1401/09/26

فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه | ۲-۱۲- نهاد آموزش و پرورش و تربیت شهروندی – 3

ایچلو (۱۹۹۰) برای تشریح ابعاد مختلف مفهوم شهروندی به ارائه الگویی می پردازد که از ۱۰ بعد مختلف تشکیل شده است. این ابعاد به همراه مشخصه ها و مؤلفه‌ های هر یک از آن ها در جدول۲-۲ ارائه شده است:

جدول (۲-۲) : ابعاد مختلف شهروندی، ایچلو،۱۹۹۰

۱- بعد نظری در مقابل بعد عملی[۳۹]

      1. پیروی کامل از اصول

    1. رفتار عملی

۶- جهت گیری ارزشی[۴۰]

۶-۱- خاص گرا

۶-۲- جامع گرا

  1. جهت گیری نگرشی[۴۱]

      1. عاطفی

      1. شناختی

    1. ارزشی

۷-رویکرد مشارکتی[۴۲]

۷-۱- بیان رضایت

۷-۲- بیان عدم رضایت

  1. جهت گیری انگیزشی[۴۳]

      1. بیرونی/اجباری

    1. درونی/داوطلبانه

۸- ابزارهای مشارکتی[۴۴]

۸-۱- عرفی[۴۵]

۸-۲- غیر عرفی[۴۶]

  1. جهت گیری عملی[۴۷]

      1. ایستا

      1. منفعل

    1. فعال

۹- قلمروهای شهروندی[۴۸]

۹-۱- سیاسی

۹-۲- مدنی/اجتماعی

  1. جهت گیری وسیله/هدف[۴۹]

      1. ابزاری

    1. فراگیر و گسترده

۱۰- دامنه شهروندی

۱۰-۱-ملی

۱۰-۲- فراملی

اولین بعد شهروندی به اعتقاد ایچلو عبارت است از بعد نظری و تئوریک در مقابل بعد عملی. تفاوت های موجود بین گروهی از افراد که صرفا با یک عقیده یا در اصل با یک نظریه موافق هستند و افرادی که طرفدار عقیده ای بوده و در آن راستا نیز مبادرت به عمل می‌کنند، مشخصه‌ های اصلی این بعد را تشکیل می‌دهد. به عنوان مثال ممکن است دو نفر حامی رأی‌ دادن و شرکت در انتخابات باشند اما یکی از افراد رأی‌ می‌دهد و دیگری در انتخابات شرکت نمی کند. اقدام نفر اول نمونه ای است از رفتار عملی و رفتار فرد دومی مثالی است از پیروی کلامی صرف از انتخابات.

دومین بعد مربوط به جهت گیری نگرشی است که رویکرد های عاطفی، شناختی و ارزیابانه را در بر می‌گیرد. این بعد اشاره دارد بر این موضوع که فرد آیا صرفا بر حسب احساس و عاطفه درباره یک چیز تأمل می‌کند و یا بر حسب حقایق و اطلاعات یا ارزیابی و سبک و سنگین کردن دیدگاه ها و ایده های مختلف.

بعد سوم یا منبع انگیزش مشارکت به عنوان یک شهروند در ارتباط است. مشخصه‌ های این بعد را اجبار و التزام بیرونی و فعالیت های داوطلبانه درونی را تشکیل می‌دهد. مشخصه دوم این بعد بر توانایی افراد برای تفکر مستقل و آزاد و فراهم کردن امکان انتخاب شخصی دلالت می‌کند.

بعد چهارم شهروندی جهت گیری عملی نام دارد و بر سطح مشارکت فرد به عنوان یک شهروند اشاره دارد. این سطح مشتمل است بر سطح ایستا، منفعل و فعال. مشارکت فعال به افراد و گروه هایی اشاره دارد که برای اعمال و شنیده شدن آرای و نظرات خود نسبت به مشارکت در جامعه قبول مسئولیت می‌کنند. مشارکت منفعلانه به افرادی اشاره دارد که به عنوان مثال در انتخابات شرکت می‌کنند و سپس روزنامه ها را پیگیری می‌کنند تا مطمئن شوند آن ها نیز با وقایع و اتفاقات همراهی می‌کنند.

بعد پنجم عبارت است از جهت گیری هدف/وسیله. رویکرد ابزاری به شهروندانی اشاره دارد که نقش خود را همچون وسیله برای رسیدن به یک هدف در نظر می گیرند و خود را متقاعد می‌سازند که وظایف و تکالیف خاصی وجود دارد که باید به سرانجام رسیده و تکمیل شوند. نقطه تمرکز این دیدگاه افراد یا اعضای یک گروه خاص یا جامعه می‌باشد. رویکرد فراگیر شهروندی را بسیار جامع و وسیع در نظر می‌گیرد و بر تامین نیازهای هر فرد با شیوه ای همیارانه تأکید می‌کند.

بعد ششم به جهت گیری ارزشی مربوط می‌گردد. رویکرد خاص گرا با ارزش ها و عقاید خاصی که در درون جوامع و گروه ها شکل می‌گیرد، پیوند دارد و اغلب اوقات مشتمل بر ارزش های تاریخی و مذهبی می‌باشد. در صورتی که ارزش های جامع گرا و جهان شمول با ارزش هایی همچون آزادی و برابری که در سطح گسترده و جهانی پذیرفته شده در ارتباط است.

