1401/09/26

طرح های تحقیقاتی و پایان نامه ها – قسمت 9 – پایان نامه های کارشناسی ارشد

عزت نفس همان احترام به دانش‌های خود، ارزشمند دانستن مطالعه های پیش از کنکور و تصویر مثبتی است که داوطلب از خود در ذهنش می‌سازد و پرورش می‌دهد. مسأله عزت نفس و مقوله ارزیابی مثبت از خود از اساسی‌ترین عوامل رشد مطلوب شخصیت دانش‌آموز کنکوری است. مطالعات و پژوهش‌های متعدد کارشناسان آموزش و پرورش نشان می‌دهد، دانش‌آموزی که احساس خودارزشمندی و عزت نفس قابل توجهی دارد، در زمان کنکور موفق‌تر است و پیشرفت تحصیلی و کارآمدی بیشتری از خود نشان می‌دهد. این نکته حائز اهمیت است که پرورش احساس خودارزشمندی و عزت نفس داوطلبان کنکوری از مهم‌ترین وظایف و رسالت‌های اولیاء و مربیان مدارس است و در زمره الگوهای رفتاری معلم‌ها قرار می‌گیرد (توحیدی، ۱۳۸۱).

عزت نفس = پدر، مادر، معلم

پژوهش های دانشگاهی حاکی از آن است که نبود یا کمبود عزت نفس در دانش‌آموزان، باعث افزایش شاخص افت تحصیلی و رکود عملکرد علمی و تحصیلی می‌شود؛ چراکه میان عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان به ویژه کنکوری‌ها رابطه معنادار و دوسویه‌ای وجود دارد. در این میان، معلمان و والدین دو محرک و عامل اصلی شکل‌گیری عزت نفس در شخصیت دانش‌آموزان یا از بین رفتن آنند. به طور مثال، والدین به عنوان الگو و سرمشق به ویژه قبل از ورود دانش‌آموزان به مدرسه می‌توانند از چگونگی درگیری با مسائل زندگی به فرزندشان آگاهی دهند و نقش مهمی در شکل‌گیری عزت نفس دانش‌آموزشان که روزی قرار است در کنکور شرکت کند، ایفا کنند. پدر و مادرها باید به خاطر داشته باشند، رشد روز افزون عزت نفس روحیه فرزندان ضروری است و اولیاء و مربیان مدارس باید با آگاهی از تفاوت‌های فردی، ویژگی‌های رشدی، مهارت‌ها، قابلیت‌ها، عواطف، منش و استعدادها برای تقویت عزت نفس دانش‌آموزان بکوشند. شاید این مهم با القا و سپردن برخی مسئولیت‌ها به دانش‌آموزان انجام پذیرد تا استعدادهای هر دانش‌آموز رشد کند (زارع زاده و درخشان فر، ۱۳۸۴).

نقش عملکرد تحصیلی در عزت نفس

موفقیت یا شکست تحصیلی همان‌ طور که از عوامل مختلفی چون نظام آموزشی، سازمان مدرسه و عوامل آن چون کتاب، معلم، مدیر و نیز خانواده و ویژگی‌های شخصی و فردی دانش آموزان ریشه می‌گیرد، آثار و پیامدهای مختلفی را نیز در ابعاد اجتماعی و فردی بر جای می‌گذارد. عزت نفس کودک قبل از هر چیز ابتدا در محیط زندگی‌اش پی‌ریزی می شود اما در مدرسه و کلاس درس است که نسبت به توانایی‌های خود و اینکه چگونه پیشرفت کند آگاهی می‌یابد. به طور معمول یک کودک تا سن ۱۸ سالگی حدود ۵ هزار ساعت از وقت خود را در مدرسه می‌گذراند و طی این مدت عقاید یا عادات خاصی کسب می‌کند. نحوه آموزش کودکان بسیار مهم‌تر از چیزی است که باید بیاموزند. نگرش کودک نسبت به یادگیری و مخصوصاً توانایی‌هایش، اثر بسیار مهمی روی عزت نفس و در نتیجه آینده‌اش دارد. ‌بنابرین‏ توجه و نوع رفتار والدین و معلم‌های مدرسه در این زمینه از اهمیت خاصی برخوردار است (زکالوند، ۱۳۸۴).

