پولشویی، جرمی سازمان یافته برای اخفا و امحای آثار و ادلهی مربوطبه عواید نامشروع و غیرقانونی
نکتهای که در مورد سیر تحول جرم پولشویی از لحاظ موقعیت مطالعاتی در رشتههای مختلف علوم کیفری قابل توجه است، این است که تطهیر پول از جمله جرایم سازمان یافته است، در این خصوص برخی از محققان بیان داشته اند:«ویژگیهای مطالعاتی و تحقیقاتی جرم سازمان یافته این است که در ابتدا این جرم در علم جرم شناسی و جامعه شناسی جنایی همانند بسیاری از نابهنجاری های اجتماعی مطرح گردیده و مورد مطالعه قرار گرفته است و پس از تبیین ماهیت و میزان خطرناکی این جرم در جرم شناسی، حقوق کیفری با دیدگاهی نو، در جهت شناسایی و جرم انگاری مظاهر آن اقدام شده است، از طرف دیگر، برخلاف اکثر جرایم کیفری که از حقوق داخلی به حقوق بین الملل راه مییابند، روند تکاملی این جرم معکوس بوده است، به این معنا که ابتدا در حقوق بین الملل، مورد توجه قرار گرفته و قراردادها و معاهدات و مصوباتی پیرامون مبارزه با آن میان دولتها منعقد گردیده و پس از آن به تدریج به حقوق داخلی راه یافته و در حال پیدا کردن جایگاه خود در حقوق داخلی کشورهاست.»[۱]
این مطلب درخصوص جرم پولشویی نیز صادق است، چون در وهلهی نخست، جرم شناسان با مشاهده و بررسی اثرات سوء و مخربی که این پدیده داشته و موجب تزلزل پایه های اقتصادی، فساد سیاسی و اداری، ناامنی و خدشه در جریان عدالت کیفری و … میگردد، خطر این پدیده را متذکر شده و توجه قانونگذاران را به این پدیده جلب نموده اند. از طرفی چون این جرم، معمولاً با عبور از مرزهای یک کشور جنبه فراملی پیدا می کند و شبکه های مجرمانهای که معمولا با عبور از مرزهای یک کشور جنبه فراملی پیدا می کند و شبکه های مجرمانهای که معمولاً اقدام به پولشویی آلوده می کنند، غالباً در کشورهای متعددی فعالیت می کنند، به طوری که ممکن است در فرآیند پولشویی چندین کشور دیگر درگیر باشند، لذا در ابتدا جوامع و سازمانهای بین المللی به منظور حفظ نظم و امنیت بین المللی درصدد برخورد با این پدیده برآمده و ضمن تهیه و تصویب اسناد بین المللی، حقوق داخلی کشورها را تحت تاثیر قرار داده و آنها را وادار به جرم انگاشتن و برخورد با پولشویی در حقوق داخلی خود نموده اند.[۲]
شیوههایی که مجرمین برای پولشوییها و درآمدهای کثیف ناشی از اعمال مجرمانه در پیش میگیرند، بسیار زیاد و مختلف بوده و هر روز نیز بر تعداد و تنوع آنها افزوده میشود. در واقع روشهای پولشویی به تناسب نوع جرم اصلیِ سودآور، شخصیت و تواناییهای فکری و جسمی مجرم، نوع و ارزش مال به دست آمده، امکانات مجرم، محدوده جغرافیایی مورد استفاده جهت پولشویی و بسیاری از عوامل دیگر، متنوع و متفاوت از یکدیگر انجام میپذیرد. با این حال تردیدی نیست که امروزه استفاده از بانکها و موسسات مالی و اعتباری در سراسر دنیا از رایجترین و بهترین شیوه های پولشویی است و بخش عظیمی از مبالغی که همه ساله تطهیر داده میشود، از طریق این بانکها و موسسات صورت میگیرد. با این توضیح شیوه های پولشویی به دو قسمت اصلی تقسیم میشود:
الف- شیوه های مرتبط با سیستم بانکی
ب- شیوه های خارج فعالیتی در سیستم های بانکی
الف- شیوه های مرتبط با سیستم بانکی
همان گونه که عنوان گردید، امروزه بانکها و موسسات مالی، اصلیترین مجرای پولشویی و راحتترین کانال عبور و انتقال سیلابی از پولهای آلوده به سرزمینهای دوردست، خصوصاً مناطقی که به واقع «بهشت مالیاتی» نام گرفتهاند باشند. این موضوع خصوصاً بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آمریکا اهمیت بیشتری یافته است؛ چرا که محققین اعلام کردند که تروریستها مرتبط با این حملات از سرویسها و خدمات بانکهای ایالات متحده برای انجام حملاتشان استفاده کردهاند.[۳]
تمایل قاچاقچیان به استفاده از سیستم بانکی برای پولشویی های خود، آن چنان است که گاهی مقامات کشف جرم جهت شناسایی این گونه پولها و ودستگیری صاحبان آنها اقدام به تشکیل بانکهای قلابی در جزایر کشورهای کوچک می کنند.[۴]
ب- شیوه های خارج از حوزههای فعالیت در سیستم بانکی
معمولاً مجرمین سعی در استفاده از بانکها و امکانات بانکی جهت تطهیر و پاک سازی پولهای آلودهی خود دارند، لکن با این وجود شیوه های دیگری خارجی از محدوده فعالیت بانکها و موسسات مالی وجود دارد که می تواند مورد استفاده تطهیرکنندگان قرار گیرد. مضافاً این که در پارهای از مواقع، اجرای دقیق مقررات و ضوابط بانکی درخصوص مبارزه با پولشویی راه را برای مجرمین، جهت تطهیر عواید نامشروع به گونهای مسدود مینماید که چارهای جز استفاده از شیوه های جایگزین برای آنها باقی نماند. به دلیل کثرت و تنوع روشهای مورد استفاده، در این جا، صرفاً به ذکر تعدادی از این روشها بسنده میکنیم.
در این روش پولهای بدست آمده از فعالیتهای غیرقانونی که احتمالاً دارای حجم زیادی نیز میباشند، تبدیل به اشیای دیگری میگردند، سه روش برای تبدیل پول وجود دارد که به ترتیب ذکر میشود[۵]:
۱- تصفیه پول. در این حالت پولها و اسکناسهای ریز و دارای ارزش کم، تبدیل به اسکناسهای درشت و با ارزشتر میشوند، مثلاً هزار قطعه اسکناس صدتومانی تبدیل به صد قطعه اسکناس هزار تومانی میشوند. با توجه به این که پول حاصل از فروشهای خیابانی مواد مخدر غالباً از نوع اسکناسهای ریز هستند، لذا این روش برای این گونه فروشندگان و توزیع کنندگان مواد مخدر، مناسب میباشد.
۲- تبدیل پول به اسناد مالی. در این روش با سپردان پول نقد به بانک، چک پول، حواله یا سند بانکی قابل انتقال دریافت میشود. مثلاً در مورد نمونهی قبلی با تحویل هزار اسکناس صد تومانی، یک قطعه چک مسافرتی صدهزارتومانی که دارای حجم بسیار کمتری نسبت به پولهای اولیه است، دریافت میشود.
۳- تبدیل پول به اشیای مالی. در این شیوه با انجام معاملات روزمره و خرید کالاها و لوازم مورد نیاز پولهای به دست آمده، تبدیل به اشیای مادی و کالاهای با ارزش میگردند.
