1401/09/26

تحقیق-پروژه و پایان نامه – بند سوم: شرایط خسارت قابل مطالبه – پایان نامه های کارشناسی ارشد

نوع دیگری از خسارت معنوی که در قانون آیین دادرسی کیفری توسط قانون‌گذار به آن اشاره است صدمات روحی است بدین معنی که خسارت معنوی علاوه بر هتک حیثیت و آبرو می‌تواند به شکل صدمه روحی ظهور و بروز نماید مثلاً زشت و کریه شدن صورت فردی و یا غم از دست دادن یکی از اعضای نزدیک خانواده عواطف و احساسات افراد را جریحه دار نماید[۱۲۶] و یا در خصوص بیماری که به علت بیماری دچار صدمات روحی شود در این صورت بیمار می‌تواند خسارت وارده را مطالبه کرده و اگر به واسطه ی ضرر وارد شده فوراً فوت نماید وارثان وی از جهت تسکین خاطر می‌توانند مبلغی را از عامل زیان اخذ نمایند[۱۲۷] خسارات معنوی و مادی ممکن است با هم محقق شود که در این صورت زیان دیده می‌تواند جبران هردوگونه ضرر را بخواهد.

دسته سوم ضرر، ضرر بدنی نامیده می شود و به خسارتی گفته می شود که حیات انسان را تهدید کند و موجب مرگ او شود یا فقط سلامت و تمامیت جسمانی او را به مخاطره بیندازد مانند جرح یا بیماری یا نقص در اعضا یا از کارافتادگی.[۱۲۸] ضرر بدنی ترکیبی از ضرر مادی و معنوی است و هردو چهره را دارا است بدین معنا که از طرفی به جسم شخص زیانی وارد می‌کند و به دنبال آن هزینه های مالی بر فرد تحمیل می کند و از طرف دیگر از نظر روانی فرد را دچار آسیب می‌سازد.[۱۲۹] در اعلامه جهانی حقوق بشر آمده هر انسانی دارای حق برخورداری از زندگی، آزادی و امنیت شخصی است به همین دلیل هر نوع صدمه به جسم و شخصیت انسان مغایر با نظم عمومی و صلح جهانی است.

در صدمات بدنی ارزیابی خسارت به دلیل دخالتِ حدس و گمان در آن بسیار دشوار است مثلاً در یک حادثه رانندگی که منجر به شکستگی استخوان یا ضربه مغزی به غیر شده است تعیین کردن عوارض آن به طور قطعی کار دشواری است و به راحتی امکان پذیر نیست.[۱۳۰]

بند سوم: شرایط خسارت قابل مطالبه

یکی از ارکان اساسی تحقق مسئولیت مدنی – قرارادادی یا قهری- ورود ضرر است. اگر ضرر اوصاف و شرایطی داشته باشد قابل مطالبه می‌باشد این شرایط عبارت است از مسلم بودن، مستقیم بودن، عدم جبران ضرر و قابل پیش‌بینی بودن ضرر .

اولین شرطی که برای قابل مطالبه بودن ضرر لازم و ضروری است مسلم بودن ضرر است که می بایست از سوی خواهان اثبات شود زیرا اصل عدم مسئولیت متعهد می‌باشد.[۱۳۱] ضرر مسلم و قطعی ضرری است که بی شک در اثر عمل زیانبار به فردی وارد شده[۱۳۲] و احتمال ورود آن زیاد باشد خواه ضرر مادی باشد خواه معنوی.[۱۳۳] زیان دیده برای ضرر غیر مسلم و احتمالی به علت عدم وجود رابطه سببیّت بین فعل زیانبار و ضرر وارد شده نمی تواند اقامه دعوا نماید.[۱۳۴] در واقع می توان گفت مهم ترین شرط مطالبه خسارت قطعیت و مسلم بودن آن است اما باید ‌به این نکته نیز توجه داشت که اثبات شرط مسلم بودن در خسارات آینده به علت نسبی بودن امر حتمیت در آن دشوارتر از خسارات گذشته است زیرا دائماً در حال تغییر است.[۱۳۵]

ممکن است فردی فرصت جلوگیری از وقوع و یا گسترش خسارت را داشته باشد اما به علت اشتباه و خطای دیگری این فرصت از دست برود سوال این است که آیا قانوناً فرصت از دست رفته ضرر محسوب می شود؟ و آیا آن فرد اساساً می‌تواند به خاطر فرصت از دست رفته از وارد کننده ضرر مطالبه خسارت نماید؟ مثلاً شخصی که در کنکور ورود به دانشگاه ثبت نام نموده و آماده رقابت شده در روز امتحان در اثر تصادف مصدوم شده و از شرکت در امتحان محروم می شود و شانس قبولی در دانشگاه را از دست می‌دهد.

