فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه | نمودار۲-۶: مدل شخصیتی بار-آن از هوش عاطفی – 10
-
- کنترل احساسات خود یا خود تنظیمی (گلمن، ۲۰۰۰) : کنترل و مدیریت احساسات، مناسب و صحیح بودن آن ها در موقعیت.
-
- برانگیختن و به هیجانآوردن خود یا خود انگیزی (گلمن، ۲۰۰۰): برانگیختن احساسات خود جهت حرکت به سمت هدفی خاص.
-
- شناخت احساسات دیگران: احساس یگانگی با دیگران.
- تنظیم روابط با دیگران یا مهارتهای اجتماعی (گلمن، ۲۰۰۰): مهارت کنترل و مدیریت احساسات دیگران.
گلمن معتقد است که رشد هوش عاطفی از آغاز زندگی شروع شده و تا بزرگسالی ادامه مییابد و قابل آموختن است. وی با ترکیب دیدگاه شناختی و عاطفی هوش، نشان داد که برای موفق بودن در زندگی باید چیزی بیش از ذکاوت داشت. وی هوش عاطفی را ملاکی مناسب برای پیشبینی موفقیت میداند و معتقد است افرادی که هوش عاطفی بالاتری دارند، در زندگی موفقیتهای بیشتری، به ویژه در آموزشگاه به دست میآورند ( مایر، ۲۰۰۰).
۲-۱-۲-۱-۲- الگوی بار- آن از هوش عاطفی
بارـ آن (۲۰۰۴)، تعریفی ترکیبی از هوش عاطفی ارائه میدهد. وی هوش عاطفی را مجموعهای از توانایی و مهارت های غیرشناختی میداند که سبب رویارویی موفقیتآمیز فرد با مقتضیات و رفتارهای محیطی میگردد. این مهارت ها عبارتند از:
-
- توانایی فهم احساسات دیگران و برقراری ارتباط با آن ها
-
- توانایی مدیرت و کنترل احساسات
-
- اداره کردن تغییرات و حل مسائل درون فردی و بین فردی
- به وجود آوردن حالات مثبت در خود (خود انگیزشی) (تجلی، ۱۳۸۶).
بار- آن برای سنجش هوش عاطفی مقیاسی را که شامل ۵ مؤلفه و ۱۵ عامل است، ارائه کرد. این مؤلفهها عبارتند از:
-
- مهارتهای درون فردی: این مؤلفه توانایی فرد را در آگاهی از هیجانات و کنترل آن ها میسنجد.
-
- مهارتهای میان فردی: این مؤلفه، مهارتهای اجتماعی و توانایی فرد رابرای سازگاری با دیگران میسنجد.
-
- مهارت سازگاری : شامل واقع گرایی، انعطاف پذیری و حل مسئله.
-
- مدیریت فشار روانی: شامل تحمل فشارهای روانی، مهار خواستههای آنی.
- حالت کلی (خلق و خوی عمومی): شامل احساس رضایت، خوش بینی و نشاط (کراچر[۵۲]، ۲۰۰۹). این مدل در نمودار ۲-۶ نشان داده شده است.
نمودار۲-۶: مدل شخصیتی بار-آن از هوش عاطفی
تأکید بار- آن بر عوامل غیرشناختی تشکیل دهنده هوش عاطفی، نشان دهنده آن است که وی هوش عاطفی را در بافت نظریه شخصیت و به طور خاص، در الگویی برای بهزیستی افراد قرار داده است (یوسفی، ۱۳۸۳).
علاوه بر گلمن و بار-آن صاحب نظرانی همچون کوپر، پارکر، پترایدز و فارنهام نیز جهت سنجش هوش عاطفی از رویکرد ترکیبی استفاده کردهاند (یوسفی، ۱۳۸۳).
۲-۱-۲-۲- رویکرد توانایی
این رویکرد مبتنی بر توانایی پردازش اطلاعات عاطفی است و توسط سالووی و مایر (۱۹۹۰) مطرح شده است. آن ها هوش عاطفی را توانایی دریافت، ابراز، شناخت، کاربرد و مدیریت هیجانات تعریف کردند (مایر و سالووی، ۱۹۹۷). آن ها در سال ۲۰۰۰، تعریف جدیدی ارائه دادند و هوش عاطفی را در برگیرنده ادراک، درونسازی، فهم، ارائه و مدیریت هیجان میدانند (ساتوف[۵۳]، ۲۰۰۹). از نظر آن ها هوش عاطفی دارای چهار سطح از توانایی است که به صورت سلسله مراتبی و بر حسب فرایندهای اساسی و زیربنایی تا فرایندهای پیچیدهتر و منسجمتر روانشناختی تنظیم شدهاند (یوسفی، ۱۳۸۲). این مجموعه تواناییها که هوش عاطفی فرد را تعیین میکنند، عبارتند از:
۱- توانایی ادراک حسی عواطف (ساتوف، ۲۰۰۹) یا ارزیابی و ابراز هیجانات (سالووی، مایر و کاروسو[۵۴]، ۲۰۰۲): به معنی توانایی افراد در درک و شناسایی جنبههای عاطفی محرکها (ساتوف، ۲۰۰۹) و در رابطه با این مسئله است که افراد چقدر میتوانند هیجانات و محتوای آن ها را به درستی تشخیص دهند. ادراک هیجانی، به توانایی بنیادی فرد برای ثبت حالات هیجانی در خود و دیگران گفته میشود (سالووی و همکاران، ۲۰۰۲). افراد علاوه بر توانایی ارزیابی هیجانات خود باید بتوانند به منظور داشتن ارتباط اجتماعی مناسب، هیجانات دیگران را از رفتارهای کلامی و غیرکلامی آن ها تشخیص داده و مورد ارزیابی قرار دهند (برک، ۲۰۰۰).
