگشت آگاهی بر تنفس، به بیمار کمک می شود تا از ماهیت فعالیت های ذهنی آگاهی یابد و قادر به تمایز فعالیت­های ذهنی از پاسخ­هایی که ‌به این فعالیت­ها می‌دهد، گردد.

به عبارت دیگر، از افراد خواسته می شود به شکلی ساده، به رخ دادن رویدادها توجه نمایند و سپس توجه خود را به تنفس معطوف دارند(ویلیامز، تیزدل و سگال، ۲۰۰۲). در انتها با انجام تمرین های مراقبه­ای، بیمار می­آموزد حس­های بدنی، احساسات، افکار و نیز فرایند افکاری که با آن ها می‌آید را مشاهده نموده و ادامه دهد و به شکلی ساده ‌به این حقیقت واقف گردد که افکار، احساسات و ادراک(و تمامی رویدادهای ذهنی دیگر) می ­توانند تنها به عنوان افکار در نظر گرفته شوند، به اطناب کشیده شوند، مورد غفلت قرار گیرند یا دستکاری شوند و مهم ترین مورد این که بر اساس آن ها اقدامی صورت پذیرد(تونتو، ویتس و نگوین، ۲۰۰۷).

ریشه روش درمانی حضور ذهن در مدل کبات ـ زین(۱۹۹۰) از کاهش استرس قرار دارد. در کلینیک کاهش استرس جان کبات زین در دهه ۱۹۷۰ در مرکز پزشکی دانشگاه ماساچوست، به آزمونی­ها تمرین آرامش ذهنی همراه با حضور ذهن را آموزش می‌داد و استفاده از آن را مانند یک تمرین روحی برای سهولت دسترسی به آن و ارتباط با بیمارانی که از گسترده ای از بیماری­های جسمانی رنج می بردند، تعدیل نمود.

برنامه کاهش استرس مبتنی بر حضور ذهن[۱۰۷] در ۱۹۷۹ توسط جان کبات ـ زین در دانشکده پزشکی دانشگاه ماساچوست به عنوان شیوه ای برای ادغام مراقبه حضور ذهن بوداییسم در جریان اصلی طب بالینی، طب رفتاری، روان­شناسی سلامت و روان­شناسی بالینی پدید آمد. برنامه استرس مبتنی بر حضور ذهن برنامه­ای مبتنی بر گروه است که برای درمان افراد دچار درد مزمن[۱۰۸] تدوین گردیده است. علاوه بر این، برنامه کاهش استرس مبتنی بر حضور ذهن همچنین برای کاهش ناخوش­های همراه با بیماری های مزمن نظیر سرطان[۱۰۹]و سندرم نقص ایمنی اکتسابی[۱۱۰]، پر فشاری خون[۱۱۱]، بیماری قلبی[۱۱۲]،اختلال­های معدی ـ روده­ای[۱۱۳]، بیماری های خونی و درمان اختلال­های هیجانی و رفتاری نظیر اضطراب و وحشت زدگی و همچنین بهبود کیفیت زندگی به کار رفته است(یونسی و رحیمیان بوگر، ۱۳۸۷).

طبق نظر کبات زین(۱۹۹۰)حضور ذهن سه اهمیت اساسی در درمان دارد:

۱٫ در تمرین حضور ذهن، به افراد آموزش داده می شود تا داشتن آگاهی را مورد تمرین قرار دهند. بر اساس فهم درمانگران این رویکرد از عواملی که چرخه تفکرـ عاطفه را ادامه می‌دهد، هر نوع آگاهی هدفمند در این رابطه این مزیت را دارد که«گنجایش جذب» محدودی برای افکار باقی بگذارد. در واقع، با این کار چرخه نشخوار فکری معیوب که موجب تکرار افکار و سرانجام خلق منفی می شود، شکسته می شود.

۲٫ تمرین آگاهی از افکار، احساسات و حس های بدنی ممکن است با نیاز به شناسایی افراد مستعد افسردگی در مراحل اولیه افسرده شدن مطابقت داشته باشد. تمرین حضور ذهن می‌تواند یک نظام هشداردهنده اولیه برای بیمار فراهم کند که وی بتواند از شروع افسردگی که مشابه ریزش بهمن از قله های برفی است، آگاه شود.

۳٫ حضور ذهن شیوه درمانی مقرون به صرفه و مبتنی بر حمایت تجربی است و در تمرکز زدایی که آن را در برنامه درمان شناختی مبتنی بر پیشگیری از عود اساسی تلقی می‌کنند، سهم ارزنده­ای دارد و الگوهایی برای آموزش مهارت­ های تمرکز زدایی فراهم می‌کند(یونسی و رحیمیان بوگر، ۱۳۸۷).