در این روش به منظور تغییر مبدا و مالکیت پول و فرار از اعمال قانون، تطهیرکنندگان، پولها را از مرز کشوری به کشور دیگر عبور می دهند. قاچاق پول به صورت مختلفی انجام میگیرد؛ مثلاً توسط پست، بسته بندی مسافرتی و بسته بندی دستی و اغلب به کشورهایی برده میشوند که قوانین رازداری بانکی مطلقی دارند.[۶]
در قاچاق پول برخلاف انتقال الکترونیکی، عین پول به صورت فیزیکی از محل تحصیل آنها به نقاطی دورتر و به ویژه به خارج از مرزهای قانونی یک کشور منتقل میشوند. البته بعضی از کارشناسان این مرحله را ادامهی حتمی فرآیند تصفیه میدانند و معتقدند که امکان واریز پولهای کلان به حسابهای بانکی یا انجام خریدهای نقدی به وسیله آنها وجود ندارد.[۷]
در این روش، افراد پولهای نقد حاصل از فعالیتهای مجرمانه را به کازینو برده و تعدادی از برگههای بازی را خریداری مینمایند. بعد از شروع و سپری کردن مدتی از بازی قمار، قمار باز بقیه برگههای قمار را از گرو خارج نموده و از صاحب کازینو، تقاضای یک چک کازینو مینماید.[۸]
لازم است کازینو نیز به نوبهی خویش، اسکناسهای کوچک را در بانک سپرده گذاری نموده، اسکناسهای صددلاری از آنجا خارج کند. الگوی معاملات بانک – کازینو، یعنی ورود اسکناسهای کوچک و خروج اسکناسهای بزرگ، پوششی مناسب و ایدهآل برای کسی که میخواهد حجم انبوه پول خیابانی را از طریق کازینو تصفیه کند، فراهم میآورد.[۹]
از دیگر روشهایی که میتوان از آن طریق منبع نامشروع اموال را مخفی نمود. آمیختن درآمدهای نامشروع با درآمدهای مشروع است؛ به گونهای که تشخیص و تمییز این دو نوع دارایی، برای مامورین و مقامات تعقیب، دشوار و گاهی ناممکن باشد. بعنوان مثال اگر کسی مبلغ ۵۰ میلیون تومان اختلاس کرده باشد، می تواند آنها را با ۵۰ میلیون از درآمدهای قانونی خود درهم آمیخته و اقدام به خرید یک باب منزل به قیمت صد میلیون تومان نماید. در این صورت پول کثیف با پول مشروع مخلوط شده و تمام ساختمان به عنوان ملک مشروع وی به نظر میرسد.
گیاه خشخاش ، برای اولین بار در الحاح سومری یافت شده است. این قوم ، از این گیاه به عنوان گیاه شادی بخش یاد کرده اند .
در میان یونانی ها و رومی ها نیز خشخاش گیاهی شناخته شده می باشد .در باره زمان دقیق ورود این ماده مخدر به ایران اختلاف نظر موجود می باشد اما حکیمانی از جمله ابن سینا و فارابی از خواص دارویی آن یاد کرده اند .اما آنچه مبرهن می باشد مصرف شایع آن در زمان صفویهمیان درباریان و مردم بوده که این ، به سبب استعمال آن توسط شخص درباریان و عدم حرمت آن گزارش شده است .[۱۰]
بیش از یک سده است که مواد مخدر افیونی به لحاظ آثار اقتصادی، سیاسی، بهداشتی و جرم شناختی آن، موضوع جرم انگاری و کیفرگذاری در مقررات بین المللی و قوانین داخلی قرار گرفته است. بدین سان، این مواد، در مراحل مختلف کشف، تولید، توزیع و مصرف، مشمول ضوابط خاصی است که به ویژه از تاریخ تاسیس سازمان ملل متحد به این سو و در چارچوب اسناد آن، جنبهی جهانی به خود گرفته است چنان که میتوان گفت حقوق کیفری مواد مخدر، دولتهای مختلف عضو، تحت تاثیر مصوبات این سازمان تا اندازهای هماهنگ شده و در جهت همگرایی، متحول میشوند.
امروزه ، متاسفانه مشاهده می شود که ، قاچاق برخی مواد بوسیله مخفی کردن آن در بدن و یا در حفرات بدن ، انجام می شود.این مورد برای اولین بار در سال ۱۹۷۵ و در آمریکا گزارش شد و روز به روز نیز در حال افزایش می باشد .
ممکن است بسته های مواد غیر مجاز از طریق بلع یا قرار دادن آن در حفرات بدن انجام یابد .مواد این گونه قاچاق شده می تواند تریاک ، حشیش ویا هرویین باشد . این افراد به سبب انسداد روده و یا مسمومیت ناشی از باز شدن بسته ها به مراکز درمانی مراجعه و شناسایی شوند .[۱۱]
مواد مخدر در ایران، به لحاظ موقعیت جغرافیایی این کشور، چه از نظر کشت، تولید و توزیع و چه بلحاظ مصرف تفننی و یا اعتیادی آن، همواره یک مساله ملی و یک دغدغهی سیاسی، اقتصادی و جرم شناختی برای دولتمردان محسوب میشود. بخش عمدهای از نیروی ضابطان قضایی، دادگستری و زندانها و نیز جامعه و حکومت صرف پیشگیری و سرکوبی قاچاق مواد مخدر افیونی و نیز درمان و ترک اعتیاد استعمال کنندگان مواد مزبور میشود.[۱۲]
تطهیر اموال نامشروع و اینترنت در مانع اساسی برای پیشرفت اهداف جامعهی جهانی در مبارزه بام مواد مخدر به حساب میآیند. عامل نخست سبب میشود که درآمدهای ناشی از مواد مخدر، چهرهی مشروع پیدا کند و کشف جرم با مشکل روبرو شود و عامل دوم، راه تولید و مصرف مواد مخدر را به مردم جهان میآورد و نتایج سوء آن به گونهای وارونه جلوه داده میشود و به ویژه به جوانان چنین تلقین میشود که بهشت موعود آنان در سرخوشیها و شادیهای ناشی از مصرف مواد مخدر است.[۱۳]
بنابراین در بحث از جرایم مرتبط با مواد مخدر نیز بحث اخفا و امحای آثار و ادله جرم به نحوی گسترده مطرح میشود و ما، در این گفتار در مقام تبیین و بررسی این موارد هستیم.
[۱] Ricardo M.Alba, Evolution of Mehods of Mony Laundering in Latin America, Journal of Financial Crime, Vol 10,No 2, 2002, pp 137-140.
[۲] آرین، محمد، تحلیل و نقد نظام قانونی حاکم بر جرم پولشویی در ایران، فصلنامهی علمی – ترویجی مطالعات پلیس بین الملل، سال دوم، شمارهی ۵، بهار ۱۳۹۰، ص ۹٫
[۳] میرمحمد صادقی، حسین، حقوق جزای بین الملل، نشر میزان، چاپ چهارم، ۱۳۸۷، ص ۲۴۰٫
[۴] همان.
[۵] میرمحمد صادقی، حسین، همان، ص ۲۴۴٫
[۶] میرمحمد صادقی، همان، ص ۲۴۶٫
[۷] همان، ص ۲۴۶٫
[۸] بابایی، خانه سرا، عباس، پاکسازی، تطهیر، پول و نقش آن بر جرایم فراملی، پایان نامهی کارشناسی ارشد رشته حقوق جزا و جرم شناسی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵، ص ۴۹٫
[۹] همان، ص ۵۰٫
[۱۲] زراعت، عباس، حقوق کیفری مواد مخدر، انتشارات ققنوس، چاپ اول، ۱۳۸۶، ص ۱۱٫
[۱۳] زراعت، عباس، همان، ص ۳۳٫
«هر کسی عالماً و عامداً به امحا یا اخفای ادله جرم مواد مخدر اقدام کند به یک پنجم تا نصف مجازات متهم اصلی محکوم میشود. در مورد حبس ابد، مرتکب به چهار تا ده سال و در مورد اعدام به هشت تا بیست سال حبس محکوم میشود.