همان‌ طور که در بحث اقسام ضرر بیان گردید ضرر به دو قسم ضرر مادی و معنوی تقسیم شده است ضرر مادی، ضرری است که بر جسم یا مال یا بدن انسان وارد می شود و ‌بنابرین‏ محسوس و قابل لمس است و در مقابل ضرر معنوی مربوط به عواطف و حیثیت و آبروی انسان بوده و غیر مالی و غیر محسوس است. فرصت از دست رفته را نمی توان ضرری غیر از این دو دانست یعنی یا باید ضرر مادی باشد یا معنوی و علاوه بر آن همان‌ طور که ذکر شد یکی از شرایط مهم ضرر قابل مطالبه، مسلم بودن آن است در صورتی که رکن اصلی از دست رفتن فرصت “احتمال” است بدین معنا که به واقعیت پیوستن آن در آینده محتمل است و ‌بنابرین‏ فرصت از دست رفته ضرری محتمل و غیر واقعی و غیر مسلم است.[۱۳۶] هرچند که از دست رفتن فرصت در حقوق برخی کشورها مثل فرانسه ضرر شناخته شده است و آن را قابل مطالبه می دانند اما در مقابل در برخی از کشور ها مانند آلمان، سوییس و اتریش این نظریه رد شده است در حقوق ایران و رویه قضایی ‌به این موضوع پرداخته نشده است[۱۳۷] در فقه نیز از دست رفتن شانس رسیدن به منفعت ضرر محسوب می شود و افزون بر آن ضرر در فقه محدود به دو نوع خاص از ضرر مادی و معنوی نشده است و آنچه مورد توجه آن ها‌ است جبران ضرر است یعنی کلیه خسارات و زیان های وارده به دیگری است خواه ضرر مادی،خواه معنوی، خواه فرصت از دست رفته باشد.[۱۳۸]

‌بنابرین‏ می توان نتیجه گرفت که دو ایراد مسلم بودن ضرر و رابطه سببیّت در خسارت ناشی از فرصت از دست رفته وجود داشته[۱۳۹] و قبول آن بعلت عدم ورود ضرر مادی و معنوی خاصی به انسان و محرز نبودن ورود خسارت دشوارست [۱۴۰] شانس یا فرصت از بین رفته باید قطعی و مسلم بوده، بدین معنی که فرصت از دست رفته واقعاً و به طور قطعی موجب ورود ضرر و ایجاد آن شده باشد و افزون بر آن دست یافتن به آن در عرف قابل پیش‌بینی باشد.[۱۴۱]

قانون‌گذار در قانون مجازات اسلامی مصوّب ۷۰ و ۹۲ فقط به خسارات مادی و معنوی اشاره ‌کرده‌است و علاوه بر آن هر فعل و ترک فعلی که قانون برای آن مجازات تعیین کرده باشد جرم محسوب می‌گردد و قبول فرصت از دست رفته به ‌عنوان یکی از اقسام ضرر، با اصل قانونی بودن جرم و مجازات منافات پیدا می‌کند.[۱۴۲] و افزون بر آن، این امر به مقتضای اصل برائت است که هیچ کس را نباید ضامن و مسئول دانست مگر اینکه اشتغال ذمه وی ثابت و قطعی باشد و با احتمال در ورود خسارت و زیان نمی توان به جبران خسارت حکم داد.[۱۴۳]همان‌ طور که بیان شد قطعیت یکی از ارکان اساسی مطالبه خسارت است در صورتی که فرصت از دست رفته ضرری محتمل بوده و باقطعیت و اطمینان زیاد نمی توان گفت که فعلِ کننده کار به زیان دیده ضرر وارد ‌کرده‌است و تبعاً رابطه سببیّت نیز مسلم و قطعی نبوده و خسارت ناشی از تفویت فرصت قابل مطالبه نخواهد بود.

1401/09/26

دانلود پایان نامه و مقاله – ۱ـ۲ تاریخچه تحریم‌های اقتصادی دنیا – 3

۱ـ۲ تاریخچه تحریم‌های اقتصادی دنیا

تاریخچه تحریم‌های اقتصادی دنیا را می‌توان به دو دسته تقسیم‌بندی نمود:

۱ـ۲ـ۱ تاریخچه تحریم‌ها قبل از سال ۱۹۴۵

اگر چه تحریم‌ها و محاصره اقتصادی بیشتر به سیاست جهانی معاصر مربوط است اما استفاده از این شیوه در تاریخ سابقه طولانی دارد. شاید اولین مورد مستند به فرمان مگارین[۱۲] در عصر یونان باستان باز می‌گردد. این فرمان در سال ۴۳۲ قبل از میلاد در برابر ربوده شدن سه زن اسپازینی[۱۳] صادر شد ارتیستوفن[۱۴] در آشارنیان[۱۵] قانون اجرایی این تحریم‌ها را این گونه به نظم مسدد است:

آنگاه از سر خشم پریکلس المپی[۱۶]

همچون رعد غرید همچو برق بر هلاس[۱۷] فرود آمد

فرمان‌ها داد همچون بانگ نوشانوش

که مگاری‌ها بی‌درنگ دور کردند

از زمین و از دریا و از بازارها

در تاریخ امریکا از قرن هیجدهم به بعد بارها تحریم اجرا شده است.

مثلا یک مستند تاریخی حکایت از این دارد که ساکنان مهاجر در سال ۱۷۶۵ میلادی در عکس‌العمل اعتراضی به اجرای «قانون استمپ»[۱۸] کالاهای انگلیسی را تحریم کردند که این اقدام به انقلاب آمریکا انجامید تحریم دیگر در اعتراض به «قانون تانسند»[۱۹] برای اعاده‌ی حقوق فرمانداران و قضاوت استعماری بود که متعاقب آن «مهمانی چای بیستون»[۲۰]

در سال ۱۷۷۴ میلادی برگزار شد تحریم‌های اقتصادی در آمریکا رفته رفته به صورت سنت در آمد در سال ۱۸۰۷ رئیس جمهور «توماس جفرسون» برای پیشگیری از جنگ با لهستان و فرانسه کنگره را متقاعد کرد به تحریم‌های تجاری رأی دهد بدین ترتیب حمل کالا به انبار خارجی با کشتی‌های آمریکایی و حمل کالای آمریکایی با کشتی‌های غیر آمریکایی ممنوع شد.[۲۱] با وجود این تا سال ۱۹۱۸ تحریم‌های اقتصادی مکملی برای اقدامات نظامی بود تنها بعد از جنگ جهانی اول که موضوع استفاده از تحریم بجای اقدامات نظامی مورد توجه جدی قرار گرفت تشکیل جامعه ملل بعد از جنگ جهانی اول یکی از وقایع مهم در تاریخ تحریم است که کشور‌های عضو تحت تاثیر نتایج ظاهری تحریم‌های برقرار شده علیه قدرت‌های مرکزی (متحد آسمان) در جریان جنگ بودند موضوع متوسل به سلاح اقتصادی را به عنوان سلاحی غیر نظامی برای برقراری صلح در متن میثاق جامعه ملل گنجاندند.