تیزدیل و همکارانش(۲۰۰۰) در پژوهش خود متوجه شدند که «تفکرات و احساسات می‌توانند با همدیگر در یک چرخه معیوب آسیب زا تعامل نمایند». به واسطه راهکار درمانی حضور ذهن، بیمار تشخیص می­دهد که نگهداری چنین احساساتی، ناکارآمد و از لحاظ روانی تخریب کننده است. مشاهده کردن موقعیت ها و شرایط به واسطه حضور ذهن به تکذیب و انکار احساسات و تفکرات نیاز ندارد، بلکه در عوض فرد باید در حالی که سعی نمی کند مشغول ساز و کارهای دفاعی[۱۱۴] شود ، نسبت به تجارب پذیرا باشد.طبق رویکرد حضور ذهن همه تفکراتی که به ذهن می‌آیند ، به طور برابری پذیرفته می‌شوند ، به طوری که فرد ‌در مورد آن تفکرات قضاوت نمی کند و همه آن ها را به عنوان تفکرات فعلی خود می پذیرد . دستیابی به چشم انداز تفکرات فرد به وی اجازه می‌دهد از مجراهای روانی و تفکر نشخواری که به او آسیب می رساند ، فرار کند . از طریق عمل حضور ذهن ، چرخه تفکر منفی قبل از اینکه بیمار خودش را در انتهای حالات افسردگی بیابد ، متوقف می­ شود. طبق رویکرد حضور ذهن، در اغلب موارد درد و ناراحتی روانی بیمار به دلیل قضاوت بی مورد در لحظه حاضر به وجود می ­آید، در حالی که هیچ اتفاقی در واقع رخ نداده است و همین تفکر و قضاوت منفی است که با احتمال زیادی می‌تواند به افسردگی منجر شود(یونسی و رحیمیان بوگر، ۱۳۸۷).

1401/09/26

پایان نامه آماده کارشناسی ارشد | ۲-۳-۲-۱- تفاوت مذهب و معنویت – پایان نامه های کارشناسی ارشد

تعاریف گوناگون از «معنویت» ارائه شده است. شهیدی (۱۳۹۱) در پژوهش خود معنویت را از دیدگاه محققان این گونه تعریف کرده: در لاتین از واژه اسپریتوس[۱۶۷] به معنای «زندگی» یا «روشی برای بودن» و «تجربه کردن» است که با آگاهی یافتن از یک بعد غیر مادی به وجود می ­آید و ارزش­های قابل تشخیص آن را معین می­سازد این ارزش­ها به دیگران، خود، طبیعت و زندگی مربوط است. در لغت­نامه دهخدا معنویت به معنای معنوی بودن است و معنوی منسوب به «معنی» در مقابل «لفظ» و نیز «باطنی و روحانی» در مقابل « مادی و صوری» است. به دیگر سخن، معنویت یعنی معنایی که فقط توسط قلب شناخته می­ شود. معنویت در فرهنگ آکسفورد به معنی در ارتباط بودن با روح یا کیفیت­های روانی برتر، متعلق بودن یا در ارتباط بودن با چیزها یا موضوعات مقدس، ایستادن یا تکیه دادن به دیگران، دین­داری، درستکاری، پرهیزکاری، و به لحاظ روحی خوب بودن، داشتن تمایلات یا غرایز معنوی و … آمده است.

ایمونز بیان می­ کند معنویت جست­وجویی برای یافتن عناصر مقدس، معنایابی، هشیاری بالا و تعالی است. آبرهام مازلو [۱۶۸]نیز معنویت را از مهم­ترین عناصر نگرش انسان­گرایانه دانسته است. مازلو معتقد بود: معنویت مسئولیتی عمومی است که بر دوش همۀ افراد بشر است. وی اعتقاد داشت: تجارب معنوی، ما را از ساحت آگاهی متعارف به ساحت برتری از هستی منتقل می­ کند و به ما امکان می­دهد تا ارزش­های متعالی خود، مانند حقیقت، زیبایی، هنر و عشق را که مازلو «ارزش­های وجودی[۱۶۹]» می­نامد، معنا کنیم. شهیدی(۱۳۹۱) معنویت را به عنوان تلاش دائم بشر برای پاسخ دادن به چراهای زندگی تعریف نموده ­اند. به عبارت واضح­تر، استفاده بهینه از قوه خلّاقیت و کنجکاوی برای یافتن دلایل موجود مرتبط با زنده ماندن و زندگی کردن است و در نتیجه، رشد و تکامل، بخش مهمی از معنویت است و از منظر اسلام معنویت عبارت است از: درک ارتباط با وجودی متعالی که به کمک عمل به برنامه­ای ویژه در مدت زندگی برکره زمین، حاصل شده و روز به روز شدت یافته، از انسان وجودی خاص می­سازد که در عالم هستی، مطلوبیت ذاتی دارد و با یاد خدا تجلّی می­یابد (نارویی­نصرتی، ۱۳۹۰).

۲-۳-۲-۱- تفاوت مذهب و معنویت

کلمه مذهب[۱۷۰]، از ریشه لاتین به معنای به هم پیوستن است. یک مذهب، تجربیات معنوی جمعی یک گروه از مردم را به داخل سیستمی از باورها و اعمال، سازماندهی می­ کند. مذهبی بودن به درجه شرکت یا میزان پذیرش باورها و اعمال یک مذهب سازمان یافته اطلاق می­ شود. معنویت مفهومی وسیع­تر از مذهب دارد و شامل مفاهیم دیگری همچون سلامت معنوی، آرامش و راحتی ناشی از ایمان و تطابق معنوی، تجربیات و تظاهرات روح فرد در یک روند بی­همتا و دینامیک که منعکس­کننده ایمان به خدا یا یک قدرت بی­نهایت ‌می‌باشد و یکپارچگی همه ابعاد انسانی است (میرشمسی، ۱۳۸۸).