مادهی ۲۳ قانون مبارزه با موارد مخدر مصوب ۱۳۶۷ نیز به همین شکل تدوین شده بود اما به جای عبارت «عالماً و عامداً» عبارت «با قصد» به کار رفته بود که گرچه تفاوتهایی را برای این دو عبارت میتوان شمرد اما به احتمال زیاد، قانونگذار یک معنا را اراده کرده است.»
لازم به ذکر است که مخفی کردن ادله جرم به صورت عام هم در مادهی ۵۵۴ قانون مجازات اسلامی بیان شده است و در این ماده میخوانیم:
«هر کسی از وقوع جرمی مطلع شده و برای خلاصی مجرم از محاکمه و محکومیت، مساعدت کند، از قبیل این که برای او منزل تهیه کند یا ادله جرم را مخفی نماید یا برای تبرئهی مجرم، ادله جعلی ابراز کند، حسب مورد، به یک تا سه سال حبس محکوم خواهد شد.»
در این ماده برخلاف مادهی ۲۳ قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر، «قصد خلاصی مجرم از محاکمه و محکومیت» به عنوان سوءنیت خاص، پیش بینی شده است و رفتارهای فیزیکی جنبهی تمثیلی دارد و عنوان «مساعدت کردن» به عنوان رفتاری عام پیش بینی شده است که میتوان مصادیق فراوانی را برای آن در نظر گرفت.
مواردی که مشمول مادهی ۲۳ نیست، ممکن است تحت شمول مادهی ۵۵۴ قانون مجازات اسلامی قرار گیرد مانند تهیه منزل برای مرتکب جرم یا ابزار ادله جعلی برای تبرئه مجرم. مگر این که، جرایم مواد مخدر را منحصر در جرایمی بدانیم که در قانون مبارزه با مواد مخدر و … بر اساس، مقررات قانون مجازات اسلامی قابل تعقیب است.[۱]
نویسندگان حقوقی هنگام بحث از عنصر مادی هر جرم به بررسی مرتکب جرم، رفتار فیزیکی، نتیجهی جرم و رابطه میان رفتار و نتیجه میپردازند، اما مرتکب جرم در اینجا وصف خاصی ندارد زیرا جرم محو کردن یا مخفی نمودن ادله جرم، جرمی وصفی نیست. بنابراین هر شخصی ممکن است که مرتکب این جرم شود.[۲]
برخی از نویسندگان ابراز نموده اند که، مرتکب این جرم، شخصی غیر از مرتکب جرم اصلی است؛ بنابراین چنانچه شخصی که مواد مخدر استعمال می کند، وافور را که دلیل ارتکاب جرم است مخفی نماید مشمول این عنوان نخواهد بود.[۳]
در ردّ و نقد این نظریه میتوان گفت که، اولاً این استدلال خلاف ظاهر ماده و کلمهی هر کس، مندرج درصدر ماده است. دوماً، دلیلی که عمومیت واژهی هر کس را بیاندازد، یافت نشد و بنابراین چنانچه مصرف کنند، اقدام به اخفا و یا امحای دلیل ارتکاب جرم مانند همان وافور نماید، مرتکب تعدد مادی شده است و ۲ مجازات استعمال و اخفا در انتظار وی میباشد.
در هر حال، نتیجهی جرم نیز بحث جداگانهای را نمیطلبد زیرا معنای اسم مصدی «اخفا و امحا» همان نتیجهی جرم است یعنی اثری که از محو کردن و مخفی نمودن برجای میماند. بر این اساس، موضوع جرم و رفتار فیزیکی، دو عنصر اصلی رکن مادی جرم هستند که به بررسی جداگانهی آنه میپردازیم.
موضوع این جرم، «ادله صورت یافتن جرم» است. به دیگر سخن، دلیلهایی که می تواند جرم را اثبات کند، نظام آزاد ادله در دادرسی کیفری، اقتضا می کند که ادله جرم منحصر به دلیل خاصی نباشد و حتی دلیلهایی که برای اثبات عنصر قانونی و روانی جرم به کار میرود را شامل میشود مانند عدم شمول مرور زمان و عدم جنون در زمان ارتکاب جرم و غیره.
با این حال، قیدهایی برای ادله مورد نظر در این جا وجود دارد که توجه به آنها ضرورت دارد. یکی از این قیود و محدودیتها، تناسب میان رفتار فیزیکی و موضوع جرم است. از این رو، مخفی نمودن یا محو کردن در مورد موضوعاتی صدق می کند که مادی باشند. مثلاً مادهی مخدر، وسیلهی استعمال مواد مخدر مانند پیپد، پایپ و بافور، قرارداد فروش مواد مخدر و … موضوعاتی هستند که قابل مخفی کردن یا محو کردن میباشند اما موضوعاتی که فاقد جسم و مادهی خارجی هستند، مشمول عنوان «ادله جرم» در این جا قرار نمیگیرند. مثلاً شخصی که شاهد حمل مواد مخدر بوده است و از اَدایِ شهادت، استنکاف میورزد، درحقیقت دلیل جرم یعنی شهادت را نزد خود مخفی کرده است اما شهادت، یک دلیل مادهی خارجی نیست تا مخفی کردن آن، مشمول این ماده قرار گیرد و گرچه معنای موسّع «اخفای ادله جرم» آن را دربرمیگیرد اما بهتر است چنین تفسیر موسعی به معنای ماده داده نشود تا نفع متهم نیز تضمین گردد.
میتوان از جهتی دیگر نیز در این خصوص استدلال نمود. با دقت در عبارات ماده، به این نکته میتوان پی برد که قانونگذار برای انجام یک فعل مثبت، یعنی مخفی کردن و محو کردن عمدی، مجازات معین نموده است و نه به سبب ترکِ فعلِ اعلام و اعلان کردن وقوع چنین عملی. بدین ترتیب، نمیتوان عدم ادای شهادت را مصداقی از موارد این ماده قلمداد نمود.
مطابق مادهی ۱۹۴ قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۲۴/۱/۱۳۷۹، دلیل عبارت از امری است که اصحاب دعوی برای اثبات و یا دفاع از دعوی به آن استناد مینمایند.
همچنین طبق مادهی ۱۶۰ از قانون جدید مجازات اسلامی، ادله اثبات جرم عبارتند از: اقرار، شهادت، قسامه و سوگند و در موارد مقرر قانونی و علم قاضی.
نکتهی حایز اهمیت برای بحث ادله، آن است که، قابلیت اثبات کنندگی دلیلها را دادگاه احراز می کند، بنابراین اگر مرتکب، مالی را مخفی کند که گمان می کند قابلیت اثبات کنندگی دارد اما در واقع فاقد این وصف باشد، عمل وی فاقد وصف مجرمانه خواهد بود و در این سخن تردیدی وجود ندارد.