در مراحل اولیه جامعه ملل در دو مورد کشور‌های ضعیف‌تر را تحریم کرد و طرفداران تحریم از این کار استقبال کردند. در سال ۱۹۲۵ یونان نیز بر اثر همین فشارها مجبور رشد از ادعاهای ارضی خود درباره قلمرو بلغارستان دست بشوید.

بین دو جنگ جهانی بیشتر تحریم‌ها به نوعی با اقدام نظامی مرتبط می‌شد حتی در جریان جنگ جهانی دوم برخی هدف‌ها که با توسل به تحریم دنبال می‌شد اهمیت نظامی داشت. در عین حال تحریم‌هایی که در زمان جنگ دوم جهانی برقرار شد به نظر مؤثر بود محاصره‌ی دریایی ژاپن و اروپا و تلاش متفقین در قطع مواد استراتژیک از کشور‌های بی طرف در شکست متحده آسان هر چند محدود مؤثر بود ژاپن که وابستگی زیادی واردات از آن سوی آب‌ها داشت بیش از دیگران از این آسیب دید.

در دهه ۱۹۳ در چهار چوب تقویت حقوق بین‌الملل تحریم‌های بین‌المللی به مفهوم تحریم‌های جامعه ملل بود. این تحریم‌ها مجازات‌هایی بودند که کشورهای عضو جامعه که مسئول صلح و امنیت بین‌المللی بودند به طور دسته جمعی علیه کسانی که اجرا می‌کردند که به تعهدات خود در میثاق جامعه ملل نمی‌گذاشتند.

مفهوم مجازات در چهارچوب بین‌المللی در منشور سازمان ملل نیز گنجانده شد و در این منشور هنجار‌های جدیدی در زمینه‌ی حقوق بشر تعریف شد و به سازمان‌های منطقه‌ای اختیارات محدودی داده شد تا در دفاع از صلح و امنیت منطقه‌ای از آن استفاده کنند.[۲۲]

۱ـ۲ـ۲ تاریخچه تحریم‌ها بعد از سال ۱۹۴۵

منشور سازمان ملل در دوم ژوئن سال ۱۹۴۵ به امضا رسید این منشور که مانند میثاق جامعه ملل اساسا منعکس کننده سیاست قدرت‌های بزرگ بوده به گونه‌ای تدوین شده بود که تا حدودی بسیار زیاد منافع قدرت‌های بزرگ را تامین می‌کرد و پنج کشور قدرتمند دنیا به عنوان اعضای اصلی شورای امنیت این اختیار را داشتند که از طرف دیگر اعضا تصمیم بگیرند و اعضای دائم می‌بایستی تعیین کنند که تحریم‌ها در چه زمانی و چگونه اعمال شود. در منشور از عبارت «تحریم» استفاده شده است اما در مقررات آن از اجرای «تدابیر» یاد کند که در واقع به مفهوم تحریم است.[۲۳]

‌بر اساس ماده ۳۹ منشور زمانی که کشور ‌به این نتیجه برسد که صلح تهدید یا نقض شده است به تحریم مبادرت می‌کند طبق ماده ۴۱ منشور:

«شورای امنیت می‌تواند تصمیم بگیرد که برای اجرای تصمیمات آن شود، اقداماتی کند که متضمن به کار گرفتن نیروی مسلح نباشد می‌تواند از اعضای ملل متحد بخواهد که ‌به این قبیل اقدامات مبادرت ورزند. این اقدامات ممکن است تأمل متوقف ساختنی تمام یا قسمتی از روابط اقتصادی و ارتباطات راه‌آهن، دریایی، پستی، تلگرافی، رادیویی و سایر وسایل ارتباطی و قطع روابط سیاسی باشد.»

شورای امنیت در ۴۵ سال گذشته عمر خود تنها دوبار به اقداماتی تحریمی روی آورد. اولین بار برقراری محدودیت‌های اقتصادی و سیاسی درباره حکومت اقلیت نژادپرست رودزیای جنوبی در دسامبر سال ۱۹۶۶ و دیگری تحریم تسلیحاتی آفریقای جنوبی در سال ۱۹۷۷ بود. در هر دو مورد علت برقراری تحریم نقض حقوق بشر و سوء استفاده مقالات کشوری از ندرت خود ذکر شده است و نه موضوع تهدید صلح و امنیت بین‌المللی.

رویدادهای دهه ۱۹۷۰، نشان داد که تحریم‌های اقتصادی در سازمان ملل توانسته است جایگزین توسل به زور شود. قدرت‌های بزرگ این خود را برخود می‌گیرند که چنانچه خطایی را مشاهده کردند به تنهایی یا به صورت گروهی با توسل به زور در صدد اصلاح آن برآیند و مانع آن شوند.

