دانلود متن کامل پایان نامه ارشد – قسمت 32 – پایان نامه های کارشناسی ارشد
در حالی که جمهوریت و حسب معنای واژه و برداشتی که در ایام باستان از آن میشده است، معادل و مرادف حکوت مردم است. ومنتسکیو در کتاب خود روح القوانین این چنین میگوید، «جمهوری در ابتدا در مقابل موروثی بودن پادشاه مطرح شد، اما در ادامه جمهوری بدون پایبندی به اصولش، که همان برآورده کردن خواست مردمی است، محقق نمی شود»
« رژیم جمهوری همان رژیم دموکراسی است که ارسطو، آن را تبلور حکومت همه مردم دانسته و در طبقه بندی خود آن را در برابر رژیمهای سلطنتی «حکومت فرد» و آریستوکراس « حکومت عدهای معدود» قرار داده است.به بیان روشنتر در جمهوریها، فرمانروایان چه در کسوت قانونگذار و چه در زیرعنوان مسئولان اجرایی و قضایی باید همه انتخابی باشند و صرف انتخاب رئیس کشور نباید برای تحقق رژیم جمهوری کفایت کند». (قاضی، همان، ص ۲۴۲)
این نکته حائز اهمیت است که جمهوری هم شکل حکومت است، هم محتوای حکومت، اگر عدهای از کشورها (بخصوص آمریکای لاتین) شکل را سپرکرده، اما در محتوا به سمت دیکتاتوری رفتهاند، دلیل بر این نیست که، جمهوری میتواند وجود داشته باشد، اما محتوا میتواند دیکتاتوری، چند تن سالاری و دموکراسی باشد.
پس جمهوری هم شکل است و هم محتوا. آیا در ابتدای شکلگیری جمهوری هدف غیر از این بوده که، با انتخاب رئیس حکومت، این مردم باشند که تصمیم گیرنده باشند در سرنوشت خود، حال اگر در ادامه آن فرد انتخابی به سمت دیکتاتوری رفته، دلیل بر این نیست که، جمهوری هدفش فقط انتخابی بودن مقامات بوده .
بله جمهوری شکل حکومت هم هست، به قول منتسکیو چون در ابتدا برای مقابله با پادشاه که موروثی بوده، بهترین عنوان برای مقابله با اصطلاح موروثی ، اصطلاح«انتخابی» بوده که مطرح شده.
منتسکیو در کتاب خود روح القوانین چنین میگوید:
«میان طبیعت حکومت و اصول آن این تفاوت وجود دارد که طبیعتش آن را چنانچه هست کرده و اما اصولش آن را به عمل وا میدارد. به این معنی که طبیعت به منزله استخوانبندی و اساس آن است، در صورتی که اصول محرکی است که آن را به عمل وامیدارد، یکی عبارت از ساختمان خاص اوست و دیگری عبارت از تمایلات مردمی است که آن را به حرکت میآورد» (منتسکیو،۱۳۴۹ ، ص ۱۰۸) .
از نگاه منتسکیو برای تحقق جمهوریت تنها طبیعت آن کافی نیست ( منتسکیوطبیعت را ساختمان جمهوریت میداند و شکل آن)، بلکه باید به اصولی که منجر میشود که، حاکمیت مردم بروز پیدا کند پایبند بود، نه تنها ساختار و شکل نظام.
پس جمهوری هم شکل است و هم محتوا، و این نکته را میتوان در کتاب مرحوم قاضی هم مشاهده کرد، اگرچه به طور صریح به آن اشاره نکرده، (این که هم شکل است هم محتوا) اما در جایی از کتاب خود این گونه ذکر کرده «وقتی گفته میشود نظام سلطنتی، نظام جمهوری یا نظام دستهجمعی، منظور نحوه شکلگیری متصدیان این مقام است ، بی آنکه بتوان واقعاً محتوای رژیم را بدین وسیله بازشناخت »(قاضی، همان، ص ۲۳۸) .
در جای دیگر از کتاب اینچنین گفته :
«جمهوریت بر حسب معنای واژه و برداشتی که در ایام باستان از آن میشده است، معادل و مرادف حکومت مردم است، و رژیم جمهوری همان رژیم دموکراسی است که، ارسطو آن را تبلور حکومت همه مردم دانسته بنابرین مردم میتوانند با مشارکت در تصمیمات سیاسی در سرنوشت خود سهیم باشند.»
به بیان روشنتر در جمهوریها، فرمانروایان چه در کسوت قانونگذار و چه در زیر عنوان مسئولان اجرایی و قضایی، باید همه انتخابی باشند و صرف انتخاب رئیس کشور نباید برای تحقق رژیم جمهوری کفایت کند (قاضی، همان، ص ۲۴۲).
