" دانلود متن کامل پایان نامه ارشد – ۲-۲-۲- کیفیت زندگی براساس مدل امید به زندگی شاد (وینهوون) – 9 "
“
در زمینه راهبردهای ذهنی برای کیفیت زندگی، دو عرف متفاوت وجود دارد. لذت گرا[۴۱] و سعادت گرا[۴۲]. لذت گرا بر بزرگ منشی افراد تأکید میکند. و به مسایلی همچون آزادی فردی، صیانت نفس، اصلاح نفس توجه دارد. این عرف خصوصاًً با بهزیستی ذهنی، در ساختار کیفیت زندگی افراد در ارتباط است.
و نقطه شروعی است برای روان شناسی لذت گرا. اما تئوری سعادتگرا به عقبتر برمیگردد، به نظریه ارسطویی و معتقد است «زندگی نیک» یا همان کیفیت زندگی مطلوب، اعتدال فرد و عدل و درک از خود و به فعلیت رساندن بالقوه ها و توانمندیهای بشر است. در این جا بهزیستی، برحسب میزانی که یک فرد در زندگی در حال پیشرفت است و یا کاملاً کارآمد عمل میکند، تعریف شده است(رایان[۴۳] و دسی[۴۴]، ۲۰۰۱).
دینر و سو در این عرف، تعلیمات سنت آکویناس را در زمینه ی اهمیت خصلت نیکو و رستگاری فردی را نیز به حساب میآورند و شجره نامه این مکتب فکری را تا زمان کنفوسیوس که برتحصیل علم ، دانش و وظایف تأکید میکرد، دنبال میکنند (فیلیپس، ۲۰۰۶).
رایان و دسی (۲۰۰۱) اظهار میکنند که مبنای فلسفی رهنمودهای سعادت گرا / لذت گرایی، جستجو ارزشهای والا میباشد. و اشاره میکنند که رضایت و شادی، همواره با بهزیستی یکسان نبوده و حتی الزاماًً با آن رابطه ندارد. واعتقاد دارند همانند درمان مبتنی برکیفیت زندگی (QOLT) لذت و خوشی، زمانی اتفاق میافتد که اغلب فعالیتهای روزانه فرد با ارزش های مؤثر وی واقعاً مطابقت داشته باشد. و یا به طور کلی این فعالیتها، کاملاً ذهن آنان را به خود مشغول داشته باشد. نوعی « حالت شخصی» که به میزان زیادی، با رشد و پیشرفت شخصی و بالفعل سازی پتانسیلهای حقیقی شخص مرتبط است. این نظریات به تئوری گریفن[۴۵] (۱۹۹۸) شباهت فراوانی دارد،که برارزش های مهم در کیفیت زندگی تأکید دارد (فیلیپس، ۲۰۰۶).
کیز[۴۶] و رایف[۴۷]، ساختاری از بهزیستی ذهنی را معرفی میکنند که به شش جنبه از بالفعل سازی بشر، درچهارچوب یک فرهنگ مشابه، اشاره دارد: استقلال، رشد شخصی، پذیرش خود، هدف زندگی، مهارت، وابستگیهای مثبت (فیلیپس،۲۰۰۶).
رایان و دسی (۲۰۰۱)” تئوری خودمختاری(آزادی اراده)” را بسط و توسعه میدهند، که سعی در مشخص کردن مفهوم « به فعلیت رساندن خود» و چگونگی تحقق آن را دارد. این تئوری، سه نیاز اساسی روانی را مسلم میدارد: استقلال، توانایی، وابستگی. رایان و دسی (۲۰۰۱) معتقد هستند، بهزیستی هم دارای جنبههای لذت گرا، هم جنبههای سعادت گرا میباشد وکیفیت زندگی را این گونه تعریف
میکنند: کیفیت زندگی، درک اشخاص است از موقعیتهایشان در زندگی، در بافت فرهنگ و نظامهای ارزشمندی که بر اساس آن زندگی میکنند و همچنین اهداف، انتظارات، ارزشها ، علایق، سلامت جسمانی، وضعیت روانی، میزان استقلال، روابط اجتماعی، اعتقادات شخصی و خصوصیات مهم محیط اطراف. کیفیت زندگی، به ارزیابی های ذهنی اطلاق میشود که در بافت فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی قرار دارد.
