پایان نامه -تحقیق-مقاله | ۲-۲-۵-۱ مبانی نظری تحریم – 4
۲-۲-۳ سهامداران نهادی:
باجدا شدن مالکیت و مدیریت در شرکتهای سهامی،مدیران به عنوان نماینده سهامداران شرکت را اداره میکنند.باشکلگیری رابطه نمایندگی، تضاد منافع بین مدیران و سهامداران ایجاد می شود. یعنی به طور بالقوه این امکان به وجود می آید که مدیران اقداماتی انجام دهند که درجهت منافع خودشان و عکس منافع سهامداران باشد(شعری و همکاران،۱۳۸۷). سرمایه گذاران نهادی در مقام سهامداران شرکت، هم علت و هم چاره یا راه حل مشکل نمایندگی رابازنمایی میکنند. وجودشان درمقام سهامدار سبب جدایی مالکیت ومدیریت می شود، درجایکه درگیری فزاینده ایشان در شرکتها و متمرکز کردن مالکیت، ابزاری را برای نظارت بر مدیریت شرکت و در واقع چارهجویی از مشکلات نمایندگی را بهدست میدهد. سرمایه گذار نهادی، شخصیت یامؤسسهای است که به خرید وفروش حجم عظیمی از اوراق بهادار می پردازد و یکی از فعالیتهای اصلی آن خرید و فروش اوراق بهادار است، مانند بانکهای دولتی وخصوصی، صندوقهای بازنشستگی، شرکتهای بیمه وسازمان تأمین اجتماعی، صندوقها و شرکتهای سرمایه گذاری، بنیادها و نهاده.(نوروش و همکاران ،۱۳۸۸). سرمایه گذاران نهادی معمولا خواهان ارائه اطلاعات صحیح وبه موقع در مورد شرکتها هستند وبهطور مستمر، شرکت را برای ارائه دقیق و صحیح درباره سود آتی مورد کنکاش قرار می دهند.آنان اطلاعات مرتبط با ارزش سهام راکه در سود سال جاری منعکس نیستند، تجزیه وتحلیل ودرقیمتهای سهام لحاظ میکنند. این اطلاعات اغلب از طریق مجاری مانند هیئت مدیره مشترک شرکتها، دراختیار شبکه های سهامداری قرار میگیرد و از این طریق به اطلاع اکثر سهامداران وبازار میرسد ودرقیمتها لحاظ می شود(نوروش و همکاران،۱۳۸۴). مگ[۱۰](۱۹۹۸) نشان داد که نظارت بر شرکت توسط سرمایه گذاران نهادی می تواند مدیران را وادار به تأکید بیشتر برعملکرد شرکت وکاهش رفتار فرصتطلبانه یا خویشتنطلبانه کند. بابررسی عدم تقارن اطلاعات بین مدیران وسهامداران نشان داده اند که هرچه سطح مالکیت نهادی در شرکتها افزایش مییابد،عدم تقارن اطلاعات کمتری بین مدیران شرکت وسایر اشخاص مرتبط دربازار به وجود می آید.بارتووکرینس ک[۱۱]ی(۲۰۰۰)معتقدند که مالکان نهادی سرمایه گذاران حرفهای بوده که دراری تمرکز بلندمدت هستند.با توجه به حجم سرمایه گذاری وکاربلد بودن مالکین نهادی،حضورآنها موجب نظارت برمدیریت می شود.این موضوع می تواند به جای تمرکز بر اهداف کوتاه مدت سودآوری،موجب توجه به حداکثر سازی ارزش بلندمدت شرکت شود.پوند[۱۲](۱۹۸۸)درپژوهش خود نقشی چندگانه برای سرمایه گذاران نهادی متصور بوده ودو فرضیه متضاد درمورد ارتباط بین سطح سرمایه گذارینهادی وارزش شرکت مطرح کرد.فرضیه نظارت کارآمد بیان می کند که با سرمایهگذاری بیشتر سهامداران نهادی،نظارت کاراتری توسط آن ها اعمال می شود و اختلافات عقید ومشاجرات نمایندگی به احتمال قوی برطرف میگردد.این فرضیه رابطه مثبتی بین ارزش شرکت وسرمایهگذاری نهادی پیش بینی می کند.در مقابل،فرضیه همگرایی منافع بیان میدارد که سهامداران نهادی بزرگ اتحاد وپیوستگی راهبردی با مدیریت دارند.این فرضیه بین ارزش شرکت وسرمایهگذاری نهادی رابطه منفی پیش بینی می کند.