کاملاً مشهود است که مرحوم قاضی، هم شکل را قبول کرده، هم محتوا را، و واقعیت هم همین است. این درحالی است که طرفداران جمهوری در مفهوم شکل حکومت تنها به آن قسمت از سخن قاضی اشاره میکند که ،جمهوری را در مفهوم شکل حکومت آورده، و طرفداران جمهوری در مفهوم محتوای به آن قسمت از سخن قاضی اشاره میکند که جمهوری را در مفهوم محتوای حکومت آورده.
این درحالی است که جمهوری هم شکل حکومت است، و هم محتوای حکومت، و اگر کشورهایی، شکل را سپر کرده و محتوا را تغییرمیدهند، یا تنها به محتوا عمل کرده و شکل آن ها چیز دیگر است، دلیل بر این نیست که جمهوری تنها فقط شکل است.
این ادعای ،کسانی که مدعی هستند جمهوری تنها شکل حکومت است، را می توان با یک پرسش نفی کرد، و آن پرسش این است که: اگر دموکراسی«مستقم» باشد ومردم مستقیم در تصمیم گیری ها دخیل باشند، باز هم می توان گفت جمهوری فقط شکل است؟؟؟قطعا جواب منفی است .
همان صحبت منتسکیو که میگوید، برای تحقق جمهوریت هم باید ساختمان آن (شکل) محقق شود، و هم اصول آن (پایبندی به خواست مردم) اگرچه از نگاه منتسکیو اصول آن (محتوا) ارجحیت دارد بر شکل آن.
پس در جمهوری تنها انتخابی بودن یا نبودن ملاک نیست، بلکه مهمتر از آن، اصولی است که باید آن فرد منتخب پایبند به آن باشد.
و در ادامه منتسکیو برای این که حاکم منتخب مردم پایبند به اصول جمهوری باشد میگوید، باید حاکم تقوای سیاسی داشته باشد.
«در یک جمهوری چیز دیگری هم لازم است و آن عبارت است از تقوا » ( منتسکیو، ۱۳۴۹ ، ص ۳۰۹).
اصول در جمهوری منتسکیو همان اصول و هدف نهایی در دموکراسی است و آن برآورده شدن مطالبات مردمی است.
از نگاه منتسکیو: « تقوی است که مؤسسین این جمهوریها و طرفداران آن ها را وادار کرده و میکند که هرگز رویه اعتدال را از دست ندهند و منافع عمومی را فدای نظرات خصوصی ننمایند، و از این موضوع که بگذریم توجه به این نکته لازم است که، هیچ انتظامی در دنیا برقرار نمیماند، مگر آن که، متکی بر اصول اخلاقی باشد، پس در حکومت جمهوری برای انتظام، جامعه وا بسته به اخلاق نیکوی عده ای از آزادیخواهان است.»
نزدیکترین اصطلاح به تقوایی که منتسکیو از آن یاد میکند، همان فرهنگ و شعور دموکراسی است.
منتسکیو به این دلیل تقوا را لازمه تحقق جمهوری دانسته که، مشارکت به طور مستقیم در تعیین سرنوشت خود امکانپذیر نیست(نظام نماینده سالار) و چون حاکم منتخب مردم، بتواند در جهت منافع مردم و خواست مردم عمل کند باید تقوای سیاسی (شعورو فرهنگ دموکراسی) داشته باشد، زیرا استبداد و خودکامگی تنها نمیتواند در یک دوره ۳۰ یا ۴۰ سال تحقق یابد. برای استبداد و خودکامگی یک دوره نمایندگی هم کافی است.
بنابرین معیارهایی چون انتخابی بودن، محدود بودن و موقت بودن مدت ، موروثی نبودن، نمیتواند تعیینکننده جمهوریت باشد. شاید در کشوری پادشاه در رأس کشور قرار داشته باشد، اما اصول جمهوریت که همان اصول دموکراسی است برقرار باشد. بنابرین مقامات بلندپایه میتوانند موروثی باشند اما پایبند به اصول جمهوری باشند. به همین دلیل است که منتسکیو نظام پادشاهی انگلیس راه منافات با دموکراسی نمیداند.وبه همین دلیل است که دوورژه بارها عنوان کرده که کشوری مثل انگلیس موفقیت خود را مدیون ساختار خود نیست، بلکه مدیون فرهنگ دموکراسی و آزادیخواهی خود است (پایبندی به اصول همراه با تقوای سیاسی) .
پس تکیه بر انتخابات یا انتخاباتی بودن، نمیتواند ملاک جمهوریت باشد، بلکه این پایبندی به اصول جمهوریت است که مدنظر است و وجود تقوای سیاسی.
فرم در حال بارگذاری ...