۱-۲-۲- مدلهای کیفیت زندگی و ارتباط آن با بهزیستی ذهنی
سوالی که در این ارتباط مطرح میشود این میباشد که کیفیت زندگی، شبیه چه چیزی است و اساساً کیفیت زندگی یعنی چه؟ در این ارتباط دو مدل وجود دارد. مدل” زندگی شاد” از وینهوون که متخصصان را قادر میسازد تا حد متوسط کیفیت زندگی در سطح ملی را، در سرتاسر کشورهای جهان محاسبه کنند. این مدل همچنین میزان شادی را با قویترین شاخصهای عینی (یعنی امید به زندگی) ترکیب میکند.
مدل دوم “بودن تعلقات و شدن” از رافایل[۴۸] است که برپایه نظریهجهانی، کلی و یکپارچه کیفیت زندگی استوار است. یعنی تفاوت موجود بین نیاز افرادی که سالم بوده با افرادی که بیمارند (فیلیپس، ۲۰۰۶).
۲-۲-۲- کیفیت زندگی بر اساس مدل امید به زندگی شاد (وینهوون)
وینهوون (۱۹۹۶) بیان میکند که اغلب متغیرهای مرتبط با کیفیت زندگی، بسیار پیچیدهاند و دارای اندازهگیری ها و شاخصهایی هستند که به صورت شهودی قابل فهم نیستند، و امور نادرستی را اندازهگیری میکنند. مثلاً اغلب در سنجش کیفیت زندگی مسایلی مانند درآمد، سال تحصیلی، خدمات بهداشتی … را در نظر می گیرند. او معتقد است که این موارد به صورت غیرمستقیم، با کیفیت زندگی در ارتباط است؛ و در محاسبه کیفیت زندگی تنها به عنوان ورودی عمل میکنند؛ و تأکید میکند که تنها شاخصهای با ارزش در این محاسبه، میزان حقیقی خروجی کیفیت زندگی است. و کیفیت زندگی به بهترین نحوه، میتواند به وسیله میزانی که شهروندان شاد و طولانی میزیند، اندازهگیری شود. هرچه شهروندان طولانی تر و خوشحالتر زندگی کنند اقدامات و نیازمندیهای جامعه، بیشتر با نیازها و تواناییهای افراد متناسب خواهد شد (وینهوون، ۱۹۹۶). پس میزان کیفیت زندگی هرکسی، بر اساس ترکیب ارزیابی امید به زندگی چندسال، با داده های حاصل از نظرسنجی از بهزیستی ذهنی که دارای ارزش ۰ تا ۱۰ هستند، به دست میآید. سپس امید زندگی در بهزیستی ذهنی ضرب میشود تا « امید به زندگی شاد»(HLE)[49] محاسبه گردد. این میزان میتواند به عنوان تعداد سالهایی تعبیر شود که یک شهروند متوسط، در یک کشور خاص، شاد زندگی کردهاست. پس در HLE بالا، یعنی به طورمتوسط شهروندان هم خوشحال و هم طولانی زیسته اند. و برعکس در HLE پایین، یعنی شهروندان به طور متوسط زندگی کوتاه و سختی داشتهاند. اما نمیتوان به وضوح گفت که HLE متوسط کدام از این معانی را در خود دارد: افراد با طول عمر و شادی متوسط، یا افرادی با زندگی طولانی، اما سخت و یا اینکه فرد زندگی کوتاه، اما شادی داشته است. و آیا این که جامعه متشکل از ترکیبی از این افراد است یا نه (فیلیپس، ۲۰۰۶).
یافته های تجربی نشان دادهاند که بیشترین HLE، در کشورهای شمال غربی اروپا است. جایی که HLE متوسط شهروندان حدود ۶۰ سال است (معادل امید به زندگی ۸۰ سال و بهزیستی ذهنی ۷۵/۱۰) و کمترین آن در آفریقاست. جایی که HLE تنها کمی بیشتر از نصف کشورهای اروپایی است یعنی ۳۵ سال. امید به زندگی شاد، در کشورهایی بیشتر است که افراد امنیت زیادی دارند و معیارهای مادی زندگی بالا است. همچنین در کشورهایی که آزاد و فردگرا هستند و کشورهایی که در آن ها برابری جنسیتی وجود دارد. جالب این جاست که HLE با همکاری، وضعیت رفاه، نابرابری های مالی، مذهب، اعتماد در سازمان ها، تسلط نظامی و تراکم جمعیتی در ارتباط نیست (فیلیپس، ۲۰۰۶).
۳-۲-شادکامی[۵۰]
“
فرم در حال بارگذاری ...