هفتمین بعد شهروندی بر دیدگاهی مشارکتی دلالت دارد که دو بعد رضایت و عدم رضایت مشخصه‌ های این بعد را تشکیل می‌دهند. توافق و رضایت ‌به این معنی است که شهروندان موافقت خود را با یک پیشنهاد ابراز می‌کنند و در صورتی که نارضایتی و مخالفت ‌به این معنی است که شهروندان در خصوص یک پیشنهاد یا طرح دغدغه ها و نگرانی هایی دارند و به ابراز آن می پردازند. ایچلو معتقد است که مشخصه دوم مستلزم تلاشی مضاعف و بیشتر از مشخصه اول است.

هشتمین بعد عبارت است از ابزارهای مشارکتی که می‌تواند عرفی یا غیر عرفی باشد. این بعد ‌به این امر اشاره دارد که آیا مشارکت و همکاری شهروندان از رویه های استاندارد پیروی می‌کند و عقاید و نظرات شهروندان جامعه از طریق این استانداردها مورد توجه قرار می‌گیرد یا اینکه شهروندان خارج از این استانداردها فعالیت می‌کنند و ‌بنابرین‏ این فعالیت ها غیر عرفی به حساب می ایند.

ابعاد نهم و دهم بر قلمرو و حیطه های شهروندی اشاره دارند. ایچیلو معتقد است که شهروندی دارای دو بعد اصلی سیاسی و مدنی/ اجتماعی است. بعد دهم شهروندی ‌به این موضوع اشاره دارد که ایا شهروندی صرفا با مسائل و موضوعات در سطح ملی پیوند دارد یا اینکه موضوعات ملی و بین‌المللی را در بر می‌گیرد.

۲-۱۲- نهاد آموزش و پرورش و تربیت شهروندی

نظام تعلیم و تربیت رسمی وظیفه اصلی آموزش و پرورش افراد یک جامعه را بر عهده دارد. این امر از چنان اهمیتی برخوردار است که کانت بیان می‌دارد که: بشر تنها در سایه تعلیم و تربیت آدم می‌تواند رشد کند و آدم چیزی جز آنچه تربیت از او می‌سازد، نیست (شکوهی، ۱۳۸۵). بر اساس تاثیر بسزایی که آموزش و پرورش یک جامعه در جامعه پذیر کردن دانش آموزان دارد، آماده سازی نسل جدید برای ایفای نقش شهروندی در جامعه محلی، ملی و بین‌المللی نیز امری است که از این نهاد آموزشی انتظار می رود. زیرا ایفای نقش شهروندی مستلزم دانایی، آگاهی و کسب نگرش و مهارت های لازم برای حل مسالمت آمیز مشکلات و چالش هایی است که فرد در زندگی اجتماعی خود با آن برخورد خواهد کرد و از مهم ترین بسترهای کسب چنین شایستگی هایی، نظام آموزش و پرورش هر جامعه است (طاهرپور و شرفی، ۱۳۸۷). بدون شک دانش مدنی و آگاهی اجتماعی از منابع متعددی به دست می‌آید. خانواده، رسانه های جمعی مذهب ، ‌گروه‌های سیاسی و غیره در شکل گیری دانش ، ارزش ها ومهارت های مورد نیاز شهروندان نقش بسزایی دارند. با این حال نظام آموزشی به عنوان نهادی اجتماعی مناسب ترین ابزار برای ارائه آگاهی های مدنی و تربیت شهروندی به حساب می‌آید. مدرسه کانال و مجرایی مؤثر برای انتقال مجموعه ای از دانش، مهارت، ارزش ها و باورهای خاص اجتماعی است. نظام آموزشی فرصت هایی را برای فراگیران تدارک می بیند تا بتوانند ارزش ها و باورهای مختلف را از دیدگاه های متفاوت مورد آزمون قرار دهند.

1401/09/26

پایان نامه -تحقیق-مقاله – قسمت 21 – 8

یکی از صفاتی که مربّی حکیم باید به آن صفات مزین باشد «تواضع» است. چرا که «حکمت درون انسان متواضع سامان می‌یابد که در قلب انسان ‌متکبر و زورگو جای ندارد، چون خداوند تواضع را ابزار کار عقل قرار داده و تکبّر را ابزار جهل» (مهدوی کنی، ۱۳۷۶، ص ۶۷۷).

حکیم، عیوب خویش را می بیند، دنیا را می شناسد و از فریب­های آن رویگردان است و آخرت و مرگ همواره در پیش چشمان او هویداست (رضایی، ۱۳۶۴) و مواعظی که به زبان ‌می‌آورد برای بیدار کردن عقل های انسان هاست (مدرسی، ۱۳۷۷).

«حکمت هدیه ای کلیدی و مادر همه خیرات است» (قرائتی، ۱۳۸۳، ص ۴۳۳)؛ اما به شرطی که حکمت، با عمل توأم گردد. امام موسی بن جعفر علیه السّلام به هشام می فرمایند: «هشام، همه مردم ستاره­ها را می بینند، اما راهیابی از روی ستارگان مخصوص کسانی است که عارف به مجاری و محل ستارگان باشند. همین طور شما نیز حکمت را می آموزید امّا از آن بهره نمی برید مگر کسی که عمل به حکمت می‌کند» (خسروی، ۱۳۶۴، ص ۲۶۵). ایشان، مردم را در رابطه با حکمت ۲ دسته می دانند: «۱ـ کسی که با زبان خوب می‌داند و با عمل نیز آن را گواهی می‌کند. ۲ـ کسی که با زبان می‌داند ولی با عمل بد، آن را از میان می‌برد. چقدر فرق است بین این دو، خوشا به حال دانشمندان با عمل و بدا به حال علمای بی عمل» (همان، ص ۲۶۶).