برخی افراد خود را معنوی می­دانند اما بر یک مذهب رسمی صحه نمی­گذارند. مذهبی بودن و معنویت، مفاهیمی هستند که هم­پوشانی دارند، به صورت تجربی، هر دو جستجوی معنا و هدف، اتصال و آرزوها را ممکن است شامل باشند. در این نگاه، مذهبی بودن شبیه معنویت است. مذهب و معنویت از مهم­ترین عوامل فرهنگی هستند که به ارزش­های انسانی، رفتارها و تجربیات، ساختار و معنا می­ دهند. ویگلزورث (۲۰۰۴) برای معنویت دو بعد عمودی و افقی ذکر می­ کند، بعد عمودی منعکس­کننده ارتباط با خدا یا یک قدرت بی­نهایت است. بعد افقی هم منعکس کننده ارتباط ما با دیگران و طبیعت و هم اتصال درونی ماست، که عبارت است از توانایی ما برای یکپارچه کردن ابعاد مختلف وجودمان و توانایی برای انتخاب­های مختلف. بحث­های موجود ‌در مورد معنویت، ‌به این منجر شده است که معنویت امری ذهنی، مبهم و قطبی[۱۷۱] شود. در یک انتهای طیف، به معنویت مترادف با مذهب نگریسته شده است، در حالی که در انتهای دیگر طیف برای تمام افراد ‌با ایمان یا معتقد به خدا نیز، به کار می­رود. گفته می­ شود معنویت برای افراد مختلف، بسته به نگرش آن ها به جهان یا فلسفه زندگی آن ها معانی مختلفی دارد. در حالی که برخی دیگر قاطعانه اظهار می­دارند که هنگامی که معنویت از همراهی با مذهب جدا شود، عاری از هر گونه معنا یا مفهوم واقعی می­ شود.

مذهب شامل باورها و اعمال مشخص است، در حالی که معنویت بسیار گسترده ­تر است. مذهب واکنش ما نسبت به چیزی است که خداوند انجام داده است. مذهب درباره معنویت نیست. هر انسانی دارای معنویت مذهبی است، اما هر انسان مذهبی دارای معنویت نیست. خداوند یک مذهب نیست. دین پاسخ عملی نسبت به خدا است و ‌بنابرین‏، خدا نمی­تواند یک مذهب باشد (جین[۱۷۲] و پروهیت[۱۷۳]، ۲۰۰۶). معنویت یک جنبه درون شخصی است در حالی که مذهب بیشتر دارای جنبه بیرونی اجتماعی است (کینگ[۱۷۴]، ۲۰۰۸).

موریر- آلمیدا[۱۷۵] و کوئنیگ[۱۷۶] (۲۰۰۶) مذهب را به عنوان یک سیستم سازماندهی شده ار عقاید، آداب و رسوم، و آیین­ها و مظاهری می­دانند که برای تسهیل نزدیکی به امور متعالی و روحانی (یعنی خدا، قدرت برتر، یا حقیقت غائی) در نظر گرفته شده است. در حالی که معنویت، جستجوی فردی برای یافتن سؤالات غائی پیرامون زندگی، معنا و روابط با امور متعالی ‌و روحانی، که ممکن است از بسط آیین­های مذهبی، شکل­ گیری انجمن­ها ایجاد شود یا منجر ‌به این امور گردد.

آشکارا به نظر می­رسد که معنویت بایستی به عنوان مفهومی وسیع­تر از مذهب دیده شود. این نظر ‌در مورد این مفهوم مشخص می­سازد که معنویت در برخی از حوزه ­های معمول سهیم هستند و هرکدام نیز حوزه ­های خاص خود را دارا هستند (تری، ۲۰۰۶، به نقل از برجعلی، ۱۳۸۹). معنویت تجربه کاملا شخصی مقدس است، در حالی که دین بیشتر شامل کیفیاتی است که به بافت دینی سنتی فرد اشاره می­ کند (کلی[۱۷۷]، ۲۰۰۸). اعتقاد بر این است که هر دو سازه، یعنی دینداری و معنویت جزء عوامل اجتماعی و روان­شناختی مهم در زندگی انسان­ها هستند (ساواتزکی[۱۷۸]، رتنر[۱۷۹] و چیو[۱۸۰]، ۲۰۰۵).

۲-۳-۳- هوش معنوی

1401/09/26

فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه – جمع بندی نظریه ها – پایان نامه های کارشناسی ارشد

ساختمانیان (۱۳۷۴) به نقل از زیو[۶۹] (۱۹۸۸) به تحقیقاتی اشاره دارد که به کارگیری شوخ طبعی باعث رشد خلاقیت می‌گردد.

مکتب عصب شناختی

مکتب عصب شناختی را شاید بتوان یکی از جدیدترین دیدگاه ها درباره خلاقیت دانست.در این دیدگاه رابطه ی خلاقیت با مغز و امواج مغزی مورد بررسی قرار می‌گیرد .

بعضی از محقققان معتقدند در تفکر خلاق ‌نیم‌کره راست نقش اصلی را دارد و ادغام وظایف دو ‌نیم‌کره لزومی ندارد و حتی می‌تواند اثر منفی داشته باشد زیرا تفکر خلاق و منطقی به طور همزمان نمی توانند در بالاترین سطح عمل کنند.‌بنابرین‏ خلاقیت با تقویت ‌نیم‌کره راست مغز شکوفا می شود.

بعضی از محققان نیز اعتقاد دارند ، نمی توان با صراحت توانایی‌های یادگیری و یا بینش و استدلال را به ‌نیم‌کره راست ویا چپ نسبت داد،هر چند پژوهش های زیادی نشان داده است ‌نیم‌کره چپ در استدلال و منطق و ‌نیم‌کره راست در مسائلی از قبیل ادراک فضایی و بازشناسی نقش دارد. اما در مسائل زیادی تعامل دو ‌نیم‌کره تأثیر دارد.ویژگی های ‌نیم‌کره راست که خلاقیت و بهره وری حاصل آن است ،عبارت است از :

تصور و تجسم ،تخیل و رؤیا،شناخت رنگ و شناخت موسیقی.