اما پرسش جالب و مهمی که در این موضوع میتوان مطرح نمود آن است که آیا، اخفا و امحای آثار و ادله جرم در جرایم موضوع مواد مخدر، تنها هنگامی قابلیت تعقیب دارد که، مخفی کنند و یا محوکننده، اقدام به امحا و یا اخفای تعدادی از ادله نمایند که تنها ادله اثبات جرم میباشند و یا این که اگر به وسیلهی دیگر مانند اقرار متهم اصلی، جرم مرتبط با مواد مخدر اثبات شود و آنگاه نزد شخصی دیگر، ادله جرم یافت شود، باز هم میتوان این شخص اخیر را به عنوان امحا و اخفا تحت تعقیب قرار داد؟ برخی از نویسندگان به این پرسش پاسخ مثبت دادهاند و تقریر نموده اند که لازم و ضروری نیست که متهم جرم اخفا و یا امحا، آثار و ادله منحصر را در ید خود داشته باشد، بلکه، صرفِ اخفا و یا امحای آثار و ادله جرم است و از این رو میباشد که قانونگذار این عمل را جرم شناخته است؛ چرا که مخفی و یا محو نمودن ادله جرم، ایجاد مانعی بر سرِ راه عدالت است.[۴]
مطابق مادهی ۲ از قانون جدید مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲:
«هر رفتاری اعم از فعل یا ترک فعل که در قانون برای آن مجازات تعیین شده است، جرم محسوب میشود.» ماهیت رفتار مادی یا فیزیکی، حسب مادهی مذکور، فعل یا ترک فعل میباشد. مقصود از فعل، عمل مثبتی است که انجام میشود و ممکن است مادی باشد مانند کشتن، بردن، زدن، سوزاندن، خراب کردن و ممکن است معنوی باشد نظیر اهانت نمود. مقصود از جرم ترک فعل نیز امتناع از ایفای تکلیف مقرر قانونی است مانند ترک انفاق، عدم ثبت واقعهی ازدواج و غیره.[۵]
برخی از حقوقدانان، فرض و شقّ سومی را نیز مطرح نموده اند به نام جرمِ فعلِ ناشی از ترک فعل که ناظر به موردی است که «جرم انجام شده یا اقدام به ارتکاب فعل غیرقانونی در شرایطی است که مرتکب، خودف قانوناً مکلف به حفظ ارزشهایی چون جان، مال و آزادی دیگران است. نظیر رها نودن طفل در محل خالی از سکنه، موضوع مادهی ۶۳۳ قانون مجازات اسلامی و یا قتل غیرعمدی موضوع تبصرهی ۳ مادهی ۲۹۵ قانون مجازات اسلامی.»[۶]
مع الوصف، برخی حقوقدانان، معتقدند که، در نظام حقوقی ما مصداقی برای جرمِ فعلِ ناشی از ترک فعل نمیتوان یافت و رها نمودن طفل در محل خالی از سکنه نیز از مصادیق جرمِ فعل است و نه ترک فعل. زیرا اگرچه رها نمودن در لغت هم در مفهوم مثبت آن و هم مفهوم منفی آن استعمال شده است ولی مقنن در مادهی ۶۳۳ قانون مجازات اسلامی، رها نمودن را در مفهوم مثبت مدنظر قرار داده است زیرا منطقاً نمیتوان توسط دیگری، کسی را به حال خود گذاشت و رها نمود.[۷]
رفتار فیزیکی این جرم در قالب دو رفتار امحا و اخفا بیان شده است. محو کردن منحصر در تلف کردن و از بین بردن کلی نیست اما هر گاه مقداری از دلیل، تلف شود و مقداری از آن باقی بماند، به گونهای که مقدار باقی مانده، قدرت اثبات کنندگی خود را حفظ کرده باشد، نمیتوان بر شمول عنوان امحا بر چنین موردی به صورت جزمی و قاطع نظر داد. چرا که، امحا در صورتی رخ میدهد که هدف موضوع امحا به کلی از بین برود و در این جا هم، هدفِ، دلیل، که اثبات کنندگی است، باید به کلی زایل شود. امحا، جرم وسیله نیست، بلکه مهم آن است که نتیجه یعنی از بین رفتن حاصل شود خواه از طریق آتش زدن یا تخریب یا پاک کردن یا … باشد.
از سویی دیگر، اطلاقِ واژهی اخفا هم، شامل مخفی کردن دائمی است و هم موقتی. مخفی کردن یا محو کردن ادله جرم معمولاً در قالب رفتار فیزیکی مثبت تحقق مییابد اما شاید بتوان دامنهی ارتکاب جرم را به ترک فعل نیز تسری داد. مانند این که مامور کشفِ جرم، مقدار مواد مخدر را کمتر از مقدار واقعی گزارش کند و یا آن را به کلی، گزارش نکند.
جرم اخفاء یا امحای ادله جرم، یک جرم عمدی است و رویه قانونگذاری آن است که در موارد قانونی، مطلبی را در مورد عنصر معنوی جرم بیان نمیکند. چرا که عنصر معنوی این جرایم که علم و اراده است، آشکار میباشد و در این جا هم علم مرتکب به این که آنچه را مخفی یا محو می کند، دلیل جرم است و عمل او نقض قانون کیفری است، کفایت می کند و اراده هم به رفتار فیزیکی و نتیجهی مجرمانه، تعلق دارد منتها قانون گذار سال ۱۳۶۷، واژهی با قصد را به کار برده بوده و قانونگذار جدید، عبارت عالماً و عامداً را به جای آن قرار داده است و تنها نتیجهی ذکر این عبارتها آن است که مفسران را با تردید و ابهام روبرو کرده و ایشان از خود سوال می کنند که آیا قانونگذار، معنایی فراتر از سوءنیت عام را اراده کرده است یا خیر؟
پاسخ به نظر، منفی میآید زیرا قصد یا عالماً یا عامداً همان سوء نیت عام است. بنابراین هر گونه احتمال دیگری، محکوم به بی اعتنایی است.[۸]
واژهی قصد یا عامداً که مندرج در ماده است، قصد نتیجه را هم شامل میشود یعنی مرتکب باید قصد محو کردن یا مخفی کردن دلیل را نداشته باشد اما قصد خلاصی مجرم اصلی از تعقیب یا مجازات، انگیزهی ارتکاب جرم است که اصولاً تاثیری در رکن معنوی ندارد.[۹]
نکتهی دیگر درخصوص عنصر معنوی این جرم آن است که، کلمهی دلیل ممکن است ذهن را بدینسو هدایت کند که عملیات مخفی کردن یا محو کردن در صورتی که عنوان مجرمانه پیدا می کند که جرم مواد مخدر، تحت تعقیب قرار گرفته باشد، زیرا دلیل، آن گونه که در مادهی ۱۹۴ قانون آیین دادرسی مدنی، تعریف شده، عبارت است از امری که اصحاب دعوی برای اثبات یا دفاع از آن به آن استناد میجویند. لذا نتیجهی منطقی این ماده آن است که تا وقتی، دعوایی به جریان نیفتد، دلیل هم مطرح نمی شود و قصد مرتکب مبنی بر کشف نشدن جرم به عنوان سوءنیت خاص لازم است و درنتیجه اگر شخصی برای عدم دسترسی فرزندش به مواد مخدر، آن را مخفی کند، هر چند ماموران کشف جرم هم به دنبال کشف این دلیل باشند، عمل وی مشمول وصف کیفری مذکور در این ماده نخواهد بود. این احتمال گرچه از ظاهر الفاظ قانون استنباط نمی شود اما قابل دفاع است. اگر چنین احتمالی رد شود، ممکن است مخفی کردن دلیل با هدف خلاصی مجرم، مشمول مادهی ۵۵۴ قانون مجازات اسلامی قرارگیرد.
[۱] زراعت، عباس، حقوق کیفری مواد مخدر، چاپ اول، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۶، ص ۱۹۸٫
[۲] اردبیلی، محمدعلی، حقوق جزای عمومی، میزان، چاپ اول، منطبق بر قانون جدید مجازات اسلامی، میزان، جلد دوم، ص ۱۲٫
[۳] زراعت، عباس، حقوق کیفری مواد مخدر، چاپ اول، ۱۳۸۶، ققنوس، ص ۱۹۸٫
[۴] زراعت، عباس، حقوق کیفری مواد مخدر، چاپ اول، قفنوس، ۱۳۸۶، ص ۱۹۹٫
[۵] شکری، رضا، سیروس، قادر، قانون مجازات در نظم حقوقی کنونی، نشر مهاجر، چاپ چهارم، ۱۳۸۴، ص ۲۲٫
[۶] گلدوزیان، ایرج، محشای قانون مجازات اسلامی، چاپ اول، منطبق بر قانون جدید مجازات اسلامی، مجد، ۱۳۹۲، ص ۴۱٫
[۷] اردبیلی، محمدعلی، حقوقی جزای عمومی، جلد اول، چاپ بیستم، میزان، ص ۲۱۱٫
[۸] زراعت، عباس، حقوق کیفری مواد مخدر، انگیزهی ارتکاب جرم است که اصولاً تاثیری در رکن معنوی ندارد.