علاوه بر این که معلّم باید دارای ویژگی های ‌متعددی در راستای حکمت باشد، باید ظرفیت شاگرد را نیز در نظر بگیرد و هنگامی که آمادگی لازم را در وی مشاهده نمود به تعلیم حکمت بپردازد. امام حسن عسکری علیه السّلام در این باره فرموده­اند: «هنگامی که دل ها آمادگی و نشاط دارد، حقایق و مطالب حکمت آمیز را هر چه می توانید در آن بسپارید و در مواقعی که آمادگی ندارد از آن ها تودیع نموده و رها کنید»

    1. – Henry Link ↑

    1. – Toynbee ↑

    1. ۱- Education ↑

    1. ۲- Breeding ↑

    1. – «وَ اکْتُبْ لَنا فی‏ هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ قالَ عَذابی‏ أُصیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتی‏ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُون» ↑

    1. – « الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَهً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیم‏، آنان که عرش را حمل می‏ کنند و آنان که پیرامون عرش هستند پروردگار خود را حمد و تسبیح می‏گویند و به او ایمان دارند و برای کسانی که ایمان آورده‏اند استغفار می‏ کنند که ای پروردگار ما سعه رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته پس کسانی را که توبه کردند و راه تو را پیروی نمودند بیامرز و از عذاب جهنم حفظ فرما» (غافر:۷) (تفسیر المیزان ،ج۱۷، ص ۴۶۶). ↑

    1. – ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقین‏، آن گاه نطفه را علقه و علقه را مضغه (چیزی شبیه به گوشت جویده) کردیم و سپس آن مضغه را استخوان کردیم پس بر آن استخوان‌ها گوشتی پوشاندیم پس از آن خلقتی دیگرش کردیم پس آفرین بر خدا که بهترین آفرینندگان است‏ (تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۲) و خداوند در قبال بهترینِ آفریده هایش به خود آفرین می‌گوید. ↑

    1. – «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون، ای پیامبر، بگو: به فضل و رحمت خدا، آری ‌به این دو، که مایه سعادت آنان است شادمان باشند نه به ثروت و امکانات. این از هر ثروتی که فراهم می ­آورند بهتر است» (یونس:۵۸) (ترجمه صفوی). ↑

    1. – البلد الامین، (کفعمی، بی تا، ص ۲۰۲) و مصباح المتهجد (طوسی، ۱۴۱۱ق، ص ۶۳۴). ↑

    1. – الاقبال بالاعمال الحسنه فیما یعمل مره فی السنه، (سیدبن طاووس، ۷۷ ـ ۱۳۷۶الف، ص ۳۱۵٫ ۷۷ ـ ۱۳۷۶ب ، ص ۱۶۵ و ۷۷ ـ ۱۳۷۶ج ، ص ۳۰۴). ↑

    1. – «رحمان» منعم باشد بر جمله خلقان مؤمن و کافر و برّ و فاجر و مطیع و عاصی، و «رحیم» خاصّ بود به مؤمنان دون کافران، و رحمن بر دون خدای اطلاق نکنند بخلاف «رحیم»» (جرجانی، ۱۳۷۷، ص ۱۶). «رحمن» به معنی بخشایشگر است به همه، خواه به مطیع و خواه به متمرد (آفتاب که طلوع می‌کند به بارگاه سلطان و به برج زندان یکسان می تابد و فرقی نمی گذارد) اما «رحیم» به معنی مهربان است، مهربان به مطیعان خواه در دنیا و خواه در آخرت (زیرا مسلم است که مطیع هر مطاعی از نعمت های مطاع، بهره مند است و متمرد هر مطاعی از نعمت های مطاع، محروم است. و وجود چنین فرقی بین مطیع و متمرد، عین عدل و داد است. و برخلاف آن عین ظلم و بیداد است). «رحمن» یعنی: ای کریمی که از خزانه غیب (مسلمان و )گبر و ترسا وظیفه خور داری. «رحیم» یعنی: دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان نظر داری» (بلاغی، ۱۳۸۶، ص ۱۱). ↑

    1. – «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً، اوست کسی که بر شما درود می‏فرستد، و نیز ملائکه او، تا شما را از ظلمت‏ها به سوی نور در آورد، و خدا به مؤمنان مهربان است» (تفسیر المیزان ، ج ۱۶،ص۴۹۱). ↑

    1. – «زید شحّام می‌گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: نزدیک ترین حالات بنده به خدا حالت سجده است» (انصاری محلّاتی، ۱۳۸۲، ص ۷۲)؛ «و نزدیک ترین حالات بندگان به خداوند عزّوجّل هنگامی است که او در حال سجود است، و مستند این سخن فرمایش خداوند عزّوجّل است که می فرماید: وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب (یعنی: سجده کن و تقرّب یاب)» (غفاری، ۱۳۶۷، ص ۴۸۹). ↑

    1. – «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ» (مجلسی، بی تاب، ص۱۲۹).‏ُُ ↑