با این حال از زمان پایان جنگ سرد شورای امنیت تا حدودی زیادی در سازگار‌های تحریم را فعال ‌کرده‌است. از سال ۱۹۹۰ تاکنون کشورهای عراق، یوگسلاوی، سومالی، لیبی، لیبریا، هائیتی، جبهه‌ی یونتیا در آنگولا و رواندو و افغانستان تحریم شده‌اند شورای امنیت در اولین اجلاس سران کشور‌های عضو در یک بیانه‌ای مشترک در سال ۱۹۹۲ اعلام داشت:

نبود جنگ در مناقشات مسلحانه در میان کشور‌های عضو صلح و امنیت بین‌المللی را تضمین نمی‌کند. عوامل غیرنظامی چون بی‌تفاوتی اقتصادی اجتماعی حقوق بشر و محیط زیست نیز صلح و امنیت را تهدید می‌کنند اعضای سازمان ملل به طور کلی بایستی برای حل این گونه مسایل اولویت قائل شوند.

1401/09/26

دانلود پایان نامه و مقاله – ۲-۱٫ فقدان سابقه محکومیت موثر کیفری – 2

در ماده ۸۲ قانون آیین دادرسی کیفری تنها جرایم تعریزی درجه ۶، ۷، ۸ که مجازات آن ها قابل تعلیق است (یعنی جرایم تعریزی درجه سه تا هشت[۱۸۳]) به میانجیگری ارجاع و در نهایت پس از صلح و سازش قرار موقوفی تعقیب صادر می‌شود.

در ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی جرایم تعزیری درجه ۶، ۷، ۸ به قرار زیر است:

درجه ۶

– حبس بیش از شش ماه تا دو سال

– جزای نقدی بیش از بیست‌ میلیون (۲۰۰۰۰۰۰۰) ریال تا هشتاد میلیون (۸۰۰۰۰۰۰۰) ریال

– شلاق از سی و یک تا هفتاد و چهار ضربه و تا نود و نه ضربه در جرایم منافی عفت

– محرومیت از حقوق اجتماعی بیش از شش ماه تا پنج سال

– انتشار حکم قطعی در رسانه ها

– ممنوعیت از یک یا چند فعالیت شغلی یا اجتماعی برای اشخاص حقوقی حداکثر تا مدت پنج سال

– ممنوعیت از دعوت عمومی برای افزایش سرمایه برای اشخاص حقوقی حداکثر تا مدت پنج سال

– ممنوعیت از اصدار برخی از اسناد تجاری توسط اشخاص حقوقی حداکثر تا مدت پنج‌ سال

درجه ۷

– حبس از نود و یک روز تا شش ماه

– جزای نقدی بیش از ده میلیون (۱۰۰۰۰۰۰۰) ریال تا بیست میلیون (۲۰۰۰۰۰۰۰) ریال

– شلاق از یازده تا سی ضربه

– محرومیت از حقوق اجتماعی تا شش ماه

درجه ۸

– حبس تا سه ماه

– جزای نقدی تا ده میلیون (۱۰۰۰۰۰۰۰) ریال

– شلاق تا ده ضربه

با در نظر گرفتن جمع میان این این دو شرط یعنی جرایم قابل گذشت و جرایم تعریزی درجه ۶، ۷، ۸ می‌توان اینگونه بیان نمودکه این جرایم مشمول میانجیگری ماده ۸۲ قانون آیین دادرسی کیفری خواهند شد؛

۱٫کلیه مجازات‌های تعریزی مندرج در کتاب دیات

۲٫ کلیه مجازات‌های تعزیزی مندرج در فصل حد قذف در کتاب حدود

۳٫ جرایم توهین ماده ۶۰۸ (درجه ۶)، امتناع از تحویل طفل در ماده ۶۳۲ (درجه ۶)، رها کردن طفل در محل مسکونی یا غیرمسکونی ماده ۶۳۳ (درجه ۶)، افشای اسرار حرفه‌ای در ماده ۶۴۸ (درجه ۶)، گرفتن سند یا نوشته به جبر یا قهر در ماده ۶۶۸ (درجه ۶)، تهدید به قتل یا ضرر دیگر ماده ۶۶۹ (درجه ۶)، اتلاف اسناد غیردولتی در ماده ۶۸۲ (درجه ۶)، از بین بردن نخله خرما در ماده ۶۸۵ (درجه ۶)، تصرف عدوانی یا ممانعت یا مزاحمت از حق در ماده۶۹۰ (درجه ۷)، تصرف ملک دیگری با قهر و غلبه ۶۹۲ در ماده (درجه ۷)، افترا شفاهی ماده ۶۹۷ (درجه ۷)، نشر اکاذیب در ماده ۶۹۸ (درجه ۶)، هجو در ماده ۷۰۰ (درجه ۷)

۴٫ آن دسته از جرایم قوانین خاص که همچون ماده ۵۳ قانون جدید حمایت خانواده (عدم پرداخت نفقه) که این دو شرط را دارا هستند نیز مشمول حکم مذکور خواهند شد.

ب. صدور قرار تعلیق تعقیب

یکی از ابزارهای مفید و مؤثر سیاست جنایی، بویژه پس از جنگ جهانی دوم، تعلیق تعقیب برخی از متهمان بویژه در جرایم کم اهمیت است در این گونه موارد دادسرا به تشخیص خود و با رعایت ضوابط قانونی، تعقیب برخی بزهکاران را موقتا متوقف می‌کند.