[۹] همان.
در این بخش در پی بررسی نقش و تکالیف مقامات دادسرا در راستای حفظ آثار و ادله جرم می باشیم. قانون جدید آیین دادرسی کیفری در این راستا حاوی مقررات نوین و جدیدی است که در فصل نخست به تبیین آنها خواهیم پرداخت .از سویی دیگر در فصل دوم به ارزیابی تخصصی جرم امحا و اخفا در قانون مجازات اسلامی خواهیم پرداخت و نهادهای جدیدی که در قانون جدید مجازات اسلامی مورد تنصیص قرار گرفته اند را با این جرم تطبیق می نماییم .
جمع آوری ادله و حفظ آنها از امحا و اخفا ،در حقوق ایران ، بر عهده دادسراست .این نکته از آن روست که ، معیار اثبات در دعاوی کیفری ، رسیدن دادرس به اقناع وجدانی در صورت پذیرفتن جرم می باشد . در واقع ، ملاک قضامت و رای در این حوزه از حقوق ، یقین درونی است که برای دادرس ایجاد خواهد شد و این مهم با ارزیابی اذله مطرح شده در پرونده کیفری برای وی حاصل می شود.
دادرس در پرونده کیفری دست به دو اقدام می زند : بازسازی امور مادی رخ داده و صدور حکم مقتضی بر اساس این امور مادی. از این رو نقش دادسرا و مقامات آن در حفظ ادله و آثار جرم واضح می شود .[۲]
در این فصل به وظیفه و نقش دادسرا، در حفظ آثار و ادله مثبتهی وقوع جرم میپردازیم. قانون جدید آیین دادرسی کیفری در تاریخ ۴/۱۲/۱۳۹۲ تصویب و مورد تایید شورای نگهبان قرار گرفت و در اردیبهشت سال ۱۳۹۲، در روزنامهی رسمی منشر شد. قانون جدید آیین دادرسی کیفری، در مقایسه با قوانین قبلی، دارای نقاط قوت متعددی است که پیش بینی این موارد در خور تحسین است. این قانون از انسجام و شفافیت بیشتری برخوردار است. مرجع تعقیب، تحقیق و رسیدگی به صورت روشنتری از هم متمایز شده اند.
قانون جدید آیین دادرسی کیفری، دارای محاسن زیادی است که اگر بخواهیم فهرست وار به آنها اشاره کنیم، باید گفت، در این قانون، توجه ویژه به اصول دادرسی عادلانه صورت گرفته است، ضابطهمندی، شفافیت و کاستی از زمینه های سوء استفاده، مورد توجه قرار گرفته شده است، نقش وکلای دادگستری، پررنگتر از قبل شده، مقام بازپرس، دارای استقلال بیشتری از دادستان گشته، به دادسرا تکلیف میانجیگری و سازش محول شده است و مواردی از این دست.
در این قانون مواد متعددی درخصوص نقش ضابطان دادگستری و همچنین مقامات دادسرا در حفظ آثار و ادله جرم از اخفا و امحا، مقرر و تقنین شده است که ما به بررسی آنها میپردازیم.
عنوان اختصاص یافته به بخش دوم قانون جدید آیین دادرسی کیفری، کشف جرم و تحقیقات مقدماتی است. این عنوان نشان میدهد که فصول ده گانهی این بخش راجع به مرحلهی قبل از محاکمه و رسیدگی است که اصولاً در صلاحیت دادسرا است. لذا تفکیک مرحلهی تحقیقات مقدماتی از مرحلهی رسیدگی در دادگاه که به عنوان یکی از مهمترین انتقادات وارد بر قانون سابق محسوب میشد، یکی از گامهای رو به جلوی مقنن در ضابطه مند نمودن مقررات مربوط به دادسرا و دادگاه است.
مادهی ۲۲ قانون جدید آیین دادرسی کیفری، مقرر می کند:
«به منظور کشف جرم، انجام امور حسبی و سایر وظایف قانونی، در حوزه قضایی هر شهرستان و در معیت دادگاههای آن حوزه، دادسرای عمومی و انقلاب و همچنین در معیت دادگاههای نظامی استان، دادسرای نظامی تشکیل میشود.»
درخصوص این ماده باید گفت که، با توجه به این که در زمان تصویب قانون آیین دادرسی کیفری در تاریخ ۲۷/۶/۱۳۷۸ دادسراها در نظام قضایی کشور وجودنداشت (در تاریخ ۱۵/۴/۱۳۷۳، دادسراها از نظام قضایی کشور حذف شد.) لذا بخشی از دادسراها در آن قانون به میان نیامده بود. با احیای مجدد این نهاد در سال ۸۱، در این قسمت باید به تطبیق مادهی ۲۲ قانون جدید با مفاد قانون تشکیل اصلاحی سال ۸۱ پرداخت. بند الف مادهی ۳ قانون تشکیل که طبق مادهی ۵۷۰ این قانون فسخ گردیده است، مفاد مادهی ۲۲ قانون جدید را مقرر نموده بود.
نخستین تغییری که در این ماده نسبت به بند الف مادهی ۳ به وجود آمده است این میباشد که در بند الف مادهی مذکور، «انجام تحقیقات» که یکی از وظایف دادسرا است، ذکر نشده بود که در قانون جدید اضافه شده است.[۳]
دومین تغییر، مربوط به تغییر عبارت «جنبهی حق اللهی» به عبارت «حفظ حقوق عمومی» در قانون جدید است. همچنین در قانون تشکیل از عبارت «اقامهی دعوی از جنبه حق اللهی و حفظ حقوق عمومی و حدود اسلامی» استفاده شده بود که در مادهی ۲۲ قانون حاضر، ابتدا به «حفظ حقوق عمومی و سپس به اقامهی دعوای لازم در این خصوص تاکید شده است؛ زیرا تا زمانی که حفظ حقوق عمومی لازم نیاید، اقامهی دعوی نیز در این خصوص سالبه به انتفای موضوع خواهد بود. همان طور که مشهود است در این قسمت عبارت جنبهی حق اللهی عنوان نشده، به طوری که طبق بند الف مادهی ۹، اقامهی دعوای عمومی برای حفظ حدود و مقررات الهی یا حقوق جامعه و نظم عمومی پیش بینی شده و دلیلی بر تکرار آن در مادهی ۲۲ وجود ندارد.»[۴]
قوه قضاییه مسلماً بدون وجود بازوی اجرایی نمیتواند اقتدار خود را به کرسی بنشاند. محاکم قضایی اعم از دادسراها و دادگاهها قبل از وقوع جرم تا پس از اجرای مجازات وظایفی بر عهده دارند که باید با توسل به بازوی اجرایی خود، آنها را انجام دهند. این بازوی اجرایی تحت عنوان «ضابطین قضایی یا ضابطین دادگستری» شناخته میشوند.
در کنار ضابطان دادگستری ، پلیس قضایی یا همان سازمان ضابطین دادگستری نیز قابل بررسی است. نهادی که می تواند بازوی توانمند قوه قضاییه باشد ئو در راستای سیاست کیفری این قوه ، تاسیس بشود و هدفی جز جلوگیری از جرم و درمان آن نداشته باشد .
یکی از نیازهای اساسی هر جامعه در هر زمان ، امنیت و آسایش آن است .از گدشته های دور ، در هر جامعه ایی افرادی به عنوان فرماندار و یا پادشاه وجود داشته اند که تامین کننده امنیت بوده اند .با گذشت زمان و حادث شدن پیشرفت های متعدد ، حکومت ها تغییر فراوانی پیدا کردند و پیچیده تر شدن قوای حکومتی و تقسیم آن سبب شد که حکومت بهت و بیشتر در اختیار مردم قرار گیرد .