    1. – «همانا پیامبری از جنس خودتان به رسالت به سوی شما آمده است که تباهی و زیان شما بر او دشوار است سخت به شما علاقه دارد و با مؤمنان رئوف و مهربان است» (ترجمه صفوی). ↑

    1. – این آیه، آیه سوم از سوره مبارکه شعراء می‌باشد: « ای پیامبر، بیم آن می رود که تو جان خود را از غم این که مشرکان قوم تو به قرآن ایمان نمی آورند از دست بدهی!» (همان). ↑

1401/09/26

دانلود منابع پایان نامه ها – قسمت 20 – پایان نامه های کارشناسی ارشد

دلیل استناد به قاعده فوق نیز به نظر می‌رسد همان نظریه و قاعده اتلاف باشد. یعنی هرکسی مال دیگری را تلف نماید چه بالمباشر و چه بالتسبیب و به هر عنوان که باشد (مضطر و…) باید مال تلف شده را جبران و ضمان بر ذمه شخص مستقر می شود مگر اینکه چنانچه در فصول گذشته نیز توضیح داده شده سبب اقوی از مباشر باشد. به هر ترتیب متلف باید جبران خسارت نماید.

با این وجود در حقوق ایران، قانون‌گذار، مضطر را مسئول جبران خسارات وارده به غیر اعلام کرده و این حکم از مفاد مندرج در ماده ۵۵ قانون مجازات اسلامی و تبصره آن مستفاد می شود.

هر چند بعضی[۱۱۰]۱ به تبع حقوق ‌دانان فرانسوی در مسئولیت مدنی مضطر تردید کرده‌اند, چون کسانی که تقصیر را مبنای مسئولیت مدنی دانسته اند و تقصیر را نیز به تجاوز از رفتار انسان متعارف در شرایط اجتماعی و بیرونی انجام فعل تعریف نموده اند, معتقدند: مضطر در شرایط اضطرار تقصیری مرتکب نشده است زیرا هر انسان متعارفی در شرایط اضطرار چنین عملی را انجام می‌دهد در نتیجه مضطر مقصر نیست و مسئولیت مدنی ندارد ولی اگر از مال دیگری استفاده کند و به هدف برسد از باب استیفا و دارا شدن بلاجهت مسئول خسارات وارده به دیگران خواهد بود و از این باب حکم ماده ۵۵ را نادرست و تمایز بین مسئولیت کیفری و مسئولیت مدنی را غیرمنطقی دانسته اند، لیکن به نظر می‌رسد تفکیک بین مسئولیت کیفری و مسئولیت مدنی مضطر کاملاً منطقی و مطابق با قواعد حقوقی است، زیرا مضطر در حالت اضطرار، سوء نیت را، یکی از عناصر اصلی تحقق جرم است، ندارد و با انتفاء عنصر معنوی جرم، کاملاً منطقی است که عنوان جرم بودن از فعل مذکور منتفی شود و مضطر مسئولیت کیفری نداشته باشد اما مسئولیت مدنی ارکان و شرایطی، غیر از شرایط مسئولیت کیفری دارد که ‌در مورد مضطر نیز ارکان و شرایط مسئولیت مدنی فراهم است و دلیلی برای انتفاء مسئولیت مدنی از مضطر وجود ندارد. علاوه براین، این دو مسئولیت در هدف نیز متفاوت می‌باشند زیرا هدف مسئولیت کیفری اصلاح مجرم و حفظ نظم جامعه است ولی هدف مسئولیت مدنی احقاق حق زیان دیده است . در نتیجه، مضطر فسادی نکرده است تا اصلاح گردد ولی حق دیگری را برای هدف عقلانی ضایع ‌کرده‌است که باید آن را جبران نماید. ‌بنابرین‏، حکم ماده ۵۵ قانون مجازات اسلامی مطابق قاعده است (الاضطرار لایبطل حق الغیر) و شرایط اضطرار موجب سلب مسئولیت مدنی از مضطر نمی شود. [۱۱۱]۲

همینطور چنانچه گفته شد در فقه امامیه نظر رایج مسئول بودن مضطر است، مگر آنکه ماذون باشد و در فقه مالکی برخی وی را به طور مطلق و کلی مسئول نمی دانند، و برخی وی را تنها در صورت تمکن نسبت به جبران خسارت در هنگام اقدام، ضامن می دانند [۱۱۲]۱در حقوق فرانسه نیز ‌در مورد اضطراری که مستلزم اضرار به غیر برای دفع ضرر از خود به وجود می‌آید، مضطر از باب قاعده «دارا شدن غیر عادلانه» مسئول جبران خسارت دانسته شده است. [۱۱۳]۲

عده ای ‌در مورد مبنای ضمان مضطر، گفته اند که در اینگونه موارد ضمان مضطر بر مبنای قاعده ی استیفاء تعیین می‌گردد نه بر مبنای قاعده اتلاف، با این توضیح که «شخص مضطر در ارتکاب عمل اضطراری، عرفاً مرتکب هیچگونه تقصیری نشده است، بلکه شرایط سخت و خطرناکی بر او تحمیل شده است که ناگزیر برای رهایی از آن، مانند هر انسان متعارفی، اقدام به عمل مذبور ‌کرده‌است و چون مبنای اصلی مسئولیت مدنی در حقوق ما مبتنی بر تقصیر می‌باشد و او نیز مقصر نبوده است، لذا نباید او را از باب مسئولیت مدنی ضامن شمرد، بلکه از این جهت که از مال دیگری استیفا نموده و به زیان او منتفع گردیده است، می توان او را به دلیل استفاده بدون جهت، مسئول دانست». [۱۱۴]۳