در بند سوم ماده ۸۲ بیان شده است “در صورتی که شاکی گذشت کند یا خسارت او جبران شود و یا راجع به پرداخت آن توافق حاصل شود و متهم فاقد سابقه محکومیت مؤثر کیفری باشد ]همچنین جرم از جرایم غیرقابل گذشت باشد[. مقام قضایی می‌تواند، پس از اخذ موافقت متهم، تعقیب وی را از شش ماه تا دو سال معلق نماید در این صورت مقام قضایی متهم را با رعایت تبصره ماده ۸۱ این قانون حسب مورد مکلف به اجرای برخی دستورهای موضوع ماده مذکور می‌کند.” در این قسمت (که به نظر می‌رسد مهمترین سند تحول سیاست جنایی ایران باشد) مقنن با لحاظ شرایطی، صدور قرار تعلیق تعقیب را در جرایم غیر قابل گذشت برای مقام قضایی مجاز دانسته است.

در ذیل ‌به این شروط و تحولات خواهیم پرداخت.

۱٫ شرایط صدور

مقنن به منظور صدور قرار تعلیق تعقیب از سوی مقام قضایی سه شرط اساسی را ملاک قرار داده است.

۱-۱٫ رضایت بزهدیده

در خصوص گذشت شاکی یا جبران خسارت وی بحث‌هایی بیان شد لیکن پرسش مهم این است، در صورتی که بزهکار پس از انجام توافق بر سر پرداخت آن، توافقات خود را نقض کند چه ضمانت اجرائی پیش‌بینی شده است؟ و پاسخ این است که مقنن در آخرین بند از ماده مذکور پیش‌بینی نموده است، در صورتی که تعهدات مورد توافق از سوی متهم بدون عذر موجه، اجرا نشود بنا به درخواست شاکی یا مدعی خصوصی، مقام قضایی قرار تعلیق تعقیب را لغو و تعقیب را ادامه می‌دهد[۱۸۴].

۲-۱٫ فقدان سابقه محکومیت مؤثر کیفری

در ماده واحد قانون تعریف محکومیت‌های مؤثر در قوانین جزائی (مصوب ۲۶/ ۷/ ۱۳۶۶) بیان می‌شد که مراد از “محکومیت‌هایی مؤثر کیفری” مذکور در قوانین جزائی مصوب مجلس شورای اسلامی عبارت است از:

الف. محکومیت به حد

ب. محکومیت به قطع عضو

ج. محکومیت لازم‌الاجرا به مجازات حبس از یک سال به بالا

د- محکومیت قطعی به جزای نقدی به مبلغ بیست میلیون ریال یا بالاتر

ه- سابقه محکومیت لازم‌الاجرا دوبار یا بیشتر به علت جرم‌های عمدی مشابه به هر میزان مجازات.

جرم‌های سرقت، کلاهبرداری، اختلاس، ارتشاء، خیانت در امانت .

این ماده واحده به موجب ماده ۷۲۸ قانون مجازات اسلامی (مصوب ۱۳۹۲) نسخ شد و در تبصره ماده ۴۰ قانون مجازات اسلامی بیان شد که محکومیت مؤثر، محکومیتی است که محکوم را به تبع اجرای حکم، بر اساس ماده (۲۵) این قانون از حقوق اجتماعی محروم می‌کند.

در ماده ۲۵ قانون مذکور بیان شده است که: « محکومیت قطعی کیفری در جرایم عمدی پس از اجرای حکم یا شمول مرور زمان، در مدت زمان مقرر در این ماده محکوم را از حقوق اجتماعی به عنوان مجازات تبعی محروم می‌کند:

الف. هفت سال در محکومیت به مجازات‌های حیات و حبس ابد از تاریخ توقف اجرای حکم اصلی

ب. سه سال در محکومیت به قطع عضو، قصاص عضو در صورتی که دیه جنایت وارده شده بیش از نصف دیه مجنی علیه باشد، نفی بلد و حبس تا درجه چهار

پ. دو سال در محکومیت به شلاق حدی، قصاص عضو در صورتی که دیه جنایت وارد شده نصف دیه مجنی علیه یا کمتر از آن باشد و حبس درجه ۵ »

پذیرش شرط فقدان سابقه محکومیت مؤثر کیفری توسط مقنن در این ماده نشان دهنده توجه ایشان به سیاست های فردی سازی تعقیب و یا بنابر نظر برخی توجه به «رویکرد مداری کیفری» محسوب می شود[۱۸۵].

۳-۱٫ اختیاری بودن رسیدگی

هر چند که مقام قضایی به منظور ارجاع پرونده به میانجیگری توافق هر دو طرف دعوا را اخذ ‌کرده‌است، لیکن به منظور اجرایی نمودن نتیجه توافقات صورت گرفته (حصول سازش و سپس تعلیق تعقیب) با استناد به اصل آزادی اراده طرفین برای شرکت و مصالحه در میانجیگری مقنن مقام قضایی را مکلف نموده است که به منظور تعلیق تعقیب وی برای مرتبه دوم موافقت متهم (بزهکار) را اخذ نماید.

این عمل مقنن با اسنتاد به اسناد بین‌المللی همچون اعلامیه اصول استفاده از برنامه های عدالت ترمیمی در پرونده های کیفری[۱۸۶] و همچنین مطالعات تطبیقی صورت گرفته در این زمینه همچون قانون آئین دادرسی کیفری فرانسه می‌باشد.[۱۸۷]

۲٫ شرایط استمرار

1401/09/26

مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها – گفتار دوم: استعفاء کارکنان ارتش – پایان نامه های کارشناسی ارشد

مستخدمی که با استعفاء از ادامه خدمت صرفنظر نموده، منعی برای استخدام مجدد وی در همان اداره یا سایر سازمان­ وجود ندارد. هرگاه مستخدم مستعفی داوطلب خدمت در گروه مورد اشتغال سابق یا گروه پائین­تر باشد وزارتخانه یا مؤسسات دولتی استخدام کننده می ­تواند داوطلب را از گذرانیدن امتحان و دوره آزمایشی معاف دارد. هرگاه مستخدم مستعفی داوطلب خدمتی در گروهی بالاتر از گروه مورد اشتغال سابق خود باشد، استخدام او مشروط به گذراندن امتحان خواهد بود ولی وزارتخانه یا مؤسسات دولتی استخدام کننده می ­تواند او را از گذراندن دوره آزمایشی معاف دارد. ( موسی زاده، ۱۳۹۱: ۲۱۳) برای ورود مجدد به خدمت در سایر سازمان­ها تجدید استخدام لازم است.

