دانلود متن کامل پایان نامه ارشد | ۲-۱-۴- انواع کارآفرینی – 2
· فرد کار آفرین کسی است که توانایی تشخیص و ارزیابی فرصت های کسب و کار رادارد و میتواند منابع لازم را جمع آوری کرده واز آن ها بهره برداری نموده و عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پی ریزی کند (مردیث۱۳۷۱ ،ص۱ ).
· کار آفرین فردی است که دارای ایده و نظری نو و جدیدی است که از طریق فرایند تأسيس و ایجاد یک کسب وکار و قبول مخاطره ، محصول یا خدمات جدیدی را به جامعه خود معرفی میکند (احمد پور داریانی، ۱۳۸۱ ،ص۵۷).
۲-۱-۴- انواع کارآفرینی
کارآفرینی فرآیندی است که در آن ایده و فکر جدید با بسیج منابع از طریق فرایند ایجاد کسب و کار که توأم با مخاطره های مالی، اجتماعی و حیثیتی است ، محصول جدید به بازار عرضصه می شود؛ تا کنون طبقه بندی های مختلفی از کارآفرینی توسط محققان مختلف صورت گرفته است که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود:
· اسمیت بر اساس شخصیت ، زمینههای اجتماعی و رفتاری دو نوع کار آفرین را مورد شناسایی قرار داده است: ۱- کارآفرینان افزار مند۲- کارآفرینان فرصت طلب (ذبیحی و مقدسی ۱۳۸۵،ص۱۹).
· جانجا با توجه به میزان فعالیت کار آفرینی انواع مختلف کارآفرینی را به پنج دسته تقسیم میکند:۱- کارآفرینی اجرایی ۲- کارآفرینی فرصت طلبانه ۳- کارآفرینی اکتسابی۴ – کارآفرینی تکوینی۵ – کارآفرینی ابتکاری (مقیمی، ۱۳۸۳،ص ۱۶).
در ادبیات کارآفرینی انواع دیگری از کارآفرینی به چشم میخورد که در اینجا به عناوین برخی از آن ها اشاره می شود:
۱)- کارآفرینی پایدار؛ ۲)- کارآفرینی اشتراکی؛ ۳)- کارآفرینی محلی؛ ۴)- کارآفرینی پاسخگو؛ ۵)- کارآفرینی بینالمللی؛ ۶)- کارآفرینی اجتماعی؛ ۷)- کارآفرینی تکنولوژیک( ذبیحی و مقدسی۱۳۸۵ ،ص۲۱).
به طور کلی ادبیات کارآفرینی نشان میدهد که کارآفرینی در سه زمینه یا قالب ذیل شکل میگیرد:
الف –کارآفرینی فردی: کارآفرینی فردی فرایندی است که در آن فردی با اتکا به منابع مالی غالبا شخصی و متکی بر ویژگی های شخصیتی نظیر فعالیت ، ریسک پذیری و اهل عمل بودن اقدام به تأسيس یک کسب و کار جدید می کند و آن را تا رسیدن به موفقیت هدایت میکند( سانگ هون و همکاران، ۲۰۰۵،ص ۵۹۸). کار آفرین فردی نیز شخصی است که در مرکز فرایند کار آفرینی قرار دارد و مدیری است که فرایند را به جلو هدایت میکند. کار آفرینی فردی را کارآفرینی در قالب افراد ، کار آفرینی آزاد ، کار آفرینی شخصی ویا کار آفرینی مستقل نیز میگویند(آرانسیبیا،۲۰۰۸،ص ۲۱۷).
ب – کارآفرینی درون سازمانی: کار آفرینی درون سازمانی ،مسئولیت به ثمر رساندن یک خلق نوآورانه در درون سازمان است. به عبارت دیگر، کارآفرینی درون سازمانی فرآیندی است که در آن محصولات یا فرایندهای نو آوری شده از طریق ابقا و ایجاد فرهنگ کار آفرینانه در یک سازمان از قبل تأسیس شده به ظهور میرسند (کرباسی و همکاران ۱۳۸۱ ،ص۳ ) .
ج – کارآفرینی سازمانی: کارآفرینی سازمانی به معنای اجرای فرایند کارآفرینی در داخل سازمان و با بهره گرفتن از خصوصیاتی همچون روحیه پشتکار، ریسک پذیری، خلاقیت و نوآوری میباشد که طی آن گروهی از افراد درون سازمان تبدیل به موتور توسعه آن میگردند. به عبارت دیگر، کارآفرینی شرکتی به مفهوم تعهد یک سازمان به ایجاد و مصرف محصولات جدید ، فرآیندهای تازه و نظام سازمانی نوین است (کرباسی و همکاران، ۱۳۸۱ ،ص ۳۱).
