1401/09/07

پایان نامه -تحقیق-مقاله – ۲-۳-۶- بررسی رابطه بین خشنودی شغلی و عملکرد: – پایان نامه های کارشناسی ارشد

.

۲-۳-۶- بررسی رابطه بین خشنودی شغلی و عملکرد:

۱-ارتباط بین خشنودی شغلی و عملکرد

شاید بحث انگیز ترین موضوعی که چندین دهه از تحقیقات مربوط به نگرش و رفتار کارکنان را به خود مشغول ‌کرده‌است.

ارتباط بین خشنودی شغلی و عملکرد شغلی است(پتی و مک گی،۱۹۸۴) ارتباط مبهم بین این دو متغیر برای بیش از پنجاه سال محققان سازمانی را به خود مشغول ‌کرده‌است. ایافالدانو و موچینسکی(۱۹۸۵) اولین تحقیق را ‌در مورد ارتباط بین نگرش‌ها و بهره وری در سازمان‌ها انجام داده‌اند و از آن زمان به بعد چندین خلاصه از بازنگری مربوط به ارتباط بین خشنودی شغلی و عملکرد شغلی خود وجود ندارد.البته بعد از آن تحقیقات زیادی در این زمینه انجام یافته است و نتایج مختلفی حاصل شده است(نعامی،۱۳۸۸)

سه دیدگاه ‌در مورد رابطه بین خشنودی شغلی و عملکرد شغلی مطرح شده است که عبارتند از:

۱-خشنودی شغلی علت عملکرد شغلی است.

۲-عملکرد شغلی علت خشنودی شغلی است.

۳- ارتباط بین خشنودی شغلی- عملکرد شغلی به وسیله متغیرهای دیگری تعدیل می‌گردد.

در اینجا بعضی از تحقیقات مربوط به هر سه حیطه را ارائه می‌دهیم:

  1. خشنودی شغلی علت عملکرد شغلی است:این دیدگاه ریشه در تئوری روابط انسانی داردکه از مطالعات هاثورن در اواخر ۱۹۲۰ و اوایل ۱۹۳۰ نشأت می‌گیرد. در پیشینه پژوهش مطرح شده است که همراه با حرکت و جنبش روابط انسانی خشنودی شغلی به طور مثبتی با عملکرد شغلی همراه شده است.

۲- عملکرد شغلی علت خشنودی شغلی است:در تحقیقاتی که توسط ایافالدانو و موچینسکی(۱۹۸۵) انجام شده مشاهده شد که میزان همبستگی بین عملکرد شغلی و خشنودی به طور غیر منتظره ای پایین است. این مسئله می‌تواند ناشی از وجود مشکلاتی در سنجش عملکرد شغلی باشد.(اسپکتور،۱۹۹۷) فرا تحلیل‌های انجام شده در این زمینه ثابت کرده‌اند که خشنودی شغلی و عملکرد شغلی حداقل در حد متوسطی با یکدیگر همبستگی دارند با این وجود اقدام کمی در تبیین دلایل همبستگی مشاهده شده انجام شده. اگر چه ممکن است خشنودی شغلی به عملکرد شغلی منجر شود جهت عکس نیز متقابلا امکان پذیر است. افرادی که در مشاغلشان خشنودند، ممکن است انگیزه بیشتری داشته باشند سخت کار کنند و ‌به این ترتیب بهره وری بیشتری داشته باشند. شواهد محکمی وجود دارند که نشان می‌دهند افرادی که بهتر کار می‌کنند بیشتر کارشان را دوست دارند و این ناشی از پاداشهایی است که غالبا همراه با عملکرد خوب به همراه می‌آید. برای این فرضها که خشنودی شغلی نتیجه عملکرد شغلی خوب است شواهدی وجود دارد. جاکوبس و سولومون(۱۹۹۷) مطرح کردند که همبستگی خوب خشنودی شغلی و عملکرد شغلی در شغل هایی که عملکرد خوب مورد تشویق قرار می‌گیرد.بالاتر است تا در شغل هایی که عملکرد خوب مورد تشویق قرار نمی گیرد. در چنین شرایطی کارکنانی که به خوبی کار می کنندو تشویق و پاداش دریافت می‌کنند، این پاداشها به خشنودی شغلی منجر می‌شوند. در تأیید این پیش‌بینی ها جاکوبس و سولومون(۱۹۹۷) پی بردند زمانی همبستگی های بین عملکرد شغلی و خشنودی شغلی قویتر است که سازمان‌ها، پاداشها را به عملکرد خوب مرتبط سازند. کالدول و اورایلی(۱۹۹۰) شواهد غیر مستقیمی در حمایت از این ایده فراهم آورندآنها نشان دادند که تطابق بین توانایی‌های کارکنان و ملزومات شغلی ، خشنودی شغلی را افزایش می‌دهد. کارکنانی که می توانستند بهتر کارشان را انجام دهند خشنودی شغلی بالاتری نشان دادند ‌بنابرین‏ به نظر می‌رسد که خشنودی شغلی معلول عملکرد شغلی است. اگر چه این ارتباط ممکن است به وسیله پاداشهایی که در قبال عملکرد خوب به افراد داده می شود قابل تبیین باشد.