۳-مستمری و پاداش پایان خدمت:

کارمند مستعفی استحقاق دریافت کلیه مطالبات خود نظیر مرخصی استفاده نشده و کسور بیمه بازنشستگی را دارد و پاداش پایان خدمت و مستمری به وی تعلق نمی­گیرد. اما کسور بیمه بازنشستگی برابر مقررات بیمه­ای قابل انتقال به سایر بیمه­ها ‌می‌باشد.

گفتار دوم: استعفاء کارکنان ارتش

استعفاء، یکی از راه های خروج از خدمت کارکنان ارتش بوده که در ماده ۱۰۶ قانون ارتش بدان اشاره شده است و در ماده ۱۲۳ قانون ارتش به بیان شرایط آن پرداخته شده اما تعریفی از استعفاء بیان نگردیده است. مقررات مذکور در ماده ۱۲۳ قانون ارتش بر اساس بندهای۳ و۴ ماده واحد قانون یکسان سازی برخی از مواد قانون مقررات استخدامی سپاه پاسداران و قانون ارتش، مصوب ۲۸/۱۱/۱۳۷۵منسوخ و ماده ۱۳۶ قانون مقررات استخدامی سپاه پاسداران، جایگزین ماده ۱۲۳ قانون ارتش گردیده است. ( شهلایی و همکار، پیشین: ۱۷۹)

‌بنابرین‏ استعفاء کارکنان ارتش عبارت است از درخواست ارادی فرد شاغل مبنی بر انصراف از ادامه خدمت در ارتش و موافقت مقامات مافوق با خواسته نامبرده که به تبع آن خاتمه خدمت تحقق می­یابد.

بند اول: شرایط استعفاء

۱-کارکنانی که به دلایل شخصی یا حرفه­ای انگیزه ادامه خدمت در ارتش را نداشته باشند، می ­توانند با درخواست کتبی تقاضای خود را مبنی بر استعفاء از ادامه خدمت در ارتش به مقامات مافوق خود ارائه نمایند.

۲-کارکنانی که در بدو استخدام در ارتش دوره ­های آموزشی را در مراکز آموزشی ارتش گذرانیده­اند با توجه به اینکه این دوره­ ها دارای هزینه بوده، جهت مستهلک شدن هزینه مذکور بایستی دو برابر مدت تحصیل در ارتش خدمت نمایند تا بتوانند استعفاء بدهند. بدین­گونه در صورتی که فردی قبل از اینکه سابقه خدمت او به دو برابر مدت تحصیل برسد، تقاضای استعفاء دهد، استعفای وی برابر قانون مورد پذیرش واقع نمی­گردد. ولی اگر چنین فردی ادعا نماید که دارای مشکلاتی بوده و با ادامه خدمت موجبات زیان و عسر و حرج وی فراهم می­گردد، مقامات ذیصلاح[۳۸]( ماده ۷۸ قانون ارتش) می ­توانند با تأیید وضعیت وی با تصویب استعفاء قبل از مدت یاد شده موافقت نمایند. چنین فردی بایستی هزینه­ های تحصیلی خود را پرداخت نماید.

۳- برای موافقت با استعفای کارکنان ارتش علاوه بر موارد بالا بایستی حداقل مدت خدمتی که در قرارداد استخدامی تعیین گردیده و از ۵ سال کمتر نیست، سپری شده باشد. بدین ترتیب که کارکنان با داشتن حداقل ۵ سال سابقه خدمت می ­توانند تقاضای استعفاء نمایند و در موارد استثنایی و عسر و حرج کارکنان، قبل از مدت یاد شده، استعفای کارکنان با پیشنهاد فرمانده نیرو یا سازمان مربوط و تصویب هیئت موضوع ماده ۱۰۵ قانون ارتش امکان­ پذیر ‌می‌باشد. یعنی مشکلات و وضعیت استثنائی فرد مورد تأیید فرمانده نیرو یا سازمان مربوطه بوده و پس از طرح در هیئت موضوع ماده ۱۰۵ قانون ارتش مورد تأیید آن ها نیز قرار گیرد. در خصوص حداقل مدت خدمت تعیین شده در بالا ‌می‌توان گفت، آموزش اولیه کارکنان ارتش ( نظامیان) شامل دوره های آموزشی نظامی با طول دوره یک تا چهار سال می­باشدکه دارای هزینه بالائی بوده و لذا جهت مستهلک نمودن هزینه­ های انجام شده بنظر می­رسد سپری نمودن حداقل مدت تعیین شده ضروری است ولی دوره آموزش اولیه کارمندان محدود بوده و همانند دوره ­های کارکنان ارتش هزینه زیادی ندارد.

۴- مانند استعفای کارمندان دولت درخواست استعفای افراد یک پیشنهاد بوده و بایستی به تصویب مقامات ذیصلاح برسد تا حالت قانونی پیدا کرده و فرد از خدمت رها گردد.