امروزه نیروی شناخته شده در هر جامعه ایی برای تامین امنیت ، پلیس می باشد. پلیس در لغت به معنای مراقب و مهار کننده است که تاکید بر تکلیف این نهاد در کنترل افرادی است که مخل نظم جامعه می باشند . در ایران لازم به ذکر است که در سال ۱۳۵۹ ، و در زمان تصدی شورای عالی قضایی توسط شهید بهشتی ، لایحهایی که این نهاد را تاسیس کند بوجود آمد و جالب اینکه دانشکده علوم قضایی نیز به همین جهت بمنیان گذارده شد و در آن تعلیماتی تخصصی برای کشف جرم داده می شد که متاسفانه با شهادت شهید بهشتی ، این نهاد به فراموشی سپرده شده که اخیرا ، ماحیای آن بر زبان ها است .[۵]
مقنن در قانون سابق آیین دادرسی کیفری در مواد ۱۵ تا ۲۵ و در قانون تشکیل در مواد ۳، ۱۲، ۱۵ و ۳۹ راجع به ضابطین دادگستری سخن به میان آورده بود. مواد ۲۸ تا ۶۳ قانون جدید حسب مورد جایگزین مواد پیش گفته شده است.
مادهی ۲۸ قانون جدید در ارتباط با ضابطان دادگستری مقرر میدارد:
«ضابطان دادگستری، مامورانی هستند که تحت نظارت و تعلیمات دادستان در کشف جرم، حفظ آثار و علایم و جمع آوری ادله وقوع جرم، شناسایی، یافتن و جلوگیری از فرار و مخفی شدن متهم، تحقیقات مقدماتی، ابلاغ اوراق و اجرای تصمیمات قضایی، به موجب قانون اقدام می کنند.»
صدر مادهی ۱۵ قانون سابق در تعریف ضابطین دادگستری مقرر میکرد که، ضابطین دادگستری مامورانی هستند که تحت نظارت و تعلیمات مقام قضایی در کشف جرم و بازجویی مقدماتی و حفظ آثار و دلایل جرم و جلوگیری از فرار و مخفی شدن متهم و ابلاغ اوراق و اجرای تصمیمات قضایی به موجب قانون اقدام مینمایند.
تغییری که بین دو قانون در مورد تعریف ضابطین دادگستری بوجود آمده است این میباشد که اولاً عنوان مقام قضایی در مادهی ۱۵، بعنوان دادستان در مادهی ۲۸ تبدیل شده و ثانیاً، عبارت بازجویی مقدماتی به تحقیقات مقدماتی تبدیل شده است. سوم این که عبارت حفظ علایم جرم در کنار آثار جرم به تعریف ضابطین دادگستری اضافه شده است.[۶]
مادهی ۲۹ قانون جدید مقرر می کند:
«ضابطان دادگستری عبارتند از:
الف – ضابطان عام، شامل فرماندها، افسران و درجه داران نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران که آموزش مربوطه را دیده باشند.
ب- ضابطان خاص شامل مقامات و مامورانی که به موجب قوانین خاص در حدود وظایف محوله، ضابط دادگستری محسوب میشوند؛ از قبیل روسا، معاونان و ماموران زندان نسبت به امور مربوط به زندانیان، ماموران وزارت اطلاعات و ماموران نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. همچنین نیروهای مسلح در مواردی که به موجب قانون تمام یا برخی از وظایف ضابطان به آنان محول شود، ضابط محسوب میشوند.
تبصره- کارکنان وظیفه، ضابط دادگستری محسوب نمیشوند، اما تحت نظات ضابطان مربوط به این مورد انجام وظیفه می کنند و مسئولیت اقدامات انجام شده در این رابطه با ضابطان است. این مسئولیت نافی مسئولیت قانونی کارکنان وظیفه نیست.»
قانونگذار در قانون سابق، ضابطین عام را شامل کلیهی مامورین نیروی انتظامی دانسته بود. این ایراد به قانونگذار وارد بود که معرفی کلیهی کارکنان یک نیرو به عنوان ضابط قضایی، امری غیرمنطقی است. در قانون جدید این ایراد برطرف شده است و قانونگذار، صرفاً فرماندهان، افسران و درجه داران آموزش دیدهی نیروی انتظامی را به عنوان ضابط عام تلقی کرده و حتی پا را از این فراتر نهاده و در مادهی ۳۰، احراز عنوان ضابط دادگستری را بر فراگیری مهارتهای لازم با گذراندن دورههای آموزشی زیر نظر مرجع قضایی مربوط و تحصیل کارت ویژهی ضابطان دادگستری منوط کرده است.[۷]
ضابطین خاص، افرادی هستند که صلاحیت مداخلهی آنها محدود و مقید به جرایمی خاص با شرایطی معین است و در غیر این موارد، حق دخالت و اقدام ندارند و قانونگذار در بند ب مادهی ۲۹، همین تعریف را پذیرفته و مقرر داشته که ضابطین خاص، شامل مقامات و مامورانی میشوند که به موجب قوانین خاص، در حدود وظایف محول شده، ضابط دادگستری محسوب میشوند.
موارد اشاره شده در بند ب مادهی ۲۹، تمثیلیاند نه حصری، لذا میتوان موارد دیگری را نیز بر این فهرست افزود: مهمترین ضابطین خاص دیگر که در این بند نیامدهاند عبارتند از: فرماندهی هواپیما نسبت به جرایم ارتکابی در هواپیما، کارکنان وزارت آب و برق، ماموران ادارهی جنگل بانی، مامورین شکار بانی، مامورین سازمان بنادر و کشتی رانی، کارکنان سپاه پاسداران، مامورین وزارت کشاورزی و منابع طبیعی، مامورین سازمان حفاظت محیط زیست و مامورین پست گمرک.
در خصوص ضابطان دادگستری اشاره به مامورین وزارت اطلاعات ، مفید به نظر می رسد.این وزارت خانه و مامورین آن در موارد خاص و مهمی ، وظیفه ضابط بودن را همراه خود می بینند .
بند «ب» ماده ۱۲۴ قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در این خصوص مقرر می دارد :
« وزارت اطلاعات در کشف مفاسد کلان اقتصادی و سرقت میراث فرهنگی در مقام ضابط قوه قضاییه اقدامات لازم را به عمل می آورد .»
این بند ده این معناست که که در شرایط پیش گفته ، اختیارات ویژه ضابطان دادگستری به این وزارت خانه تفویض شده است .هدف قانونگذار از عبارت « در مقام ضابط قوه قضاییه » این بوده که در این موارد خاص ، وزارت اطلاعات نقش و عملکرد ضابط را داشته باشد و نه اینکه به معنای دقیق کلمه یک ضابط به شمار آید .در هر حال با توحه به این بند ، مسلما یکی از وظایف این وزارت خانه در مقام ضابط قضایی ، حفظ آثار و ادله جرم از اخفا و امحا ، خواهد بود .[۸]
[۱] .مصدق ، حجت… محمد ، نوآوری های قانون جدید آیین دادرسی کیفری در اندیشه ها و سیاست ها ، ماهنامه دادرسی ، شماره ۱۰۴ ، سال هجدهم ، خرداد و تیر ۱۳۹۳ ، ص ۳
[۲]. حیدری ، الهام ، اثبات دعاوی کیفری در ایران و انگلستان ، فصلنامه حفوف ، دوره ۴۳ ، شماره ۴ ، زمستان ۹۲ ، ص ۵۸
[۳] سلیمی، صادق و بخشی زادهی اهری، امین، تحلیل ماده به مادهی قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲، انتشارات جنگل، جاودانه، چاپ اول، ۱۳۹۱، ص ۳۳٫
[۴] همان، ص ۳۴٫
[۵] . جعفریان ، زهرا ، امیر خانی ، زینب ، سازمان ضابطان دادگستری ، ماهنامه دادگستری ، سال یازدهم ، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۶ ، ص ۴۹
[۶] گروه علمی چتر دانش، قانون یار آیین دادرسی کیفری، چاپ پنجم، ۱۳۹۳، ص ۴۱٫
[۷] گروه علمی چتر دانش، قانون یار قانون آیین دادرسی کیفری، چاپ پنجم، ۱۳۹۳، ص ۴۱٫
[۸] . زررخ ، احسان ، ماموران وزارت اطلاعات ، ضابطان دادگستری ، ماهنامه دادرسی ، سال شانزدهم ، ۱۳۹۱ ، فروردین و اردیبهشت ، ص ۴۱ به بعد.