در این نظریه شاید بتوان گفت نوعی اجحاف در حق مضطر پدید آمده است, اگر قائل ‌به این باشیم که مضطر مطابق با چیزی که استیفا کرده باید همان را به متضرر بپردازد پس در اینجا مضطر هیچ سودی نکرده و حتی اگر عمل اضطراری نیز انجام نمی داد شرایط مطابق با شرایط کنونی می شد یعنی اکنون که متضرر از مضطر خسارت ‌بر مبنای‌ استیفا دریافت می‌کند از او خسارتی را دریافت کرده که مضطر برای اجتناب از آن خسارت چنین اقدام اضطراری به جا آورده است در حالی که اولاً دلیلی به استحقاق صاحب مال به بیش از آنچه که از دست داده است وجود ندارد و ثانیاًً چنین حکمی با ماهیت و فلسفه ی اضطرار منافات دارد.»[۱۱۵]۴در واقع چطور مضطر به قول دکتر کاتوزیان نباید بدون جهت دارا شود اما متضرر چنین حقی را با قراردادن استیفا به عنوان مبنای مسئولیت دارا می‌باشد که بتواند بدون جهت و ناعادلانه دارا شود. وانگهی چنانچه گفته شد مضطر برای جلوگیری از خطر و ضرر, تن به ضرر خفیف دیگر داده و می دانسته که بعدها باید ضرر متضرر را جبران کند مطمئناً هیچ انسان عاقلی اگر بداند بین ضرر کنونی (در حالت ضرورت) و ضرری که بعدها با عنوان استیفا از وی (مضطر) دریافت می شود تفاوتی وجود ندارد هرگز عمل اضطراری انجام نخواهد داد. زمانی که ‌در مورد مضطر حکم تکلیفی برداشته می شود باید حتی الامکان سعی در تسامح و آسانگیری نسبت به عمل او (البته نه به صورتی که باعث تضرر دیگری شود) کنیم یعنی به جای استیفا با بهره گرفتن از قاعده اتلاف و مبنا قراردادن آن به عنوان پایه و اساس مسئولیت مضطر فقط ضرروزیان متضرر را نسبت به اموال او که تلف شده بگیریم نه افزون بر آن با قراردادن استیفا به عنوان مبنای مسئولیت مضطر.

نکته دیگر اینکه، چنانچه ضمان ‌بر مبنای‌ استیفا تعیین گردد، درجایی که منتفع غیر از متلف باشد، متلف بطورکلی از ضمان مبرا خواهد شد در حالی که اتلاف مال غیر، از موجبات ضمان شمرده شده و برائت ذمه ی متلف از ضمان، نیازمند دلیل خاص است. و یا عکس این قضیه که اگر قائل به مبنای استیفا مسئولیت مضطر باشیم علاوه بر گرفتن خسارتی که ‌به این مبناست یعنی با بهره گرفتن از ضرری که به متضرر رسانده دارای منافع دیگری شده و در واقع استیفای ناروا ‌کرده‌است و همینطور گرفتن خسارت مال تلف شده خویش از متلف، در واقع دو خسارت گرفته که این با انصاف و قواعد حقوقی نمی تواند سازگار باشد. «لذا باید گفت که مبنای حقیقی ضمان در اینگونه موارد، همان قاعده اتلاف است که ‌بر اساس آن، زیان زننده به قدر زیان، ضامن و عهده دار مثل یا قیمت آنچه تلف ‌کرده‌است می‌باشد و وظیفه ای بیش از این بردوش ندارد. لذا مسئولیت مضطر را باید محدود به خساراتی دانست که به طرف مقابل وارد ‌کرده‌است، همان گونه که مقتضای قاعده مذکور، جز این نبوده و مواد ۳۲۸ و ۳۳۱ قانون مدنی نیز بر آن دلالت دارد». [۱۱۶]۱

اما گاهی ممکن است شخصی با اعمال حق خویش خسارتی را متوجه دیگری کند و ملزم به پرداخت خسارت و جبران زیان متضرر نباشد و آن جایی است که شخصی در حالت اضطراری بوده و عدم احقاق حق خویش که تلازم و تزاحم با رسانیدن ضرر به دیگری دارد باعث ورود زیان به خود او می شود و این حالتی است که قاعده تسلیط(الناس مسلطون علی اموالهم) با قاعده لاضرر (لاضرر و لاضرار فی الاسلام) تزاحم پیدا می‌کنند.