۲-۲-۴ نسبت بدهی
تعهدات ناشی از استقراض به ویژه درمورد بدهیهای خصوصی(نظیر استقراض بانک ها) به کاهش مشکلات نمایندگی ناشی از جریان نقد آزاد وعدم تقارن اطلاعات کمک می کند.بانکها بهعنوان وام دهنده شرکتها را ملزم میکنند به نحوی عمل نمایند که آن ها رااز پرداخت بهموقع درارتباط با وامها مطمئن سازند.همچنین بانکها می توانند بهعنوان جایگزین مناسبی برای جبران ضعف موجود درمحیط شرکت عمل کنند،چراکه آنها با شرکتها مبادلات مستمر دارند وجهت اعمال نظارت قابلیت استفاده از فناوری مقرون به صرفه دارند.در نتیجه استقراض بانکی شامل ویژگیهای مهمی است که می تواند تضادهای ناشی از عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران وسرمایهگذاران راتقلیل دهد.بیسواز[۱۳](۲۰۰۸) معتقد است که اعطای اعتبار توسط بانک اخبارمثبتی راراجع به ارزش اعتباری شرکت به بازار سهام مخابره میکند.شرکتهای دارای سطح بالای بدهی تحت نظارت بیشتری از سوی اعتباردهندگان قرار دارند ومدیران این شرکتها از فرصت کمتری برای سرمایه گذاری در پروژه های غیربهینه برخوردارند؛در نتیجه،افزایش بدهی سبب کاهش هزینه نمایندگی می شود..
۲-۲-۵ تحریمها
تحریم عبارتاست از عمل هماهنگ بهوسیله گروهی که متضمن امتناع از داشتن روابط تجاری یاهرگونه رابطهای باشخص یاگروه دیگر باهدف مجازات ویاجبران زیانها باشد،تحریم اقتصادی نیز عبارت است از موضعگیریهایی که تعدادی از کشورها باهدف ایجاد محدودیت درتجارت ورابطه رسمی باکشوری که از نظر آن ها قوانین بین المللی را نادیده میگیرد،اتخاذ می شود(صادقی یارندی وطارم سری،۱۳۸۵).اغلب این تحریمها علیه یک کشور برای مقابله با سیاستها وبرنامههای آن تفسیر می شود.در واقع تحریم از موضعگیری شروع وسپس عملیاتی می شود.
۲-۲-۵-۱ مبانی نظری تحریم
نظریه های تحریم رابطه مستقیمی با به کارگیری قدرت اقتصادی دارد.وبنا با تعریف رابرت ژبلپین تحریم اقتصادی یعنی « دستکاری روابط اقتصادی به منظور اهداف سیاسی» (جیل مرون۱۹۹۰[۱۴]) .برخی تحریم اقتصادی راجزئی ازمهارتهای دیپلکاتیک میدانند.این برداشت بیشتر به قرنهای پیشین مربوط بوده است.دراوضاع کنونی، استراتژی برای برپاکردن جنگ اقتصادی درجریان خصومتای جاری عصر نوین دارای اهدافی بسیار گسترده تر از مفهوم سنتی است. مخصوصا بعد از ۱۹۹۰الگوی تحریم دچارتغییرشده است؛ به طوریکه از تحریم اقتصادی بهعنوان سیاست برتر یا جایگزین ابزار نظامی باهزینه کمتر یاد می شود.(لوپز وکررایت ۱۹۹۵[۱۵]). ازدید طرفداران تحریم، پایه نظری اقتصادی درسیاست خارجی محکم است. این بحث دارای دو فرض اساسی است: اول قطع رابطه تجاری وتحریم اقتصادی، کشورتحت تحریم را ازبعضی منافع که از تجارت عاید آن کشور می شود، محروم می کند و در نتجه از رفاه میکاهد. دوم، استفاده نکردن از سود تجاری، برکشور تحریمشونده تاثیر می گذارد واین را میتوان یکی از پایه های اصول اقتصادی محسوب کرد.تصوراین است که قطع رابطه تجاری موجب تغیر رفتار می شود.به لحاظ تاریخی ،زمانی تحریمها به هدف اقتصادیشان دست مییابند(برای مثال،تاثیر آن ها باعث تخریب اقتصاد کشور هدف می شود)که:
۱٫هزینه های تحریم بر اقتصاد کشور هدف بیش از ۲درصد تولید ناخالص ملی آن راکاهش دهد.
۲٫تفاوت زیادی درتوانایی اقتصادی بین فرستنده اولی وهدف موجود باشد(نسبت تولید ناخالص ملی ده به یک).
فرم در حال بارگذاری ...