1401/09/26

طرح های تحقیقاتی و پایان نامه ها – قسمت 7 – 8

رشد معنوی نه فقط برای کسانی که به دنبال روشنگری معنوی هستند و انتخاب می‌کنند که در محیط­هایی دور از اجتماع و تنها زندگی کنند، بلکه برای همه افراد اهمیت زیادی دارد (عبدالله‌زاده، ۱۳۸۸).

رشد معنوی می ­تواند پایه و مبنای زندگی بهتر و هماهنگ­تر برای همه باشد، زندگی­ای که فاقد هر گونه فشار و دغدغه، ترس و اضطراب باشد، با کشف وجود واقعی خود، ما رویکردی متفاوت نسبت به زندگی پیدا خواهیم کرد.

یاد می گیریم اجازه دهیم موقعیت­های خارجی روی وجود درونی و اعتقادهای ما تاثیر نگذارند و قدرت و نیروی درونی در ما ایجاد می­ شود که ابزار­های بسیار مفید و مؤثر هستند. رشد معنوی راهی برای فرار از مسئولیت غیر عادی رفتار کردن و تبدیل شدن به فردی غیر فعال نیست، بلکه روشی برای رشد، قوی­تر، شادتر و مسئولیت پذیرتر شدن است (عبدالله‌زاده، ۱۳۸۸).

صمیمت معنوی به عمیق­ترین و آسیب پذیر­ترین بخش­های روحمان نفوذ می‌کند. برای آن که با هم به آن جا برسید باید از نوعی اعتماد، امنیت و آرامش برخوردار باشید که زاده تعهد و کنترل احترام آمیز مسائل و مشکلات در روابط­مان است(قیطاسی، ۱۳۸۴).

«مک دونالد»، «فرید من»، «المرا» (۲۰۰۳) تحقیقات انجام شده در خصوص تاثیر معنویت به روی سلامتی را مورد بررسی قرار دادند و ‌به این نتیجه رسیدند که معنویت به بیماری کمتر و طول عمر بیشتر کمک می‌کند(ساغروانی، ۱۳۸۸).

از دیدگاه دیگر «پیرمانت[۵۸]» (۱۹۹۹) معتقد است که معنویت ممکن است به عنوان ویژگی شخصیتی خاصی در نظر گرفته شود که میزان و نحوه بروز آن در افراد متفاوت است (ساغروانی، ۱۳۸۸).

عشق، علاقه و نوع دوستی یکی از ویژگی­های اصلی افراد معنوی است.

افرادی که به دیگران علاقه، محبت، مهربانی، خویش­رویی و جوانمردی نشان می­ دهند افرادی نوع دوست هستند.

فراتر از نوع دوستی، افراد معنوی به کل هستی از جمله به حیوانات، گیاهان و طبیعت عشق و علاقه نشان می­ دهند این‌ها دنیا را زیبا می­بینند و زیبایی را گسترش می­ دهند و برای بهبود زندگی افراد می‌کوشند.

این علاقه هم در هدف و هم در روش برخورد افراد معنوی با مردم، خود را به روشنی نشان می­دهد (غباری بناب، فوری­زاده، امامی نائینی، ۱۳۸۵ به نقل از عبدالله‌زاده، ۱۳۸۷).

انسان دارای سه بعد معرفتی (عقیدتی یا شناختی)، عاطفی و احساسی و بعد ارادی است و همه چیز در درون انسان در این سه حالت قابل رده­بندی هستند یعنی انسان معنوی چه می­خواهد که دیگران نمی‌خواهند؟ انسان معنوی سه چیز می­خواهد؛ در بعد ارادی این سه چیز مهم هستند. انسان معنوی انسانی است که می‌خواهد، اولاً، خودش را بشناسد. ثانیاًً، خودش باشد. ثالثاً، خودش را بهتر کند (عبدالله‌زاده، ۱۳۸۸).

۲-۱-۴)هوش معنوی و برخی تعاریف آن:

از نظریه ­ها چنین بر می ­آید که هوش معنوی مجموعه ­ای ‌از توانمندی­هاست که به منابع معنوی متصل است، هوش معنوی ساختارهای معنویت و هوش را جهت ایجاد ساختاری جدید تحت عنوان هوش معنوی ترکیب می­ کند و ساختاری است که با روانشناسی، بیولوژی، مذهب، معنویت و عرفان همپوشانی دارد.

آمونز: هوش معنوی متشکل از شماری توانمندی­ها و شایستگی­هاست و چهارچوبی برای معرفی و سازماندهی توانمندی­ها و مهارت­ های مورد نیاز برای استفاده انطباقی از معنویت است (ساغروانی، ۱۳۸۸).

هوش معنوی توانایی رفتار منطبق بر شفقت و مهربانی بدون در نظر گرفتن شرایط است. این چیزی است که در رهبران معنوی دیده می­ شود (ویلگزورث[۵۹]، ۲۰۰۶).