عوامل مذکور که از عمده ترین خصوصیات مستقل و یا مشترک ‌نیم‌کره راست می‌باشد،کلیدهایی است که با پرداختن به هر یک از آن ها ،افزایش ‌نیم‌کره راست مغز و شکوفایی استعدادها را موجب خواهیم شد.

ورود ‌نیم‌کره راست به عرصه یادگیری ، به معنای دو برابر شدن توان یادگیری به جهت فعالیت ‌نیم‌کره ای دیگر نیست،یادگیری با بهره گیری از ‌نیم‌کره راست در کنار ‌نیم‌کره چپ ، توان یادگیری را به چندین برابر افزایش می‌دهد،چرا که ‌نیم‌کره راست با خلاقیت ،تفکر و کیفیت ارتباط دارد و ارزش میزان یادگیری در این حالت به صورت تصاعدی افزایش می‌یابد.(شجری ،۱۳۷۸،ص۲۱۳-۲۱۲)

عصب شناسی به نام کارل پریبرم[۷۰] معتقد است که اگر روزی بتوانیم با کالبد شناسی ساده مغز به تقسیم بندی آن از لحاظ ارتباط بخش هایش با خلاقیت پی ببریم ،متوجه خواهیم شد که بخش های نقل پیشین وپسین در خلاقیت نقش دارند ،نه بخش های راست و چپ.(حسینی ،۱۳۷۸،ص۴۹)

تحقیقات روی امواج مغزی نیز نشان داده است برحسب میزان خلاقیت ،امواج تغییر می‌یابند.

چنانچه موقع استراحت امواج الفا کاهش می‌یابند و زمانی که شخص مشغول انجام کار خلاق گردد این امواج افزایش پیدا می‌کند.(حسینی ،۱۳۷۸) با توجه ‌به این که تحقیقات در شرایط آزمایشگاهی انجام گرفته در تعمیم این شرایط به موقعیت واقعی باید احتیاط نمود .ضمن این که تحقیقاتی در رابطه با میزان خلاقیت و تفاوت های فعالیت ‌نیم‌کره های مغز انجام می شود و صفاتی که در خصوص این افراد عنوان شود را با آزمون ،صحت و سقم آن بررسی شود .

جمع بندی نظریه ها

با وجود نبودن نظریه ای قطعی در آفرینشگری ،باید با بینش ناشی از نظریه های ویژه موجود ،چاره سازی کنیم.

برای تبیین متافیزیکی و کیهانی آفرینشگری ،ممکن است از فیلسوفان، نظریه ی تکاملی و متجددانی مانند وایت هد کمک بخواهیم .

برای پی بردن به نقش ناخوداگاه در آفرینشگری ،بایستی به فروید رجوع کنیم .

برای آگاهی از اینکه آفرینشگری تا چه حد پاسخی به محیط خارجی ما است مدیون اسکاکتل هستیم.

بهترین کوشش که تاکنون برای قرار دادن آفرینشگری در کل شخصیت ،انجام گرفته است متعلق به راجرز می‌باشد.

برای سنجش منظم واکاوی توانایی‌های ذهنی موجود در آفرینشگری به کار گیلفورد مراجعه می‌کنیم . برای جامع ترین ترکیب های سال های اخیر به سراغ نوشته های کوستلر می رویم و بالاخره در مواردی ادعای عصب شناسان را مد نظر قرار می‌دهیم .هر چند که به تنهایی به یک مکتب و دیدگاه خاص درباره خلاقیت نمی توان متکی بود.

منشأ خلاقیت

یکی از مهم ترین موضوعاتی که می توان در زمینه خلاقیت مطرح نمود،این است که خاستگاه و منشأ خلاقیت چیست؟ بر این اساس در فصل حاضر مهمترین منابع منشأ خلاقیت از دیدگاه صاحب نظران مورد بررسی قرار می‌گیرد.

۱- اطلاعات ذهنی:

بنابر نظر افلاطون هر یک از اعضای جهان مادی دارای یک همتای انتزاعی تحت عنوان ایده یا اندیشه است که علت آن شی به حساب می‌آید. مثلاً اندیشه انتزاعی صندلی با ماده کنش متقابل می‌کند تا آنچه را که ما صندلی می نامیم به وجود آورد. همه اشیاء مادی دارای چنین سر چشمه ای هستند ‌بنابرین‏ آنچه ما از حواسمان تجربه می‌کنیم یک صندلی یا درخت است نه صندلی یا درخت به معنی مطلق. همه انسان‌ها در ذهن خود دانش کاملی از همه اندیشه هایی که جهان را می‌سازند در اختیار دارند ‌بنابرین‏ ذهن انسان تصویری از جهان است. بر این اساس تمامی دانش و افکار جدید یادآوری تجاربی است که روح ما در آسمانی که فراسوی ‌آسمان‌هاست داشته است.

به پیروی از افلاطون، فلاسفه ای چون رنه دکارت و ایمانوئل کانت معتقدند که منشا ایده های تازه ذهن می‌باشد.

