1401/09/07

پایان نامه -تحقیق-مقاله – بندنخست : جایگاه مالکیت درفقه – پایان نامه های کارشناسی ارشد

منظورازمالکیت حقیقی عبارت است ‌از قدرت وسلطنت تکوینی خداوندبرتمامی موجودات جهان هستی ولذا خداوند ازآن جهت که آفریننده وپدید آورنده جهان هستی است ، مالک حقیقی آن نیز می‌باشد ، همان گونه که انسان مالک صورت‌های ذهنی است که آن ها رامی آفریند ، اماخود و آفریده هایش نیزمملوک حقیقی خداوند قادرمتعال هستند.[۳۹] آیات متعددی از قرآن مجید نیز ‌با صراحت تمام به مالکیت خداوند برآسمانها وزمین وآنچه که درآنهاست اشاره دارد ، به ‌عنوان نمونه :

« لَهُ ما فِی اَلسَّماواتِ وَ ما فِی اَلْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ اَلثَّرى »[۴۰]

«آنچه درآسمانها وزمین است وآنچه بین آن ها‌ است وآنچه در دل زمین است همه ازآن خدا است»

مقصودازمالکیت اعتباری نیزاین است که قانون گذاروعقلا ، دربین خود ، مالکیت را اعتبارمی کنند ماننداعتبار مالکیت خانه برای شخصی یا اعتبارمالکیت اتومبیل برای شخصی دیگر ، که بایدگفت مالکیت ‌به این معنا موضوع مباحث فقهی ، حقوقی واقتصادی فراوانی شده است.اگرچه فقها درتعریف وبیان این مطلب اختلافات اندکی بایکدیگر دارند اما ‌از مجموع سخنان آنان درباره مالکیت می توان گفت که مالکیت ، امری اعتباری است.

مالکیت اعتباری متکی به مالکیت انسان است ودرقرآن کریم تمامی نعمتها با واژه هایی همچون «جعل لکم» و « خلق لکم» ومانند آن ها برای انسان درنظر گرفته شده است ، به ‌عنوان نمونه ، میتوان به آیه شریفه زیر اشاره نمود که حقیقت اموررابه خداوند متعال منتسب ‌کرده‌است اما مالکیت انسان رانیز معتبرشناخته است.

«اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اَلْأَرْضَ فِراشاً وَ اَلسَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ اَلثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ »[۴۱]

«آن پروردگاری که زمین را برای شما بستری گسترده و آسمان را سقفی برافراشته قرار داد و از آسمان، آبی [مانند برف و باران] نازل کرد و به وسیله آن از میوه های گوناگون، رزق و روزی برای شما بیرون آورد؛ پس برای خدا شریکان و همتایانی قرار ندهید در حالی که می دانید [برای خدا در آفریدن و روزی دادن، شریک و همتایی وجود ندارد].»

گفتارنخست : معنا و مفهوم مالکیت

مالکیت درلغت به معنای «حیازت وتحت سیطره ودرتصرف خویش درآوردن است» ‌و درواقع استیلای مالک ‌بر مال می‌باشد.[۴۲] ‌در مالکیت ، چیزی به شخص ، گروه ، جامعه یاعموم مردم اختصاص می‌یابد ولذا به طور خلاصه باید گفت مالکیت عبارت ازسلطه مالک برمملوک.[۴۳]برخی از اساتید حقوق درتعریف مالکیت گفته اند که «مالکیت عبارت ازرابطه ای است بین شخص وچیزمادی که قانون آن رامعتبرشناخته وبه مالک حق می دهدکه انتفاعات ممکنه راازآن ببرد وکسی نتواندازآن جلوگیری کند.»[۴۴]

برخی از حقوق ‌دانان نیز درتعریف مالکیت گفته اند : «حقی است دائمی که به موجب آن شخص می‌تواند درحدود قوانین ، تصرف درمالی رابه خوداختصاص دهدوبه ‌هر طریق که مایل است ‌از تمام منافع آن استفاده کند.»[۴۵]

برخی دیگر نیزمالکیت رااینگونه تعریف کرده‌اند «حق استعمال وبهره برداری وانتقال یک چیزبه هرصورت مگر درمواردی که قانون استثناکرده باشد.»[۴۶]

گفتاردوم : مالکیت درفقه

بندنخست : جایگاه مالکیت درفقه

همانطورکه پیش ازاین نیزبیان شد دریک تقسیم بندی کلی ، مالکیت دراسلام به مالکیت واقعی واعتباری تقسیم می شود. منظور ازمالکیت واقعی که مالکیتی تکوینی است ، این است که همه جهان وهرآنچه دراوست متعلق به ‌خداوند است وبه همین علت هم خداوندمتعال «مالک الملک» نامیده شده است.