در این حالت طبق ماده ۱۳۲ قانون مدنی که چنین بیان نموده:

1401/09/26

مقاله های علمی- دانشگاهی | ۲-۳-۳) انواع رفتار شهروندی – پایان نامه های کارشناسی ارشد

تحقیقات اولیه­ای که در زمینه رفتار شهروندی سازمانی انجام گرفت بیشتر برای شناسایی مسئولیت ­ها و یا رفتارهایی بود که کارکنان در سازمان داشتند؛ اما اغلب نادیده گرفته می­شدند. این رفتارها با وجود اینکه در ارزیابی­های سنتی عملکرد شغلی، به طور ناقص اندازه گیری می­شدند و یا حتی گاهی اوقات مورد غفلت قرار می گرفتند، اما در بهبود اثربخشی سازمانی مؤثر بودند. این اعمال راکه در محل کار اتفاق می­افتند، اینگونه تعریف می‌کنند: مجموعه ­ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما با این وجود، توسط وی انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقش­های سازمان می­شوند (موذنی،۱۳۹۰). سازمان­ های موفق به کارکنانی نیازمندند که بیشتر از وظایف عمومی کاری خود انجام دهند و عملکردی فراتر از انتظارات داشته باشند. رفتارهای شهروندی سازمانی اعمالی را توضیح می­ دهند که کارکنان، فراتر از حیطه­ وظایف و نقش خود آن را انجام می­ دهند. سازمان­ها بدون اعضایشان که شهروندانی خوب بوده و نسبت به رفتارهای سازمانی مثبت متعهد باشند، نمی ­توانند رشد کرده یا بقا داشته باشند. به دلیل اهمیت شهروندان خوب برای سازمان­هاست که همچنان فهم ماهیت و منابع رفتار شهروندی سازمانی اولویت بالایی برای محققان سازمانی دارد. نکته آخر در رابطه با تعاریف متعدد رفتار شهروندی سازمانی، تمایز قائل شدن بین رفتارهای درون نقشی/ فرانقشی در رفتارهای کاری مورد علاقه شده است که مسئله­ای غامض است و مشخص کردن تفاوت بین رفتارهای درون نقشی و فرانقشی در محیط کار، بسیار دشوار است. رفتار درون نقشی، عملکردی فنی است که شغل آن را می­طلبد. به عبارتی دیگر، رفتار درون نقشی، رفتارهایی قابل مدیریت هستند. از سوی دیگر، رفتار فرانقشی به رفتار ابتکاری و خود انگیزشی باز می­گردد. رفتارهای فرانقشی شامل فعالیت­های غیر رسمی همکاری، برآمده از حسن نیت و مساعدت هستند که اثر بخشی سازمانی را افزایش می­ دهند (Bergeron, 2012).

۲-۳-۲) تاریخچه رفتار شهروندی سازمانی

این واژه اولین­بار در سال ۱۹۸۳ توسط ارگان و همکارانش بیان شد. مبنای این موضوع به مفاهیمی از قبیل «تمایل به همکاری[۳۷]» مطرح شده توسط چیستر بارنارد (۱۹۳۸) و نیز تمایز بین «عملکرد قابل اعتماد نقش» و «رفتارهای نوآورانه و خودجوش» مطرح شده توسط کتز و کان بر می­گردد.

سایر مفاهیم مربوط به عملکرد فرانقشی، که تشابه زیادی به رفتار شهروندی سازمانی دارند عبارتند از رفتارهای اجتماعی گرایانه، رفتارهای خودجوش، و عملکرد زمینه ای. ولی در این میان رفتار شهروندی سازمانی مقبولیت بیشتری یافته است؛ و در دو دهه اخیر و به ویژه با آغاز قرن بیست و یکم پژوهش­ها در این زمینه رشد چشمگیری یافته است. البته مقالات منتشر شده در این مقوله قبل از سال ۲۰۰۰ میلادی بسیار اندک بوده است. تنها ۱۳ مقاله در بازه زمانی ۱۹۸۳ تا سال ۱۹۸۸ در این رابطه به رشته تحریر در آمده است و در طول یک بازه شش سال میان سال های ۱۹۹۳ و ۱۹۹۸ تعداد مقالات نوشته شده ‌در مورد این موضوع به بیش از ۱۲۲ مقاله رسید.

۲-۳-۳) انواع رفتار شهروندی و ویژگی­های آن در سازمان

گراهام[۳۸] معتقد است که رفتارهای شهروندی در سازمان سه نوع­اند(Biemenstok et al, 2012):

اطاعت سازمانی: این واژه توصیف کننده رفتارهایی است که ضرورت و مطلوبیتشان شناسایی و در ساختار معقولی از نظم و مقررات پذیرفته ‌شده‌اند. شاخص­ های اطاعت سازمانی، رفتارهایی نظیر احترام به قوانین سازمانی، انجام وظایف به طور کامل و انجام دادن مسئولیت ­ها با توجه به منابع سازمانی است.

وفاداری سازمانی: این وفاداری به سازمان از وفاداری به خود، سایر افراد و واحدها و بخش­های سازمانی متفاوت است و بیان کننده میزان فداکاری کارکنان در راه منافع سازمانی و حمایت و دفاع ازسازمان است.