۲- اطلاعات حسی:

ارسطو یکی از شاگردان افلاطون بود که ابتدا نظرات او را دقیقاً پذیرفت اما بعدها به مخالفت با آن ها برخاست. بر عکس نظر افلاطون ،ارسطو بر این عقیده است که منبع افکار و اندیشه‌های جدید اطلاعات حسی است که از طریق حواس ‌پنج‌گانه به واسطه تعامل با محیط تجربه و کسب می‌شوند. به پیروی از ارسطو فیلسوفانی چون هابز و برکلی معتقدند که منشا ایده های جدید اطلاعات حسی و تجربه می‌باشد.

۳- تعارض[۷۱]:

زیگموند فروید از دو نوع فرایند اولیه فکر یا ناخود آگاه و فرایند ثانویه فکر یا خودآگاه نام می‌برد. او معتقد است که خلاقیت از تعارض درون شخصی خصوصاً فرآیندهای ناخودآگاه برانگیخته می شود. فرد خلاق از تفکر نوع اولیه جهت تولید ایده های تازه استفاده کرده و فرایند ثانویه را جهت تحقق ایده های حاصل از تفکر اولیه به کار می‌گیرد. در نتیجه خلاقیت باعث کاهش اضطراب ناشی از تعارض می شود. پس با این وجود از دیدگاه روانکاوان می توان نتیجه گیری کرد:

الف – منبع خلاقیت ناشی از تعارض درون فرد خصوصاًً ضمیر ناخودآگاه است.

ب – ناخودآگاه باعث تولید ایده ها و راه حلهای بدیع و تازه شده و خودآگاه باعث عملیاتی شدن این ایده ها می شود.

ج- تولید ایده های تازه و جامه عمل پوشاندن به آن ها باعث کاهش اضطراب ناشی از تعارض می شود.

۴- افرادسالم و محیط سالم:

روانشناسان انسان گرا نظیر مازلو، فروم و راجرز عقیده دارند که زمانی خلاقیت بروز می‌کند که هیچ تعارضی در درون شخص وجود نداشته و محیط مناسب فراهم باشد.

۵- ‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژنتیک:

از دیدگاه بعضی از جمله گیلفورد، خلاقیت استعداد طبیعی است که در محیط مساعد بروز می کند . اما میزان این استعداد بستگی به ویژگی‌های ژنتیکی دارد.

۶- معصومیت و اشتباه:

1401/09/26

فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه – قسمت 5 – پایان نامه های کارشناسی ارشد

برندینگ چیزی فراتر از دادن یک نام به محصول و آن را وارد دنیای خارج کردن است. برندینگ نیاز به تلاشی بلندمدت و سطح بالایی از مهارت و منابع دارد.ضمناً،تمایز برندینگ و بازاریابی نیز باشد در نظر گرفته شود . برندینگ نمی تواند جایگزینی برای بازاریابی باشد هم بازاریابی و هم برندینگ مورد نیاز است . بازاریابی به پیش‌بینی نیاز مصرف کنندگان بخش خاصی از بازار می پردازد و سازمان را برای تولید محصولات و خدمات مورد نیاز به حرکت در می آورد apferer,2008)). مدیریت نام تجاری یک فعالیت مدیریتی مهم است که به منظور خلق سیستماتیک آگاهی مصرف کننده ‌در مورد نام تجاری ، مزایای آن و متعلقات خاص و متمایز کردن آن در رقابت به کار برده می شود(Keller,2003).

۲-۷ ارزش ویژه برند

مفهوم ارزش ویژه برند ابتدا در دهه ۱۹۸۰ توسط متخصصین تبلیغات همه گیر شد .۱۹۹۰ مطالعات جدی آکادمیک توسط (آکر ، ۱۹۹۱)،( اسریواستاوا ، شوکر[۱]، ۱۹۹۱) ،(کاپفر[۲] ،۱۹۹۲) ،(کلر،۲۰۰۸،۱۹۹۳) انجام یافت ولی با این حال هنوز تعریف جامع و مورد قبول دانشگاهی از این مفهوم ارائه نشده است(کلر ، ۲۰۰۸، رکیوز و دیگران[۳] ، ۲۰۰۳) با این حال تقریباً تمامی مفهوم سازی ها ارزش ویژه برند با توجه ‌به این که این مفهوم شامل ارزش افزوده شده به یک محصول به وسیله تداعی ها و ادراک های ناشی از یک نام تجاری خاص است توافق دارند(چاودهوری[۴] ، ۱۹۹۵، وینترز[۵]، ۱۹۹۱).

بررسی ادبیات پیشینه موضوع نشان دهنده ازدیاد تعاریف ارائه گردیده شده ‌در مورد ارزش ویژه برند و ابعاد آن است.

تعریف جامع پذیرفته شده ای از ارزش ویژه برند وجود ندارد.این اصطلاح معانی متفاوتی برای شرکت های مختلف دارد.بسیاری از تعاریف ابتدا بر پاسخ های مصرف کننده متمرکز می‌شوند اما می توان از نسبت دادن آن به عملکرد مالی بهره برد و از آنجا تنها هدف برندگذاری را نشان داد .به معنی هدایت کسب و کار ‌سود ده و ایجاد ارزش برای ذینفعان با وجود این تعاریف مختلف ، ویژگی های مشترک متعددی از تعاریف زیاد ارزش ویژه برند که امروزه به کاربرده می‌شوند ، می توان مشاهده کرد .