الف- در مرئی و منظر ضابطان دادگستری واقع شود یا ماموران یاد شده، بلافاصله در محل وقوع جرم حضور یابند و یا آثار جرم را بلافاصله پس از وقوع مشاهده کنند.
ب- بزه دیده یا دو نفر یا بیشتر، که ناظر وقوع جرم بوده اند، حین وقوع جرم یا بلافاصله پس از آن، شخص معینی را به عنوان مرتکب معرفی کنند.
پ- بلافاصله پس از وقوع جرم، علائم و آثار واضح یا اسباب و ادله جرم در تصرف متهم یافت شود و یا تعلق اسباب و ادله یاد شده به متهم محرز گردد.
ت- متهم، بلافاصله پس از وقوع جرم، قصد فرار داشته یا در حال فرار باشد یا بلافاصله پس از وقوع جرم دستگیر شود.
ث- جرم در منزل یا محل سکنای افراد، اتفاق افتاده یا در حال وقوع باشد و شخص ساکن، در همان حال یا بلافاصله پس از وقوع جرم، ورود ماموران را به منزل یا محل سکنای خود درخواست کند.
ج- متهم بلافاصله پس از وقوع جرم، خود را معرفی کند و وقوع آن را خبر دهد.
چ- متهم ولگرد باشد و در آن محل نیز، سوء شهرت داشته باشد.
تبصرهی ۱- چنانچه جرایم موضوع بندهای الف،ب، پ و ت مادهی ۳۰۲ این قانون به صورت مشهود واقع شود، در صورت عدم حضور ضابطان دادگستری، تمام شهروندان میتوانند اقدامات لازم را برای جلوگیری از فرار مرتکب جرم و حفظ صحنهی جرم به عمل آورند.
تبصرهی ۲- ولگرد کسی است که مسکن و ماوای مشخص و وسیلهی معاش معلوم و شغل یا حرفهی معینی ندارد.»
این ماده با مادهی مشابه در قانون سابق، که مادهی ۲۱ میبود، دارای تفاوتهایی است. نخست این که، در بند ۲ مادهی ۲۱ سابق، فقط از عبارت پس از وقوع جرم یاد شده بود، لیکن در مادهی ۴۵ در کنار این عبارت، از عبارت حین وقوع جرم نیز استفاده شده است. همچنین از تغییر ویرایشی دو بند مذکور نمیتوان چشم پوشی کرد.
دوم این که، در بند ۴ مادهی ۲۱ عنوان گشته بود، در صورتی که متهم بلافاصله پس از وقوع جرم قصد فرار داشته یا در حال فرار یا فوری پس از آن دستگیر شود؛ این در حالی است که در انتهای بند ت از عبارت بلافاصله پس از وقوع جرم دستگیر شود، استفاده شده نه از عبارت فوری پس از فرار.
تفاوت سوم این میباشد که در قانون سابق مفاد بند ج مادهی ۴۵ مقرر نگردیده بود که در این قانون به عنوان یکی از مصادیق جرم مشهود شناخته شده است.
تبصرهی ۱ مادهی ۴۵ نیز از نوآوریهای قانون جدید محسوب میشود و در مواردی به شهروندان جامعه، اجازه ممانعت از فرار مرتکب و حفظ صحنهی جرم داده شده است. این مقرره بسیار مفید و ضروری بوده و در قوانین اغلب کشورهای پیشرفته در کنار دفاع مشروع پیش بینی شده است.[۱]
نکتهی مهم در مورد این ماده آن است که قانونگذار در این ماده، همانند مادهی ۲۱ قانون سابق، بدون آنکه تعریفی از جرایم مشهود ارائه دهد، مصادیق جرم مشهود را در ۷ بند مشخص کرده است، اما میتوان گفت جرم مشهود جرمی است که وقوع یا اثر آن، مورد مشاهده ضابطین دادگستری قرار گیرد که این خصیصه در همهی بندهای مادهی ۴۵ قانون جدید مشهود نیست.[۲]
همچنین به نظر میرسد که با توجه به بند پ مادهی ۶۴، چنانچه جرم در حضور دادستان یا بازپرس نیز واقع شود، جرم، مشهود تلقی میشود.
لازم به ذکر است، جرمی که در مرئی و منظر ضابطین دادگستری به وقوع نپیوندند، ذاتاً جرم مشهود نیست اما مقنن در بندهای ب تا ج مادهی ۴۵ با آوردن قید بلافاصله که بیانگر گذشت زمان اندکی از وقوع جرم است، جرایم در حکم مشهود را بیان کرده است.[۳]
یکی از مقررههای جدید و در عین حال، از جنبههای مثبت و از جنبههای منفی، تبصرهی یکم مادهی ۴۵ قانون جدید میباشد. این تبصره مقرر مینماید که، در صورتی که جرایم موضوع بندهای الف تا ت مادهی ۳۰۲ این قانون که عبارتند از جرایم با مجازات سلب حیات، حبس ابد، قطع عضو، جنایات عمدی علیه تمامیت جسمانی با ثلث دیدهی کامل و بالاتر از آن و تغذیه درجه یک تا چهار، به صورت مشهود واقع شود، به دلیل ماهیت مهم و سنگین این جرایم، قانونگذار در صورت عدم حضور ضابطان دادگستری، تمام شهروندان را به عنوان ضابط خاص تلقی کرده است که میتوانند کلیهی اقدامات لازم برای جلوگیری از فرار متهم و حفظ صحنهی جرم به عمل آورند، که به نظر میرسد این مقرره هر چند می تواند تا حدودی کارساز باشد اما با توجه به آنکه این اشخاص، آموزشهای مربوط را ندیدهاند، می تواند تالی فاسد داشته باشد.[۴]
با این وجود باید توجه داشت که تبصرهی یک مادهی ۴۵، از لفظ «میتوانند» استفاده نموده است. این لفظ اشاره به نکتهی مهمی دارد و آن این است که اختیار داده شده در تبصره به صورت یک «اختیار» و «حق» به شهروندانی داده شده است و یک «تکلیف» نیست. بنابراین اگر شخصی از استفادهی این حق اعراض نمود، نمیتوان او را مورد تعقیب قرار داد.[۵]
منتها درخصوص این جرایم، ایرادی که میتوان به قانونگذار وارد نمود، آن است که، با توجه به مصادیق گستردهای که این مجازاتها دارند، قانونگذار، شهروندان را به منزلهی حقوقدانانی دانسته که به صورت تفصیلی، جرایم مستوجب این مجازاتها را میشناسند، بنابراین یکی از تالیهای فاسد این مقرره می تواند آن باشد که شهروندان در خصوص تشخیص مصداق جرم موضوع مادهی ۳۰۲ دچار اشتباه شوند. پرسش این است که در چنین صورتی آیا برای شهروندان متخلف، ضمانت اجرایی نیز وجود دارد یا خیر؟
نکتهی مسلم، جدای از جرم بودن تخلف از مفاد مادهی ۳۰۲ و یا جرم نبودن آن این است، که قانونگذار در قانون مجازات اسلامی جدید به تقنین ۲ مقرره مبادرت نموده که در پاسخ به این پرسش بسیار رهگشا میباشد.