«قُلِ اَللّهُمَّ مالِکَ اَلْمُلْکِ تُؤْتِی اَلْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ اَلْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ اَلْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ »[۴۷]

«بگو: خدایا! ای مالک همه موجودات! به هر که خواهی حکومت می دهی و از هر که خواهی حکومت را می ستانی، و هر که را خواهی عزت می بخشی و هر که را خواهی خوار و بی مقدار می کنی، هر خیری به دست توست، یقیناً تو بر هر کاری توانایی.»

‌بر اساس احادیث ، مرتبه پایین تراز این مالکیت را خداوندمتعال به پیامبران وائمه اطهار(علیهم السلام) اعطا نموده است چراکه آنان مجاری فیض الهی ‌و جلوه گاه نورخداوندهستندوبرهمه موجودات سلطنت معنوی دارند ، شایان ‌ذکر است ازاین مالکیت به مالکیت جعلیه هم تعبیر شده است زیراخداونداین نوع مالکیت رابرای پیامبراعظم (ص)وائمه اطهار(ع)جعل نموده است.[۴۸]

نوع دیگری که ازمالکیت واقعی وجود دارد ، مالکیت انسان برخودش است که ازجانب خداوندمتعال نیز به رسمیت شناخته شده است وبرخی فقهاازاین نوع مالکیت به مالکیت ذاتی تعبیرکرده اند ، به ‌عنوان مثال ‌آنجا که موسی(ع) خطاب به خداوند متعال عرضه داشت «انی لااملک الانفسی»[۴۹] منظورهمین نوع مالکیت است.به واسطه این نوع مالکیت که نمونه ‌و مرتبه پایین تری ازمالکیت حقیقی می‌باشد انسان می تواندکارکند یاخودرا اجیرکندوپیمان کارببندد.

نوع دوم مالکیت که تشریعی وغیرتکوینی است ومورد بحث فقهاوحقوقدانان قرارگرفته است ، مالکیت حقوقی است ، این نوع مالکیت راعقلا جهت اداره وتنظیم اموراجتماعی ، اقتصادی وسیاسی خود وضع کرده‌اند.

‌ذکر این نکته خالی ‌از لطف نیست که هیچ ایرادی ‌ندارد که دریک زمان هم خداوندمتعال مالک مالی باشد وهم انسان ، چراکه این دونوع مالکیت ازیک سنخ نیستند تاایرادشودکه محال است یک مال دریک زمان ، دومالک کامل داشته باشد ولذا اینکه بارهاشنیده شده است که مالکیت انسان درطول مالکیت خدا است نه درعرض آن ، ‌یا این که درفقه گفته می شود که مالکیت انسان درطول مالکیت پیامبراعظم(ص) وائمه معصومین(ع) قراردارد ، به همین معنا است. دردین اسلام اجماع فقهابراین است که تشریع وقانونگذاری ، مختص ‌خداوند است وحتی پیامبران وائمه(ع) تنها سخنگوی خداوندهستند.[۵۰]

درادامه به ذکرشبهه ای که البته بیشترجنبه فلسفی دارد و برخی مطرح کرده‌اند خواهیم پرداخت وآن این است که چگونه می شود انسان که موجودی حقیقی است ، مالکیت راکه امری اعتباری است ‌ایجاد کند؟ ‌مگر نه این است که این دو ، دو امرکاملا مستقل هستند؟

درپاسخ بایدگفت که این ایراد درفقه وحقوق راه ندارد ، بلکه ایرادی فلسفی است چراکه درعالم حقوق، فقه واعتباریات هیچ ایرادی ندارد که امری واقعی منشأ امری حقوقی شود به ‌عنوان مثال یک حادثه رانندگی که امری واقعی است ، موجب ضمان ومسئولیت مدنی که امری اعتباری است می شود وشارع هم آن راامضا نموده است.[۵۱]

درباره امضایی یا تأسیسی بودن مالکیت نیز بایدگفت ، مالکیت ازجمله احکامی است که قبل ازاسلام بوده است وقدمتش حتی به قدمت بشرمی رسدواسلام هم آن را پذیرفته وامضاکرده است ولذابایدگفت مالکیت درفقه ، یک حکم امضایی است.

‌در خاتمه بایدگفت که مالکیت دراسلام ، جزء آندسته ازامتیازاتی است که برای همه انسان‌ها اعم ازمسلمان وغیرمسلمان به رسمیت شناخته شده است. توضیح آنکه ازمنظر نسبت حقوق وجایگاه افراد ، سه دسته حقوق میتوان بازشناخت:


فرم در حال بارگذاری ...