مشارکت سازمانی: این واژه با درگیر بودن در اداره سازمان ظهور می­یابد که از آن جمله ‌می‌توان به حضور در جلسات، به اشتراک گذاشتن عقاید خود با دیگران و آگاهی به مسایل جاری سازمان، اشاره کرد. گراهام با انجام این دسته­بندی از رفتار شهروندی، معتقد است که این رفتارها مستقیماً تحت تأثیر حقوقی قرار دارد که از طرف سازمان به فرد داده می­ شود. در این چارچوب حقوق شهروندی سازمانی شامل عدالت استخدامی، ارزیابی و رسیدگی به شکایات کارکنان است. بر این اساس وقتی که کارکنان می­بینند که دارای حقوق شهروندی سازمانی هستند به احتمال بسیار زیاد، از خود رفتار شهروندی (از نوع اطاعت) نشان می­ دهند. در بعد دیگر حقوقی یعنی تأثیر حقوق اجتماعی سازمان – که دربرگیرنده رفتارهای منصفانه با کارکنان نظیر افزایش حقوق و مزایا و موقعیت­های اجتماعی است- بر رفتار کارکنان نیز قضیه به همین صورت است. کارکنان وقتی می­بینند که دارای حقوق اجتماعی سازمانی هستند به سازمان وفادار خواهند بود و رفتار شهروندی (از نوع وفاداری) از خود بروز می­ دهند و سرانجام وقتی که کارکنان می­بینند به حقوق سیاسی آن­ها در سازمان احترام گذاشته می­ شود و به آن­ها حق مشارکت و تصمیم ­گیری در حوزه ­های سیاست‌گذاری سازمان داده می­ شود، باز هم رفتار شهروندی (از نوع مشارکت) از خود نشان می­ دهند (Biemenstok et al, 2012).

صاحب‌نظرانِ عرصه­ رفتار سازمانی، پس از مطالعات متعدد خود پیرامون این پدیده، سه ویژگی زیر را به عنوان ویژگی­های اصلی رفتارهای شهروندی سازمانی عنوان نموده ­اند:

1401/09/26

پایان نامه آماده کارشناسی ارشد | قسمت 10 – پایان نامه های کارشناسی ارشد

نظریه رفتاری[۳۳]

نظریات بسیاری در تبیین اعتیاد اینترنتی وجود دارد و از آنجا که اعتیاد به اینترنت یک پدیده میان رشته ای است و علوم مختلف پزشکی، رایانه ای، جامعه شناسی، حقوق، اخلاق و روان شناسی، هر یک از زوایای گوناگونی این پدیده را مورد بررسی قرارداده اند، در هر یک از این علوم مختلف نظریه هایی برای این اختلال مطرح شده است. اما از آنجا که هدف اصلی این مقاله بررسی نیازهای تامین شده توسط اینترنت برای معتادان اینترنتی است، شایسته است نظریه ای به کار رود که قرابت بیشتری با این هدف دارد. از این رو در این مقاله از نظریه رفتاری برای تبیین این اعتیاد به کار گرفته شده است. این نظریه ‌بر اساس مطالعات “اسکینر” بر شرطی شدن کنشگر تکیه دارد که در آن شخص رفتار معینی را انجام می‌دهد و سپس برای این رفتار پاداش دریافت می‌کند (امیدوار و صارمی، ۱۳۹۰).

از جهت اینکه مواد مخدر، الکل، قمار و حتی اینترنت، پاداش های عاطفی، هیجانی، جسمانی و مانند آن را دارند، به عنوان شیوه ای برای فرار از موقعیت، در نظر گرفته می‌شوند و در بردارنده ارضای نیازی هستند. اگر فرد یاد بگیرد که وسیله ای مانند اینترنت می‌تواند برای او شرایطی فراهم کند که از واقعیت فرار کند و یا نیاز او را تامین کند، احتمالاً در آینده نیز ‌به این کار مبادرت خواهد ورزید. این کار برای او عامل تقویت کننده خواهد بود و به صورت یک چرخه عمل کرده و باعث افزایش رفتار خواهد شد. ‌بر اساس این دیدگاه، فرد برای دریافت پاداش که می‌تواند همان تامین نیازهای اولیه (‌بر اساس هرم مازلو) باشد وارد اینترنت می شود. پاداش هایی که وی از این رفتار می‌گیرد، شاید ارضای جنسی، تماس وارتباط با دیگران، خود شکوفایی، دریافت عشق، فرار از واقعیت و مشکلات زندگی روزمره و حتی سرگرمی‌های زیاد باشد و چنان‌چه فرد در زمان‌های آتی نیز ‌به این پاداش‌ها نیاز داشته باشد، به اینترنت روی خواهد آورد و در نتیجه این روند تقویت شده و چرخه همچنان ادامه پیدا می‌کند. ‌بنابرین‏ علت کلیدی در اعتیاد به اینترنت و موضوعات وابسته به آن تقویتی است که فرد دریافت می‌کند.

برای تلفیق این رویکرد با رویکرد پیشین (استفاده و خشنودی) می‌توان گفت هرگاه فرد در پی ارضای نیازهای خود که هم می‌تواند شامل نیازهای بنیادین هرم مازلو که در ادامه مقاله به تفسیر آن پرداخته خواهد شد و هم نیازهای مطرح شده در نظریه استفاده و خشنودی، نیازهایی چون تفریح، سرگرمی، شادی های عاطفی، نیازهای اطلاعاتی، نیازهای شناختی، نیازهای اجتماعی و نیازهای غیراجتماعی و سایر موارد ذکر شده در این رویکرد باشد، به رسانه ای دلخواه روی می آورد و اگر رضامندی او از این استفاده به حدی باشد که خارج از تصور اولیه اوست، او در پی دریافت پاداش یا همان خشنودی های خواسته شده به سمت این رسانه خواهد رفت تا جایی که این رفتار به رفتاری اعتیادآور تبدیل می‌شود(امیدوار و صارمی، ۱۳۹۰).