مؤسسه‌ علوم بازاریابی ارزش ویژه برند را چنین تعریف می‌کند : مجموعه ای از تداعی ها و رفتارها در بخش مشتریان برند، اعضای کانال و شرکت مادر که به برند امکان می‌دهد میزان بیشتری درآمد داشته باشد یا حاشیه سود بیشتری نسبت به زمانی که بدون برند است داشته باشد و این به برند ، مزیت قوی ، پایا و متمایزی را در مقابل رقبا می‌دهد . از دیدگاه مشتری محور ، کلر (۱۹۹۳) ارزش ویژه برند را به عنوان تأثیرات متمایز تعریف می‌کند که دانش برند بر پاسخ مشتری به بازاریابی برند دارد(ارزش ویژه برند مشتری محور)

‌بر اساس میزان ارزش ویژه برند، دیوید آکر(۱۹۹۳) آن را به عنوان مجموعه ای از دارایی ها و تعهدات مرتبط با یک برند ، نام آن و سمبلی مفهوم سازی می‌کند که به ارزشی که توسط محصول یا خدمت برای شرکت یا مشتریان شرکت فراهم شده است ، اضافه می شود و یا از آن کاسته می شود . با توجه به دیدگاه رفتار مشتری محور ، یو و دانته (۲۰۰۱) ارزش ویژه برند را به عنوان پاسخ های مختلف مصرف کنندگان بین یک برند اصلی و یک محصول بی برند زمانی که هر دو سطح مشابهی از مشوق های بازاریابی و ویژگی های محصول دارند ، تعریف می‌کنند . همچنین ارزش ویژه برند ، ارزش افزوده ای است که بر محصولات یا خدمات اعطا می‌گردد . ارزش ویژه ی برند ممکن است در طریق تفکر مشتریان ، احساس و عمل در قبال برند نمایان شود همچنان که در قیمت ها ، سهم بازار و سودآوری برند برای شرکت به ارمغان بیاورد .

۲-۸ دیدگاه ارزش ویژه نام و نشان تجاری کلر

رویکرد روانشناختی (رویکرد مشتری) دیگر روش کلر(keller) برای تعیین ارزش ویژه نام و نشان تجاری است کلر بر این فرض سخن می‌گوید که ارزش مشتری محور نام و نشان تجاری (که آن را ارزش ویژه بر مبنای مشتری می نامد) به دانش نام و نشان تجاری (Brand knowledge) و بر مبنای مقایسه آن با یک محصول مشابه قرار دارد ، بستگی دارد. وی ارزش ویژه نام و نشان تجاری را اثر متمایز دانش و نشان تجاری در پی پاسخ و عکس العمل مصرف کننده به بازاریابی نام و نشان تجاری تعریف می‌کند(keller,1993,p2).

ارزش ویژه نام و نشان تجاری (Brand Equity) مجموعه ای از دارایی ها و تعهدات یک نام و نشان تجاری است که در طول زمان به ارزش ارائه شده توسط کالا یا خدمت شرکت افزوده شده و یا از آن کسر می‌گردد.در مدل آکر این ارزش ویژه شامل وفاداری،آگاهی،وابسته ها و کیفیت درک شده از نام تجاری می‌باشند.

یکی از جامع ترین و عمومی ترین تعاریف از ارزش ویژه برند عبارت است از مجموعه ای از قابلیت ها و دارایی های ضمیمه ی یک برند، نام و نشانه ای است که به ارزش ارائه شده توسط یک محصول برای شرکت و مشتریانش افزوده و یا از آن ارزش کسر می‌کند(motameni & Shahrokhi,1998) .

۲-۹ استراتژی نام تجاری ، استراتژی کسب و کار

مطبوعات تجاری ادعا نموده اند که مشتریان می‌توانند باارزش ترین دارایی شرکت باشد و شرکت‌ها بایستی هر چه در توان دارند را برای خلق و حفظ ارزش ویژه و مبتنی بر مصرف کننده انجام دهند (Ambler&eta2000) بازاریابان پیروز آنانی هستند که می دانند راه اصلی برای دستیابی به بازار گسترده تر و فروش بیشتر ، راهیابی به ذهن و قلب مشتری است و نه ویترین فروشگاه ها. تصویر ذهنی مشتری از یک نام تجاری است که او را بیزار و یا دلباخته ی یک محصول می‌کند( بطحایی ، ۱۳۶۸).

در صورتی که بخواهید نام تجاری برای سازمان ارزش آفرین ، باید فراتر از تصویر ذهنی مصرف کننده و وضع یابی محصول در بازار باشد.به عبارت دیگر،نام تجاری باید در حکم قدرت واحدی در سرتاسر سازمان باشد و سیر حرکت و هدف کسب و کار را نشان دهد ( بطحایی و درگی ، ۱۳۸۵).افزایش وفاداری مشتریان، به خودی خود هدف سازمان نیستند رضایت کارکنان نیز صرفاً وسیله ای جهت دستیابی به اهداف به شمار می‌آید.بدین ترتیب ساختن و مدیریت نام های تجاری برتر نه یک هدف،بلکه یک استراتژی است.

به عبارت دیگر منفعت و ارزش تمامی این موضوعات برای سازمان ، در ارزش آفرینی برای سهام‌داران است و این هدف نهایی سازمان است ارزش آفرینی برای سهام‌داران ، مهمترین مشغله فکری مدیران سازمان ها است ارزش بالقوه سهام شرکت ، تنها در صورتی افزایش می‌یابد که نام تجاری آن به درستی مدیریت شود (hvm,1989).

نتایج برخی دیگر از مطالعات و بررسی های منتشر شده در این زمینه در سال‌های اخیر حاکی از آن است که :

نام های تجاری برتر می‌توانند ارزش سهام شرکت در بازار را تا ۷% افزایش دهند .

