1401/09/07

پایان نامه -تحقیق-مقاله – قسمت 10 – پایان نامه های کارشناسی ارشد

آدلر[۷۷] سلامت روان را داشتن اهداف مشخص ،روابط خانوادگی واجتماعی مطلوب،کمک به هم نوعان وکنترل عواطف واحساسات خود می‌داند.در حالی که به باور راجرز[۷۸]،الگوی شخصبت سالم وبهره مند از سلامت روان ،انسانی است بسیار کارآمد وبا کنش ‌و کارکرد کامل که از تمام توانایی ها ‌و استعدادهای خود بهره می‌گیرد ودارای ویژگی هایی همچون آمادگی برای کسب تجربه ،احساس آزادی،خلاقیت وآفرینندگی است(خدارحیمی،۱۳۷۴).

ریف[۷۹] و همکاران(۱۹۹۷)به نقل از ویسینگ وفوری[۸۰](۲۰۰۰)،نیز یک الگوی چندبعدی از سلامت روان شناختی را مفهوم سازی وعملیاتی کرده‌اند که در این الگوسلامت روان شناختی ماهیت مثبت عملکردی دارد که ریف[۸۱] و همکاران(۱۹۹۷)به نقل از ویسینگ وفوری[۸۲](۲۰۰۰)،نیز یک الگوی چندبعدی از سلامت روان شناختی را مفهوم سازی وعملیاتی کرده‌اند که در این الگوسلامت روان شناختی ماهیت مثبت عملکردی دارد که متشکل از عناصر مختلفی از قبیل:پذیرش خود،رابطه مثبت با دیگران[۸۳]،خودپیروی[۸۴]،غلبه بر محیط [۸۵]،هدفمندی درزندگی[۸۶]،رشد شخصی[۸۷] است.

مبانی نظری سلامت روانی

نظریه پزشکی یا روانپزشکی[۸۸]

در این الگو، سلامت روانی به معنای عدم وجود و حضور علایم بیماری است. بر اساس این الگو، انسان سالم کسی است که نشانه های بیماری در او دیده نمی شود; همان گونه که انسان سالم از حیث جسمانی کسی است که نشانه های بیماری مثل درد، تب و لرز در وی به چشم نمی خورند. طبق این دیدگاه، هدف انسان و جوامع انسانی رهایی و خلاصی انسان از نشانه های بیماری است. در این الگو، نشانه ها و پدیده هایی از قبیل اضطراب، وسواس، افسردگی، توهّم و هذیان، و پرخاشگری کنترل نشده، نشانه بیماری محسوب می‌شوند و اگر در کسی یافت شوند آن فرد نابهنجار و غیرطبیعی (مریض و ناسالم) است و چنانچه در فردی یافت نشوند این فرد سالم، طبیعی و بهنجار محسوب می‌گردد. صاحبان این دیدگاه عوامل فیزیکی و بیولوژیکی را پایه هستی بشر می دانند و معتقدند: تمام حالات ذهنی و فکری بشر زیر بنای مولکولی و سلولی دارند ( شهیدی و حمدیه،۱۳۸۱).دیدگاه مذبور، که به مکتب «زیست گرایی[۸۹]» نیز شهرت دارد، در مطالعه رفتار انسان، بیشترین اهمیت را برای بافت ها و اعضای بدن قایل می شود. این مکتب، که پایه اصلی روان پزشکی را تشکیل می‌دهد، بیشتر بر بیماری روانی توجه دارد، نه سلامت روانی; زیرا بیماری روانی را جزو سایر بیماری ها به شمار می آورد. روان پزشکی، که در اواخر قرن هجدهم شاخه ای از پزشکی شناخته می شد و به درمان بیماری های روانی می پرداخت، از بیماری روانی مفهوم عضوی را در نظر می آورد. همان گونه که اشاره شد، دیدگاه «روان پزشکی« برای تبیین بیماری روانی به پدیده ها و اختلال های فیزیولوژیک اهمیت می‌دهد. این دیدگاه از علم پزشکی الهام می‌گیرد; زیرا علم پزشکی معتقد است: بیماری جسمی در اثر بی نظمی در عملکرد یا در خود دستگاه به وجود می‌آید. دیدگاه «روان پزشکی» درباره فرد دید تعادل حیاتی دارد; معتقد است: اگر رفتار شخص از هنجار منحرف شود، ‌به این دلیل است که دستگاه روانی او اختلال پیدا می‌دهد. این دیدگاه از علم پزشکی الهام می‌گیرد; زیرا علم پزشکی معتقد است: بیماری جسمی در اثر بی نظمی در عملکرد یا در خود دستگاه به وجود می‌آید. دیدگاه «روان پزشکی» درباره فرد دید تعادل حیاتی دارد; معتقد است: اگر رفتار شخص از هنجار منحرف شود، ‌به این دلیل است که دستگاه روانی او اختلال پیدا ‌کرده‌است. ‌بنابرین‏، فرض بر این است که در آینده نوعی نقص در دستگاه عصبی او کشف خواهد شد و همه اختلال های فکری و رفتاری بر اساس آن قابل تبیین خواهند بود. به دلیل آنکه دیدگاه «روان پزشکی» درباره فرد دید تعادل حیاتی دارد، طبق این نظریه سلامت روانی عبارت است از نظام متعادلی که خوب کار می‌کند واگر این تعادل برهم خورد بیماری روانی ظاهرخواهد شد(گنجی،۱۳۸۰).برابر نظریه این مکتب،سلامت روانی زمانی وجود خواهد داشت که بافتها واندامهای بدن به طور سالم رشدکنند وهرنوع اختلال در سیستم عصبی و در فرایندهای ‌شیمیایی بدن اختلال روانی به همراه خواهد آورد.در نظام ارزشی الگوی «پزشکی» و «روان پزشکی»، هدف نهایی، حذف، دفع و رفع نشانه های بیماری است. به همین دلیل، در الگوی مذبور، برای حذف و رفع نشانه های بیماری از درمان های فیزیکی مثل دارو، شوک درمانی، کنترل و محرومیت استفاده می شود. این درمان ها گرچه بیماری را ریشه کن نمی کنند و فقط نشانه های آن را ظاهراًً و به صورت موقّت از بین می‌برند، ولی همین که نشانه ها ناپدید می‌شوند، گفته می شود: بیمار درمان شده و سلامت خود را باز یافته است(احمدوند،۱۳۸۳).

نظریه بوم شناختی[۹۰]

بوم شناختی یعنی مطالعه محیط های زندگی موجودات زنده ومطالعه بین این موجودات با یکدیگر وبا محیط .برابر این دیدگاه عوامل موجود در محیط فیزیکی مثل سروصدا یا آلودگی صوتی،آلودگی های هوا،زیادی جمعیت،کوچکی محل زندگی وغیره می تواندسلامت روانی فرد را به خطر اندازد(احمدوند،۱۳۸۳).

نظریه فروید


فرم در حال بارگذاری ...