در این خصوص، مادهی ۱۴۴ قانون جدید مجازات اسلامی مقرر می کند:
«در تحقق جرایم عمدی، علاوه بر علم مرتکب به موضوع جرم، باید قصد او در ارتکاب رفتار مجرمانه احراز گردد.»
مقررهی دیگر، فراز نخست مادهی ۱۴۵ همان قانون است که بیان میدارد:
«تحقق جرایم غیرعمدی، منوط به احراز تقصیر مرتکب است.»
با توجه و با تدقیق در این ۲ مقرره میتوان به این نتیجه نایل گشت که، اگر تخلف از مادهی ۳۰۲ قانون آیین دادرسی کیفری جدید، حتی، مقید به عنوانی مجرمانه باشد، اگر متخلف، قصد ارتکاب تخلف و یا مرتکب تقصیر نشده باشد، نمیتواند وی را مورد تعقیب قرار داد، هر چند که تخلف از مفاد مادهی ۳۰۲ مقید و منصوص به عنوانی مجرمانه شده باشد.
در هر حال، بعد از شناخت جرایم مشهود در قانون جدید آیین دادرسی کیفری، نوبت به شناخت و بررسی وظایف ضابطان دادگستری در ارتباط با حفظ آثار و ادله مثبتهی جرم در این جرایم میباشد. قسمت اخیر مادهی ۴۴ قانون آیین دادرسی کیفری، مقرر می کند:
«ضابطان دادگستری، دربارهی جرایم مشهود، تمام اقدامات لازم را به منظور حفظ آلات، ادوات، آثار، علائم و ادله وقوع جرم و جلوگیری از فرار یا مخفی شدن متهم و یا تبانی، به عمل میآورند، تحقیقات لازم را انجام می دهند و بلافاصله نتایج و مدارک به دست آمده را به اطلاع دادستان میرسانند …»
با توجه به این مقرره، اولین و مهمترین وظیفه و تکلیف ضابطان دادگستری در صورت ارتکاب و صورت گرفتن یک جرم مشهود، حفظ آثار، علائم و ادوات و ادله وقوع آن جرم است و در این زمینه و برای محقق ساختن این تکلیف، مجاز و مختار به انجام دادن هر گونه اقدام لازم میباشند.
مشابهی این ماده، در قانون سابق و در مادهی ۱۸ ذکر شده بود. به طور کلی میتوان تغییرات صورت گرفته در این دو قانون درخصوص این ۲ مقرره را به نحو ذیل و در ۲ اختلاف بیان کرد:
یک: در قانون سابق از عنوان مقام قضایی صالح استفاده شده بود که در قانون جدید به تبع پیش بینی دادسرا مقام دادستان جایگزین عبارت مذکور در قانون سابق گردیده است.
دو: در قانون سابق از عبارت تحقیقات مقدماتی استفاده شده اما در قانون جدید از عبارت تحقیقات لازم و این تغییر ارائه ابتکار بیشتر و گستردهتر به ضابطین برای انجام هر چه بهتر تحقیقات میباشد.[۶]
در جرایم مشهود، نظر به این که ضابطان موظف به انجام اقدامات و تحقیقات فوری هستند، اختیارات بیشتری به آنها واگذار شده است. در این جرایم، ضابطان باید اقدامات و تحقیقاتی را که فوریت دارد به عمل آورند و در این راستا در صورت لزوم با توجه به عبارت، تمام اقدامات لازم در این ماده و مفهوم مخالف مادهی ۵۵ این قانون، میتوانند نسبت به ورود و تفتیش منازل، اماکن و اشخاص حتی بدون اجازهی موردی مقام قضایی و به طور کلی نسبت به جمع آوری دلایل، اقدام کنند.[۷]
در تعریف جرایم غیرمشهود میتوان گفت که اگر جرم صورت گرفته، از عداد و از جملهی مواردِ حصریِ مشخص شده در مادهی ۴۵ نباشد، جرم غیرمشهود است. به عبارت دیگر، قانونگذار شیوهی تعریف به متضاد را برای تعریف جرم غیرمشهود برگزیده است. این شیوه در دیگر قوانین و از جمله قانون مدنی و مواد ۱۲۸۷ و ۱۲۸۸ در تعریف اسناد رسمی و عادی به کار گرفته شده بود.
در هر صورت، قسمت نخست مادهی ۴۴، درخصوص جرایم غیرمشهود، وظیفهی ضابطان دادگستری را بدین صورت تقریر نموده است:
«ضابطان دادگستری به محض اطلاع از وقوع جرم، در جرایم غیرمشهود، مراتب را برای کسب تکلیف و اخذ دستورهای لازم به دادستان اعلام می کنند و دادستان نیز پس از بررسی لازم، دستور ادامهی تحقیقات را صادر و یا تصمیم قضایی مناسب را اتخاذ می کند.»
در جرایم غیرمشهود، وظیفهی ضابطین دادگستری به اعلام وقوع جرم به دادستان محدود میشود. این مهم، هم در این ماده و هم در مادهی ۱۸ قانون آیین دادرسی کیفری سابق مورد تاکید مقنن قرار گرفته بود. با توجه به ماده، در جرایم غیرمشهود، به محض اطلاع از وقوع جرم، ضابطین باید مراتب را برای کسب تکلیف مقتضی و اخذ دستورهای لازم به دادستان اعلام کنند. دادستان پس از انجام بررسیهای لازم، در اختیار دارد:
اول این که، دستور ادامهی تحقیقات را به ضابطان مذکور بدهد.
دوم این که، در غیر صدور دستور ادامهی تحقیقات، تصمیم قضایی مناسب را اتخاذ کند.
قانونگذار در قسمت اخیر مادهی ۲۴ قانون سابق آیین دادرسی کیفری، صراحتاً مقرر کرده بود که در جرایم غیرمشهود، ضابطان حق دستگیری یا ورود به منزل اشخاص را ندارند. این نکته در قانون جدید نیز در مادهی ۵۵ مورد تاکید مقنن قرار گرفته است. به موجب این ماده، ورود به منازل، اماکن تعطیل و بسته و تفتیش آنها، همچنین بازرسی اشخاص و اشیاء در جرایم غیرمشهود، با اجازهی موردی مقام قضایی است هر چند دادستان، اجرای تحقیقات را به طور کلی به ضابطان ارجاع داده باشد.[۸]
[۱] سلیمی، صادق، بخشی زاده اهری، امین، تحلیل ماده به مادهی قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲، چاپ اول، ۱۳۹۳، انتشارات جنگل، جاودانه، ص ۵۱٫
[۲] گروه علمی چتر دانش، قانون یار آیین دادرسی کیفری، چاپ چهارم، ۱۳۹۳، ص ۵۶٫
[۳] گلدوست جویباری، رجب، جزوهی درس آیین دادرسی کیفری، سال تحصیلی ۹۳-۱۳۹۲، دانشکدهی حقوق دانشگاه شهید بهشتی، ص ۱۶٫
[۴] نیازپور، امیرحسین، جزوهی درس آیین دادرسی کیفری، دورهی کارشناسی دانشکدهی حقوق دانشگاه شهید بهشتی، سال تحصیلی ۹۳-۱۳۹۲، ص ۴۸٫
[۵] همان، ص ۵۰٫
[۶] سلیمی، صادق و بخشی زادهی اهری، امین، تحلیل ماده به مادهی قانون آیین دادرسی کیفری جدید، انتشارات جنگل، جاودانه، ۱۳۹۳، چاپ اول، ص ۴۹٫
[۷] نیازپور، امیرحسین، جزوهی درس آیین دادرسی کیفری، دورهی کارشناسی دانشکدهی حقوق دانشگاه شهید بهشتی، سال تحصیلی ۹۳-۱۳۹۲، ص ۵۲٫
[۸] نیازپور، امیرحسین، همان، ص ۵۴٫