نظریه شناختی رفتاری[۳۴]

در دهه گذشته، درمان شناختی- رفتاری توجه زیادی را به خود جلب نموده است. رویکردها و فنون درمانی جدید، به نحو مستمر گسترش یافته است و به جهان بالینی معرفی شده‌اند. در این دیدگاه اعتیاد بر این است که اختلال اعتیاد به اینترنت از مشکل شناختی فرد همراه با رفتارهایی که یا پاسخ غیر سازشی را حفظ می‌کند یا شدت آن را افزایش می‌دهد، ناشی می‌شود. به نظر دیویس (۱۹۹۹)، اگرچه نشانه های مسلط اختلال عاطفی و رفتاری است اما نشان های شناختی در واقع تأثیر فراوانی دارند و می‌توانند نشانه های رفتاری و عاطفی را ایجاد نمایند برعکس باورهای غیر منطقی و غیر سازشی مانند این موضوع که فرد فقط در اینترنت قدرت کنترل دارد، فقط در آنجا برای خود کسی است و فقط در آنجا قابل احترام است نمونه هایی از افکار شناختی مشکل زا در زمینه «خود» هستند.

باورهای غیر منطقی دیگر مانند: هیچکس در بیرون از اینترنت از من خوشش نمی‌آید. یا اینترنت تنها جایی است که واقعاً می‌شود مردم را شناخت و هر کسی به نوعی به اینترنت آلوده است و مانند آن، افکار شناختی مشکل زا در زمینه «دنیا» هستند(ساعتچی، ۱۳۹۱).

نظریه بیولوژیکی[۳۵]

بر پایه نظریه بیولوژیکی (زیستی- پزشکی)، عوامل ارثی و مادرزادی و یا اختلالات شیمیایی در مغز و فرا رسانه ها، دلایل اصلی روی آوردن فرد به اعتیادند. از نظر این دیدگاه، وجود برخی کروموزوم ها، هرمون ها و مواد زائد و یا فقدان مواد شیمیایی لازم و مشخص و فرارسانه هایی که فعالیت مغز و سایر دستگاه های عصبی را تنظیم می‌کنند، در بروز اعتیاد در فرد مؤثرند. از این نظر روش های چندی وجود دارد که طی آن استفاده از اینترنت احتمالاً باعث تحریک این فرایند عصبی- بیولوژیکی می شود. روش های مورد نظر عبارتند از:

تجربه بالقوه شدید قدرت، هیجان، خوشحالی، تحریک، تحقق اهداف و رضایت، که در نتیجه آن فرد قادر خواهد بود در یک لحظه پیرامون هر چیزی به منبع گسترده اطلاعات وصل شود.

احساس مخاطره جویی، مانندشرط بندی، با ناشناخته ماندن چیزی که شاید اتصال بعدی به اینترنت بتواند آن را مشخص کند، همراه است. حال این امر ناشناخته ممکن است کسب اطلاعات جدید، رفتن به اتاق چت، هرزه نگاری، خرید آن لاین و جز این ها باشد.

اثر خویشتن داری رضایت بخشی که گمنامی کاربرد در نت به وی می‌دهد. این امر باعث تسریع روند صمیمیت و پیوند اجتماعی می شود که ظاهراًً صداقت آن از ارتباط شفاهی بیشتر است و هم موجب می شود که فرد دچار خواب و خیال شود.

اثر هیپنوتیزم آور حرکات تصاویر روی صفحه مانیتور(امیدوار و صارمی، ۱۳۹۰).

نظریه سازه گرایی اجتماعی

نظریه سازه گرایی اجتماعی[۳۶] با تلقی نسبی بودن تأثیرات تکنولوژی های ارتباطی به ویژه تلفن همراه این تأثیرات را تابع زمینه، تفسیر و فهمی می‌داند که کاربران و افراد حاضر در حوزه ارتباط از آن به عمل می آورند. ساخت های اجتماعی تعیین کننده معنای ارتباط به شمار می‌آیند(امیدوار و صارمی، ۱۳۹۰).

نظریه جان سولر

سولر[۳۷] (۲۰۰۵)، دیدگاه خود را ‌بر اساس هرم نیازهای مازلو بیان می‌کند. مازلو گستره وسیعی از نیازهای آدمی را ‌بر اساس هرمی از نیازهای بنیادین و بیولوژیکی تا نیازهای والاتر خودشکوفایی طبقه بندی می‌کند که فرد نیازی را در یک سطح ارضا و به سطوح بالاتر می رود. ‌بنابرین‏ افراد ‌به این دلیل شیفته شی ء، فرد یا فعالیت خاصی می‌شوند که نیازی را در آن ها برطرف می‌کند.

ابراهام مازلو مدل خود را درباره انگیزش انسانی، بر مبنای تجربه کلینیکی خود در سال ۱۹۴۳ م ارائه داد. او نیازهای بشری را به پنج طبقه تقسیم کرد و آن را سلسله مراتب نیازها نامید:

    1. نیازهای فیزیولوژیک: ارضای میل های تشنگی، گرسنگی و جنسی.

    1. نیازهای ایمنی: رهایی از ترس آسیب های بیرونی، تغییرات شدید برونی.

    1. نیازهای مربوط به تعلق: میل به داشتن روابط عاطفی و مراقبتی، یعنی دریافت محبت و حمایت شخصی از سوی دیگران.

    1. نیاز به قدرت و منزلت: احترام و ارج گذاری مثبت از جانب همسالان و وابستگان.

1 ... 6 7 8 ...9 ... 11 ...13 ...14 15 16 ... 227