۵-با توجه به شرایط شغلی ویژه کارکنان ارتش و سپردن مأموریت­های دفاعی به آن ها در زمان بحران، تصویب استعفاء آنان در زمان جنگ و شرایط بحرانی و مواقعی که احتمال وقوع جنگ وجود دارد، در اختیار شورای عالی دفاع ‌می‌باشد. ( ماده ۱۲۴ قانون ارتش)

شایان ذکر است در صورت عدم موافقت مقامات مذکور در ماده ۷۸ قانون ارتش و یا عدم موافقت کمیسیون ماده ۱۰۵ قانون ارتش با استعفای افراد، این حق برای کارکنان موجود است که به دیوان عدالت اداری شکایت نمایند تا دیوان با بررسی دلایل عدم قبول استعفاء حکم مقتضی صادر نماید. اما تعیین شرایط اضطراری زمان جنگ و احتمال وقوع جنگ با شورای عالی دفاع می‌باشد.

شرایط استعفاء کارمندان نیز مانند کارکنان ارتش بوده و با درخواست شخصی و تصویب مقامات ذی­صلاح امکان­ پذیر است ولی قانون‌گذار برای استعفاء کارکنان ارتش حداقل زمان ۵ سال سابقه خدمت را لحاظ نموده است، که برای کارمندان چنین شرطی وجود ندارد. همچنین قید خدمت دو برابر مدت تحصیل کارکنان ارتش برای کارمندان در نظر گرفته نشده است.

بند دوم: آثار استعفاء

۱-خاتمه خدمت:

با پذیرش استعفاء کارکنان توسط مقامات ذیصلاح و پس از ابلاغ حکم استعفاء، ارتباط شغلی فرد با سازمان قطع شده و فرد دیگر شاغل محسوب نگردیده و خاتمه خدمت وی محقق شده است.

۲-اشتغال مجدد:

بر اساس ماده ۱۲۵ قانون ارتش، کارکنان مستعفی در صورتی که علاقمند به اعاده­به­خدمت باشند و یکی از نیروها یا سازمان‌های ارتش به آن ها نیاز داشته باشد، با تقاضای شخصی و داشتن صلاحیت اعاده به خدمت، به شرطی که از زمان تصویب استعفاء آنان بیش از پنج سال نگذشته باشد، با تصویب مقامات ذیصلاح، می ­توانند با همان شرایط حفظ درجه یا رتبه و سابقه خدمت قبل از استعفاء فقط برای یک بار به خدمت اعاده شوند. همچنین استخدام آن ها در سایر ادارات و سازمان‌ها نیز منعی نداشته و می ­توانند استخدام گردند.

اشتغال مجدد کارمندان نیز مانند کارکنان ارتش منعی نداشته ولی برای اعاده به خدمت کارکنان ارتش در این مورد نیز قید بیش از ۵ سال از تصویب استعفاء نگذشته باشد درج گردیده است.

۳-مستمری و مزایا:

به مستخدمین مستعفی مستمری پرداخت نمی­گردد و کسور بیمه و بازنشستگی که از حقوق آن ها کسر شده است، پرداخت خواهد شد( ماده ۱۶۹ قانون ارتش) و از این لحاظ شبیه کارمندان می­باشند.

گفتار سوم : استعفاء کارگران

بند (و) ماده ۲۱ قانون کار یکی از راه­های انحلال قرارداد کار را استعفاء دانسته است، اما این قانون تعریفی از آن ارائه نداده و فقط نحوه و شرایط آن را از لحاظ شکلی مقرر نموده است. با این وجود ‌می‌توان گفت: فسخ یک جانبه قرارداد کار از سوی کارگر با رعایت تشریفات تبصره بند (و ) ماده ۲۱ قانون کار را استعفاء می­گویند.( رفیعی، پیشین: ۳۴۶) استعفاء، مخصوص قراردادهای کار با مدت غیرموقت است. لذا کارگری که دارای قرارداد کار معین و یا مدت معین است حق استعفاء ندارد.( موحدیان، پیشین: ۱۵۴ )

1401/09/26

پایان نامه -تحقیق-مقاله | ۲- هیأت رئیسه دادگاه [۳۰] – پایان نامه های کارشناسی ارشد

۱- کشف ادله‌ جدیدی که در زمان محاکمه در دسترس نبوده و عدم دسترسی به آن ها منتسب به شخص متقاضی اعاده‌ی دادرسی نباشد و این ادله از آن‌چنان اهمیتی برخوردار باشند که اگر در زمان محاکمه در دسترس می‌بودند احتمالاً به صدور رأی دیگر منجر می‌شدند.

۲- اثبات این نکته که مدارکی که محکومیت ‌بر اساس آن ها صورت گرفته است غیرواقعی، مجعول یا دست‌کاری شده بوده‌اند.

۳- یک یا چند تن از قضاتی که در صدور رأی محکومیت یا تأیید اتهام شرکت ‌داشته‌اند در آن پرونده مرتکب سوءرفتار جدی یا نقض شدید وظایفشان شده‌اند که آن‌چنان مهم بوده که عزل آن ها را ‌بر اساس ماده ۴۶ اساسنامه ایجاب می‌‌کرده‌است.

در صورتی که شعبه‌ی تجدیدنظر درخواست اعاده‌ی دادرسی را قابل رسیدگی تشخیص دهد می‌تواند، برای رسیدگی به موضوع، شعبه بدوی اولیه را مجدداً تشکیل داده یا نسبت به تشکیل شعبه جدیدی اقدام و یا خود نسبت به موضوع اعمال صلاحیت و در صورت کفایت ادله رأی قبلی را نقض نماید.