هوش معنوی ظرفیت جستجو در منابع برای شناخت بیشتر، حل و فصل معنای وجودی، معنوی و مسائل عملی در زندگی است (ناسل[۶۰]، ۲۰۰۴، به نقل از حسینی و همکاران، ۲۰۱۰).

هوش معنوی از منظر کینگ (۲۰۰۸) به عنوان مجموعه ظرفیت­های روانی که با آگاهی، یکپارچگی و با جنبه­ های متعالی و معنوی و غیر مادی وجود فرد سروکار دارد تعریف می­ شود.

به گونه ­ای که منجر به پیامدهایی همچون بازتاب عمیق وجودی، افزایش معنا، بازشناسی خود متعالی و تسلط بر ویژگی‌های معنوی می­ شود که از ۴ مؤلفه‌ اصلی، تفکر وجودی انتقادی، خلق معنای شخصی، آگاهی متعالی و توسعه آگاهی تشکیل شده است.

هوش معنوی بیانگر مجموعه ­ای از توانایی­ ها و ظرفیت­ها و منابع معنوی است که آن­ها موجب افزایش انطباق­پذیری و در نتیجه سلامت روان افراد می­ شود. هوش معنوی هوشی است که مشکلات معنایی و ارزشی انسان را حل می­ کند. این هوش اعمال و زندگی انسان را در یک سطح وسیع­تر و قدرتمندتر معنا می‌دهد به وسیله آن ‌می‌توان معنای زندگی و مسیر زندگی فرد را سنجید. بنیان عملکرد هوش معنوی کاراتر از هوش عقلانی و هوش عاطفی است. به اعتقاد کینگ راهبردهای مقابله­ای و تکنیک­های حل مسئله با بهره گرفتن از معنویت در واقع کاربردهای سازگارانه هوش معنوی می‌باشد. هوش معنوی به عنوان یک میانجی در ارتباط نقش دارد.

به احتمال زیاد همبستگی معنا­داری میان سطوح هوش معنوی و سازگاری وجود دارد. هوش معنوی به ما اجازه می­دهد موقعیت را اداره کنیم (معلمی، رقیبی و سالاری درگی، ۱۳۸۹). تحقیقات نشان داده است که اعتقادات معنوی و روحانی و اقدامات و تعهدات به هم مرتبط است و نتایج مثبتی در روح و روان و سلامت جسمانی دارد و باعث بهبود ارتباطات مثبت میان فردی می­ شود.

(ضیایی، نرگس و آبیاقی اصفهانی ۱۳۸۷)، تحقیق ‌در مورد نقش رهبری معنوی در توانمندسازی کارکنان دانشگاه تهران انجام دادند و ‌به این نتیجه رسیدند که بین رهبری معنوی در دانشگاه و توانمند­سازی کارکنان رابطه معناداری وجود دارد و همچنین بین چشم انداز سازمانی و عشق به نوع دوستی و ایمان به کار، معناداری در کار و عضویت در سازمان، رابطه عالی معنی­داری و مثبتی وجود دارد و بازخورد عملکرد، رابطه عالی معنی­دار و معکوسی با توانمند­سازی کارکنان دارد.

و نیز نتیجه گرفتند: اعتقادات، تعهدات و فعالیت­های معنوی تاثیر مثبتی بر سلامت­روان شناختی، عاطفی، فیزیکی و ارتباط بین فردی داشته و کیفیت زندگی را افزایش می­دهد. فعالیت­ها­ی معنوی، فرد را از رفتارهای ناهنجار و نامطلوب باز می­دارد. هوش معنوی به انسان اجازه می­دهد تا با احساسات درون فردی، شکاف بین خود و دیگری را پرکند، هوش عاطفی به تنهایی نمی­ توان این شکاف را پر کند و نیازمند این است که ‌در مورد آنچه هست بداند و همچنین معنادار بودن زندگی در جهان را بفهمد (ادواردز، ۲۰۰۳).

هوش معنوی به انسان کمک می­ کند تا خود را توسعه دهد و از لایه­ های عمیق­تر توانایی­هایی که در درونش وجود دارد، فراتر رود.

هوش معنوی تاثیر قابل توجه­ی ‌در کیفیت زندگی دارد و نیاز است تا در دوره نوجوانی که دوره حساسی است آموزش خاص داده شود تا بتوانند در آینده با مشکلات مقابله کنند (زوهار[۶۱]، ۲۰۰۰، نقل از حسینی و همکاران، ۲۰۱۰) (جوادی، ۱۳۹۰).

۲-۱-۵) اجزا هوش معنوی

    1. عقل شهودی: نور بصیرت که به انسان اجازه می‌دهد ‌در مورد جنبه­ های خاصی از واقعیت خیالبافی کند. همچنین این ویژگی حس درک هیبت و عظمت خلقت و حس خودشناسی را امکان­ پذیر می‌کند.


فرم در حال بارگذاری ...