در زمان سقوط بازارها در اکتبر ۱۹۹۷ شرکتهایی که از نام های تجاری برتر شناخته شده ای برخوردار بودند توانستند در دوره زمانی کوتاه تری از سایر کسب و کارها ، زیان های مالی خود را جبران نمایند.وجود رابطه میان نام های تجاری و ارزش خلق شده برای سهام‌داران واضح است . مهمترین عامل تحریک کننده در ارزش آفرینی برای سهام‌داران، جریان نقدینگی ـ حجمی از نقدینگی که پس از کسر هزینه ها و سرمایه گذاری ها به سازمان ها وارد می شود ـ در سازمان است .

نام های تجاری قادرند با حمایت از جریان نقدینگی در شرکت برای سهام‌داران خود ارزش آفرین باشند (hvm, 1989).

1401/09/26

مقالات و پایان نامه ها – جدول (۴-۴ ) جدول توصیفی ارزیابی ریسک (بعنوان جزئی ازسیستم کنترل داخلی) بر اساس نوع عضویت حسابرس – پایان نامه های کارشناسی ارشد

نتایج

۴-۱- مقدمه

پیوند دادن موضوع تحقیق به رشته ای از اطلاعات موجود مستلزم اندیشه ای خلاق است، معمولا موضوعی به ذهن محقق خطورمی کند که یافتن منابع داده های موجود برای بررسی آن مستلزم خلاقیت ذهنی محقق است، آرایش و تنظیم داده ها نیز مستلزم است. طرح دست چین کردن مطالب خاص، کدگذاری داده ها، استخراج الگوهایی از میان کدها همگی مستلزم خلاقیت اند. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش به عنوان فرآیندی از روش علمی، یکی از پایه های اساسی هر روش تحقیقی است.به طور کلی، تجزیه و تحلیل عبارت از روشی است که از طریق آن کل فرایند پژوهشی، از انتخاب مسئله تا دسترسی به یک نتیجه هدایت می شود(خاکی، ۱۳۸۶).

در این فصل پژوهشگر برای ‌پاسخ‌گویی‌ به مسئله تدوین شده و یا تصمیم گیری ‌در مورد رد یا تأیید فرضیاتی که صورت بندی ‌کرده‌است به تجزیه و تحلیل داده هامی پردازند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل اطلاعات مرتبط با آزمون فرضیه‌ها در این فصل ارائه شده است.پژوهشگر پس از اینکه روش پژوهش خود را مشخص کرد و با بهره گرفتن از ابزارهای مناسب، داده های مورد نیاز را برای تجزیه و تحلیل فرضیه های خود جمع‌ آوری کرد، اکنون نوبت آن است که با بهره گیری از تکنیک های آماری مناسبی که با روش پژوهش، نوع متغیرها و غیره سازگاری دارد، داده های جمع‌ آوری شده را دسته بندی و تجزیه و تحلیل نماید و در نهایت فرضیه هایی را که این مرحله او را در پژوهش هدایت کرده‌اند در بوته آزمون قرار دهد و تکلیف آن ها را روشن کند و سرانجام بتواند پاسخ یا راه حلی برای پرسش پژوهش بیابد.

همان طوری که قبلا توضیح داده شد، اطلاعات لازم برای آزمون فرضیه های پژوهش از طریق پرسشنامه های توزیع شده استخراج شده که پس از انتقال به صفحه گسترده excel مورد پردازش قرار گرفته است و سپس با توجه به فرضیه، به تجزیه و تحلیل اطلاعات با بهره گرفتن از نرم افزارspss می پردازیم. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و آزمون فرضیه از روش های مختلفی استفاده می شود؛ بدان معنا که ابتدا اطلاعات مورد نیاز برای انجام محاسبه و سپس آزمون‌های رگرسیون برای مطالعه تاثیر اجزای کنترل داخلی بر اثربخشی برنامه حسابرسی مورد کنکاش قرار گرفت.

در این فصل از تحقیق که به تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده اختصاص دارد ابتدا به توصیف متغیرها و عوامل مرتبط با تحقیق از حیث جنسیت،وضعیت تاهل، تحصیلات، سابقه و … پرداخته و سعی شده است توصیف کاملی از شرایط نمونه مورد بررسی صورت گیرد و همچنین به توصیف متغیرهای تحقیق پرداخته و سپس فرضیه‌ها مورد آزمون قرار گرفته است.

۴-۲- آمار توصیفی

آمار توصیفی به مجموعه روش هایی اطلاق می شود که برای جمع‌ آوری، خلاصه کردن، طبقه بندی و توصیف حقایق عددی به کار می رود. در واقع این آمار، داده ها و اطلاعات پژوهش را توصیف می‌کند و طرح یا الگوی کلی از داده ها برای استفاده سریع و بهتر از آن ها به دست می‌دهد. در این بخش خلاصه ای از اطلاعات جمع‌ آوری شده از پرسشنامه های توزیع شده و دریافت شده شامل جنسیت ، وضعیت تاهل ، میزان تحصیلات ، نوع عضویت ، میانگین ، واریانس و انحراف استاندارد پاسخ های گردآوری شده آورده می شود.