یافته های پژوهشی داخل و خارج از کشور

الف- پژوهش های انجام شده در خارج از کشور

گاما، جسوس، و میریلس[۵۱] (۱۹۹۱) در پژوهشی جهت ارزیابی تأثیر تجربه شکست و موفقیت تحصیلی بر الگوهای اسنادی دانش‌آموزان ابتدایی نشان دادند که الگوهای اسنادی دانش‌آموزان موفق، درونی، پایدار و قابل کنترل بود. آن ها انگیزش تحصیلی، انتظار موفقیت، غرور و حرمت خود بالاتری داشتند؛ در حالی که اسنادهای دانش‌آموزان ناموفق، درونی، پایدار و غیرقابل کنترل بود و انتظار موفقیت‌ پایین، وجود احساس ترس، انتظار شکست در کارهای آینده و هم چنین حرمت خود پایین و احساس شرم نیز در آن ها وجود داشت.

در پژوهش آلن و دیتریش[۵۲] (۱۹۹۱) تفاوت های دانش‌آموزان در انگیزش و اسناد در درس زمین‌شناسی مورد بررسی قرار گرفت و سعی شد که با انجام چند جلسه درمان منظم در زمینه اسنادهای دانش‌آموزان ‌در مورد موفقیت یا شکست آن ها در درس مورد نظر تغییراتی ایجاد شود. نتایج نشان دادند که تغییر اسنادها و مهارت در دروس با پیشرفت تحصیلی در آن درس ها مرتبط بود. به عبارت دیگر، تغییر در سبک زندگی و سبک اسنادی افراد، جنبه‌های متفاوتی از شناخت ها و هم چنین پاسخ های رفتاری آن ها را در مواجهه با موقعیت های مختلف اجتماعی و تحصیلی پیش‌بینی می‌کند. در حوزه آموزش و پرورش، دانش‌آموزان بر حسب سبک اسنادی خود می‌توانند پیشرفت تحصیلی شان را به عوامل مختلفی از جمله توانایی، سعی و کوشش، سطح دشواری تکلیف و بخت و اقبال نسبت دهند.

در همین راستا، تحقیقات (هاماچک[۵۳] ، ۱۹۹۵؛ به نقل از اوزلینز، ۲۰۰۳) در نمونه‌ای از دانش‌آموزان ابتدایی و دبیرستان نشان می‌دهد دانش‌آموزان واجد سطح بالای «مفهوم خود»، تمایل بیشتری دارند که موفقیت خویش را به توانایی و شکست خود را به فقدان تلاش یا بدشانسی نبست دهند. در حالی که دانش‌آموزانی که مفهوم خود ضعیف‌تری دارند، احتمال بیشتری دارد که موفقیت خویش را به خوش‌شانسی و شکست خود را به فقدان توانایی نسبت دهند.

چنگ[۵۴] (۲۰۰۳ ) تحقیقی را انجام داد که نتایج نشان داد، دانش آموزانی که انگیزش پیشرفت بالایی داشتند، عملکرد بهتری نسبت به دانش آموزان دارای انگیزش پیشرفت پائین داشتند.

اوزولینز و همکارانش (۲۰۰۳) نیز دریافتند، افرادی که دارای مرکز کنترل درونی هستند نسبت به افرادی که مرکز کنترل شان بر مبنای شانس یا قدرت دیگران است دارای عزت نفس بالاتری هستند. همچنین نشان دادند که رابطه مثبت و قوی بین منبع کنترل درونی و عزت نفس بالا، عزت نفس، انگیزش، خلاقیت و حل مسأله وجود دارد.

گانفرین و بارتلتو[۵۵] (۱۹۷۴)، گوروگلا، اسچیلر، و والبرگ[۵۶] (۱۹۷۱)، اگززپاورز و ایدوین[۵۷] (۱۹۷۵)، پرات و اینسمان [۵۸] (۱۹۷۵ به نقل از راشیو[۵۹]، ۲۰۰۲)، دریافتند که بین رفتار افراد با منبع کنترل درونی و افراد با انگیزه پیشرفت تحصیلی بالا همبستگی وجود دارد.

واینر و کوکلا[۶۰] (به نقل از پتری، ۱۹۹۶) دریافتند افرادی که انگیزه پیشرفت تحصیلی بالا دارند، هنگام دستیابی به موفقیت، به علل توانایی و تلاش میل دارند و کسانی که انگیزه پیشرفت تحصیلی پائین دارند، در موقع شکست به اسناد دشواری تکلیف یا شانس گرایش دارند.

ولرند[۶۱] (۱۹۸۲؛ به نقل از زارعی، ۱۳۸۰) در تحقیقی ‌به این نتیجه رسید، افرادی که دارای انگیزش درونی بالاتری باشند، پیشرفت تحصیلی بالاتری دارند.

هم چنین فوریتر[۶۲] و همکاران (۱۹۹۵، به نقل از همان منبع) نیز ‌به این نتیجه رسیدند که بیشتر دانش آموزانی که نسبت به تحصیلات به صورت خودکار برانگیخته می‌شوند، عملکرد تحصیلی بهتری دارند.


فرم در حال بارگذاری ...