۲- توانایی درونیسازی تجارب عاطفی (ساتوف، ۲۰۰۹)، یا تسهیل هیجانی تفکر (سالووی و همکاران، ۲۰۰۲): به معنای توانایی ترکیب عواطف و فرآیندهای شناختی (ساتوف، ۲۰۰۹) و نیز بدین معنی است که هیجانات میتوانند حافظه را شکل داده، زوایای دید متفاوتی در حل مسئله ایجاد کنند و خلاقیت را تسهیل سازند (سالووی و همکاران، ۲۰۰۲).
افرادی که از هیجانات مثبت در هوش عاطفی خود استفاده میکنند، میدانند که وقتی شاد هستند، خوشبینی بیشتری دارند و وقنی ناراحت هستند، بدبین و زمانی که اضطراب و ترس را در خود احساس میکنند، جهتگیری دفاعی دارند (مایر و همکاران، ۲۰۰۰). علاوه بر این، یکی از اساسیترین تاثیرات تسهیل هیجاتی تفکر، اثر آن بر یادآوری خاطرات است. افراد در وضعیت خلقی خوشایند، بیشتر خاطرات مثبت و دلنشین را به یاد میآورند و برعکس، در وضعیت خلقی نامطلوب، تمایل به افکار منفی وجود دارد. (مایر و همکاران، ۲۰۰۰).
۳- توانایی درک عواطف: فرایند درک عواطف و استدلال از طریق آن ها (ساتوف، ۲۰۰۹) یا شناخت و تحلیل اطلاعات هیجانی (سالووی، روتمن، دتویلر و استوارد[۵۵]، ۲۰۰۰): اساسیترین توانایی در این سطح از هوش عاطفی، در رابطه با نامگذاری و ارائه عناوین به هیجانات و تشخیص رابطه بین این عناوین است (سالووی و همکاران، ۲۰۰۰). شناخت هیجانی تعیین میکند که چگونه فرد معانی، علل، عواقب و موقعیتهای هیجانی را شناسایی میکند (گنجی، ۱۳۸۴). بنابرین فرد باید بتواند با بکاربردن اصطلاحاتی همچون وحشت، ترس، بیم و نیز اصطلاحاتی از قبیل غصه، اندوه و افسردگی، شباهت و تفاوتهای میان احساسات مختلف را از هم تشخیص بدهد. لذا فرد دارای هوش هیجانی، ضمن درک معانی مختلف هیجانات باید بداند که آن ها چگونه با هم ترکیب میشوند (گنجی، ۱۳۸۴).
۴- توانایی مدیریت عواطف و هیجانات: توانایی اداره کردن و تنظیم عواطف در خود و دیگران (ساتوف، ۲۰۰۹): مدیریت هیجانی به توانایی تنظیم هیجانات در خود و دیگران، به منظور بالندگی هیجانی و عقلی گفته میشود (سالووی و همکاران، ۲۰۰۰). این سطح از هوش عاطفی با پذیرش احساسات از سوی افراد آغاز میشود. بعد از پذیرش، افراد باید از راهبردهای کنترل هیجانی استفاده کنند و همواره خود را در حالت خلقی مطلوب قرار دهند. استفاده از راهبردهای مؤثر در کمک به دیگران به منظور تنظیم و کنترل هیجانی آن ها نیز مهارت با ارزشی است که در تعاملات اجتماعی با دیگران باید به آن توجه کرد. این مهارت باعث ایجاد احساس کارایی و ارزشمند بودن میشود (سالووی و همکاران، ۲۰۰۰). پژوهش حاضر بر مبنای الگوی ترکیبی و بر اساس مقیاس هوش عاطفی پترایدز و فارنهام[۵۶] (۲۰۰۱) انجام خواهد شد. از نظر آن ها ابعاد هوش عاطفی عبارتند از درک عواطف، کنترل عواطف، مهارتهای اجتماعی و خوشبینی (یوسفی و صفری، ۱۳۸۸).
۲-۱-۳- همدلی
فرم در حال بارگذاری ...