جدول( ۴-۱) جدول فراوانی نمونه آماری از نظر جنسیت، تاهل و تحصیلات و نوع عضویت در جامعه حسابرسان

متغیر

به تفکیک

فراوانی

درصد

۱- جنسیت

مونث

مذکر

کل

۴۳

۱۸۸

۲۳۱

۶/۱۸

۴/۸۱

۱۰۰

۲- وضعیت تاهل

مجرد

متاهل

کل

۱۶

۲۱۵

۲۳۱

۹/۶

۱/۹۳

۱۰۰

۳- میزان تحصیلات

لیسانس

فوق لیسانس و بالاتر

کل

۱۴۰

۹۱

۲۳۱

۶/۶۰

۴/۳۹

۱۰۰

۴- نوع عضویت

مؤسسات عضو جامعه

اعضای جامعه شاغل در مؤسسات حسابرسی عضو

اعضای جامعه شاغل در سازمان حسابرسی

کل

۹۱

۳۸

۱۰۲

۲۳۱

۴/۳۹

۵/۱۶

۱/۴۴

۱۰۰

۶/۱۸ درصد از پاسخگویان یعنی ۴۳ نفر زن و ۴/۸۱ درصد یعنی ۱۸۸ نفر مرد می‌باشند. ۲۱۵ نفر از پاسخگویان که ۱/۹۳ درصد را شامل می شود متاهل و ۱۶ نفر که ۹/۶ درصد را شامل می شود مجرد هستند. ۱۴۰ نفر از پاسخگویان یعنی ۶/۶۰ درصد دارای مدرک لیسانس، و ۹۱ نفر یعنی ۴/۳۹ دارای مدرک فوق لیسانس وبالاتر می‌باشند. ۹۱ نفر از پاسخگویان یعنی ۴/۳۹ درصد در عضویت مؤسسات جامعه، ۳۸ نفر یعنی ۵/۱۶ درصد در عضویت مؤسسات حسابرسی ، و ۱۰۲ نفر یعنی ۱/۴۴ در عضویت سازمان حسابرسی بوده اند.

جدول ۴-۲- جدول توصیفی نمونه آماری از نظر سن و سابقه

متغیرتوصیفی

تعداد

کمترین میزان

بیشترین میزان

میانگین

واریانس

انحراف استاندارد

سن (سال)

سابقه خدمتی(سال)

۲۳۱

۲۳۱

۲۲

۱

۵۳

۳۰

۶۸/۳۹

۴۹/۱۸

۵۳/۳۷

۵۶/۴۹

۱۳/۶

۰۴/۷

میانگین سن پاسخگویان ۶۸/۳۹ سال که جوانترین آن ها ۲۲ سال و مسن ترین ایشان ۵۳ سال داشته است. و میانگین سابقه خدمتی ۴۹/۱۸ سال که کم سابقه ترین فرد ۱ سال و پرسابقه ترین فرد ۲۰ سال سابقه خدمت داشته است.

جدول (۴-۳) جدول توصیفی محیط کنترلی (به ‌عنوان جزئی ازسیستم کنترل داخلی) بر اساس نوع عضویت حسابرس

متغیر

نوع عضویت

تعداد

کمترین میزان

بیشترین میزان

میانگین

میانگین میانگین ها

واریانس

انحراف استاندارد

محیط کنترلی

مؤسسات عضو جامعه

۹۱

۲۱

۲۹

۳۷/۲۵

۲۳/۴

۵۵/۴

۱۳/۲

اعضای جامعه شاغل در مؤسسات حسابرسی عضو

۳۸

۲۰

۳۰

۶۸/۲۵

۲۸/۴

۷۹/۵

۴۱/۲

اعضای جامعه شاغل در سازمان حسابرسی

۱۰۲

۱۷

۳۰

۶۵/۲۴

۱۱/۴

۲۴/۵

۲۹/۲

کل

۲۳۱

۱۷

۳۰

۱/۲۵

۱۸/۴

۱۹/۵

۲۸/۲

پاسخگویان در حالت کلی؛ موافق تاثیر مثبت محیط کنترلی بر اثربخشی برنامه حسابرسی بوده اند (میانگین= ۱/۲۵). همچنین اعضای مؤسسات عضو جامعه (با میانگین ۳۷/۲۵) ؛ اعضای جامعه شاغل در مؤسسات حسابرسی عضو (با میانگین ۶۸/۲۵ ) و اعضای جامعه شاغل در سازمان حسابرسی (با میانگین ۶۵/۲۴) موافق تاثیر مثبت محیط کنترلی بر اثربخشی برنامه حسابرسی بوده اند.

جدول (۴-۴ ) جدول توصیفی ارزیابی ریسک (به ‌عنوان جزئی ازسیستم کنترل داخلی) بر اساس نوع عضویت حسابرس

متغیر

نوع عضویت

تعداد

کمترین میزان

بیشترین میزان

میانگین

میانگین میانگین ها

واریانس

انحراف استاندارد

ارزیابی ریسک

مؤسسات عضو جامعه

۹۱

۱۲

۳۰

۸۲/۲۳

۹۷/۳

۷/۱۲

۵۶/۳

اعضای جامعه شاغل در مؤسسات حسابرسی عضو

۳۸

۱۷

۳۰

۸۹/۲۳

۹۸/۳

۷۴/۱۰

۲۸/۳

اعضای جامعه شاغل در سازمان حسابرسی

۱۰۲

۱۷

۲۸

۳۶/۲۳

۸۹/۳

۷۸/۵

۴/۲

کل

۲۳۱

۱۲

۳۰

۶۳/۲۳

۹۴/۳

۲۹/۹

۰۵/۳

1 ... 62 63 64 ...65 ... 67 ...69 ...70 71 72 ... 227