۲- هیئت رئیسه دادگاه [۳۰]

هیئت رئیسه، طبق ماده ۳۸ اساسنامه، از رئیس و دو معاون وی تشکیل می‌شود که با اکثریت مطلق آرای قضات برای مدت سه سال یا برای مدت باقی‌مانده از دوران مسئولیت آن ها (هر کدام کمتر باشد) انتخاب می‌شوند و تجدیدنظر انتخاب آن‌ ها تنها برای یک دوره‌ دیگر امکان‌پذیر می‌باشد.[۳۱] در صورت در دسترس نبودن یا سلب صلاحیت از رئیس، معاون اول می‌تواند به جای او انجام وظیفه نماید[۳۲] و در صورت در دسترس نبودن یا سلب صلاحیت از رئیس و معاون اول، معاون دوم انجام وظیفه خواهد کرد.[۳۳] هیئت رئیسه مسئول حسن انجام وظایف دادگاه (جز در بخش دادسرا) می‌باشد[۳۴] و به علاوه، به موجب اساسنامه، وظایف زیر را نیز بر عهده دارد :

– انتقال موقت قضات از بخش مقدماتی به بخش بدوی و بالعکس، با توجه به حجم کار دادگاه[۳۵]

– تعیین قضات شعبه‌ی بدوی برای رسیدگی به پرونده خاص[۳۶]

– تعیین قضات جانشین برای قضاتی که نتوانند در شعبه‌ی بدوی ادامه حضور یابند[۳۷]

– شرکت در جلسات مجمع دولت‌های عضو و هیئت مدیره آن[۳۸]

هیئت رئیسه علاوه بر وظایف مصرحه، ارتباط بین دادگاه و نهادهای دیگر، مخصوصاً شورای امنیت سازمان ملل‌متحد، را نیز برقرار می‌سازد و از این جهت به نظر می‌رسد که اعضای آن باید، علاوه بر شرایط قضائی و حقوقی لازم، از توانایی دیپلماتیک بالایی نیز برخوردار باشند.[۳۹]

۳- دادسرا

دفتر دادستان توسط دادستان ریاست و اداره می‌شود که یک یا چند معاون به طور تمام‌وقت به دادستان کمک می‌نمایند، دادستان ممکن است بقیه کارمندان آن‌گونه که نیاز دارد به کاری اختصاص دهد کارمندان باید ‌بر اساس آئین‌نامه‌های کارمندان که به ثبت رسیده انجام وظیفه نمایند. دادستان و معاون وی باید دارای ویژگی‌های والای اخلاقی و تجربیات گسترده در امر تحقیقات کیفری بوده و حداقل به یکی از زبان‌های کاری دیوان (انگلیسی یا فرانسه) مسلط باشد. دادستان می‌تواند مشاورانی را که دارای تخصص حقوقی لازم در زمینه‌های خاص، مثلاً خشونت جنسی و خشونت علیه اطفال می‌باشند و بازجویان و بازپرسان را استخدام نماید.[۴۰]

دادستان با رأی اکثریت مطلق در مجمع عمومی دول عضو به طور مخفی برگزیده می‌شود. و معاونان دادستان از سوی مجمع دول عضو از میان فهرستی که دادستان ارائه می‌کند و باید مشتمل بر سه نامزد برای هر پست معاونت دادستانی باشد، با رأی اکثریت مطلق انتخاب می‌کردند.[۴۱] دادستان و معاونان وی باید تبعه کشورهای مختلف باشند.[۴۲] انتخاب دادستان و معاونان وی از سوی مجمع دول عضو به جای دادگاه نمایانگر استقلال آن ها می‌باشد که بنا به تصریح اساسنامه نباید از منابع خارجی از دادسرا دستور بگیرند.[۴۳] دادستان و معاونان او برای مدت ۹ سال انتخاب می‌شوند، مگر آن که مدت کمتری در زمان انتخاب آن‌ ها تعیین شده باشد، و انتخاب مجدد آن‌ ها ممکن نیست.[۴۴] آنان نباید به حرفه دیگر یا به اقدامات مخل به وظایفشان یا هر آن چه که موجب شبهه در استقلالشان می‌شود بپردازند.[۴۵] دادستان و معاونان او نباید در پرونده‌ای که ممکن است در آن بی‌طرفی آن‌ ها به طور معقولی مورد تردید قرار گیرد دخالت کنند، از جمله‌ این موارد موردی است که آنان در آن پرونده در صلاحیت دیگری در دادگاه کیفری بین‌المللی یا محاکم داخلی دخالت کرده باشند. هیئت رئیسه می‌تواند، به درخواست دادستان یا هریک از معاونان، آن‌ ها را از انجام وظیفه در پرونده خاص معاف سازد.[۴۶] به‌علاوه فرد مورد تحقیق یا تعقیب نیز می‌تواند درخواست اعلام عدم صلاحیت دادستان یا معاون وی را از شعبه‌ی تجدیدنظر بنماید، که در چنین شرایطی دادستان یا معاون مربوطه می‌تواند نظر خود را در این مورد به اطلاع شعبه‌ی تجدیدنظر برساند.[۴۷]

وظایف عمده دادستان[۴۸] به شرح زیر است:

– بررسی موقعیت‌هایی که ارتکاب یک یا چند جرم مشمول صلاحیت دادگاه در آن‌ ها توسط دولت عضو یا شورای امنیت به دادستان ارجاع شده است.[۴۹]

1 ... 67 68 69 ...70 ... 72 ...74 ...75 76 77 ... 227