۲-۱-۵- اشتغال
اشتغال یکی از عمده ترین مسائل کنونی کشورهای در حال توسعه است، اهمیت این موضوع از آنجاست که خانوارها از یک طرف با کسب درآمد حاصل از کار میتوانند مایحتاج زندگی خود را تامین نمایند که آثار آن در سطح جامعه، کاهش فسادهای اجتماعی، کاهش فاصله طبقاتی و جلوگیری از مهاجرت است و از سوی دیگر اشتغال موجب افزایش تولید میگردد و در سطح کلان ضمن افزایش درآمدهای دولت هزینه های ارزش کشور را نیز تأمین می کند. بیکاری فعلی نسل جوان حاصل سیاست های جمعیتی غلط گذشته و بی اعتنایی سیاستهای توسعه اقتصادی دهه اخیر به مسئله ی اشتغال است. استقرار و بقاء جامعه ی مدنی بدون وجود اشتغال مولد و سود آور برای اعضاء آن غیر ممکن است)طاهری،۱۳۹۱) .
شرایط اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی امروز کشور به گونه ای است که حل مشکلات و تنگناها از جمله اشتغال، الگوها و راه حلهای جدید و متفاوتی را طلب میکند. ترکیب جمعیتی جوان کشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی و نیز نوسان بهای نفت سه عامل عمده ای هستند که موجب میشوند سیاستگذاران و تصمیم سازان کلان کشور به منبع درآمد سهل الوصول دیگری به جز نفت بیندیشند و بی شک آن منبع جز ابتکار، خلاقیت و نوآوری چیز دیگری نیست(احمدپور داریانی، ۱۳۷۹). اقتصاد ما اقتصادی سه بخشی است: دولتی،تعاونی و خصوصی. تصور اکثر جوانان این است که دولت باید برای آن ها ایجاد کسب و کار نماید؛ و چشم آن ها کمتر متوجه ی سایر بخش های اقتصادی کشور مانند بخش خصوصی و تعاونی است(همان منبع).
۲-۱-۶- مثلث اشتغال
انسان در طول زندگی خود مراحل مختلفی را سپری میکند و به مرور زمان از مرحله ای به مرحله ی دیگر منتقل می شود. یکی از این دوران مهم«زندگی شغلی» نام دارد. زندگی شغلی دورانی است که فرد مهم ترین و بیشترین وظیفه اش در رابطه با انتخاب شغل و پیشرفت درآن، تحقق مییابد. شروع زندگی شغلی افراد به شرایط فردی، اوضاع اجتماعی، افتصادی و فرهنگی جوامع بستگی دارد. هر انسانی به منظور تامین معاش یا بروز استعدادهای خود یا هر دلیل دیگری مثل ایجاد روابط اجتماعی و یا به منظور تحقق عزت نفس و احترام به خود دیر یا زود وارد زندگی شغلی می شود. این دوره از زندگی، سایرشئونات زندگی انسان را تحت تاثیر قرار میدهد. اما آنچه اهمیت دارد این است که اغلب افراد از شغل خود راضی نیستند و زندگی شغلی را که قسمت اعظم زندگی آن ها است همواره با ناراحتی، اضطراب، سردرگمی و ناامنی می گذرانند.(کیا،۱۳۸۵) آمارها نشان میدهد که به طور متوسط مردم ۵ بار شغلشان را در طول عمر تغییر میدهند.
یکی از مهمترین دلایل نارضایتی از شغل این است که اغلب زندگی شغلی، آگاهانه و بر اساس معیار های صحیح، واقعی و واضح(استعداد ها ،مهارت ها و علایق) برای خود برنامه ریزی نمی کنند و با توجه به نیاز های بازار کار، قراردادهای اجتماعی و ارزش های گروههای مرجع و حرف مردم، رشته تحصیلی و شغل خود را انتخاب میکنند. به عبارت دیگر، مردم کار را برای آن ها تعریف و انتخاب کردهاند نه خودشان. بنابرین در زندگی ای قدم میگذارند که مجبورند یک عمر بدبختی بکشند و در انظار دیگران تظاهر کنند که خوشبختند. اما برای این که شغل مناسبی را برای خود انتخاب کنیم و زندگی شغلی مطلوبی را پایه ریزی نماییم ابتدا باید بدانیم چند نوع زندگی شغلی وجود دارد و سپس ببینیم کدامیک با اهداف، ایده ها، روحیات، گرایش ها، توانایی ها، علایق و مهارت های ما سازگار است(صمدآقایی،۱۳۸۵).