رویکرد تعدیل کننده: بعضی از محققان مطرح کرده‌اند که خشنودی شغلی و عملکرد شغلی فقط تحت شرایط خاصی با همدیگر در ارتباط هستند. سطح پایین رابطه بین خسنودی شغلی و عنلکرد شغلی محققان را بر آن داشت تا مطرح کنند که عوامل واسطه ای زیادی ممکن است این ارتباط را تحت تاثیر قرار دهد. این رویکرد بی شباهت به دیدگاه لاولر و پورتر نیست که مطرح نموده اند پاداش وابسته به کار و عدالت ادراک شده پاداشها ، رابطه بین خشنودی شغلی و عملکرد شغلی را افزایش می‌دهد. از جمله متغیرهای تعدیل کننده عوامل موقعیتی می‌باشند که نقش مهمی درتعیین رفتار افراد در سازمان‌ها دارند. کمپبل و پریچارد( ۱۹۷۶، به نقل از نعامی ۱۳۸۱) در بازنگری تعیین کننده های عملکرد ، هفت تعیین کننده عملکرد را مطرح کرده که یکی از آن ها شرایط تسهیل کننده و باز دارنده که زیر کنترل افراد نیستند، می‌باشد. باگات(۱۹۸۲) فشار سازمانی برای کار و عملکرد را به عنوان عامل واسطه ای مورد بررسی قرار داده است. وی مطرح ‌کرده‌است که سطوح پایین

    1. (۱)- کاظمی، بابک- مدیریت امور کارکنان- ص ۲ ↑

    1. Emotional Competence ↑

    1. Emotional Creativity ↑

    1. Accurate empathy ↑

    1. (۴)– استیفن پی، رابینز- مبانی رفتار سازمانی- ج ۲- ترجمه دکتر قاسم کبیری- ص ۲۷۹ ↑

    1. (۵)– سعادت، اسفندیار- مدیریت منابع اسنانی- انتشارات سمت- ص ۲۱۴ ↑

    1. EMOTIONAL INTELLIGENCE=EI ↑

    1. Gelman ↑

    1. Feeling ↑

    1. Excitement ↑

    1. Emotional Competence ↑

    1. Emotional Creativity ↑

    1. Accurate empathy ↑

    1. Consciousness ↑

1401/09/07

پایان نامه -تحقیق-مقاله – ۲-۲٫ اصل قانونی بودن دادرسی کیفری – پایان نامه های کارشناسی ارشد

۲-۱-۵-۳٫ مال اندوزی مشکوک

در صورتی که شخصی سرمایه‌ای را به دست آورد‌ که‌ با درآمد مشروع و متعارف وی‌ سازگاری نداشته باشد و از طرف دیگر،این شخص با مجرمان نیز کم‌وبیش در ارتباط باشد،با تقدم اماره مجرمیت بر اصل برائت،این اموال توقیف شده و شـخص‌ مـظنون‌ جهت‌ ادای توضیحات‌ و اثبات مشروعیت منشأ ایـن امـوال بـه دادگاه فراخوانده می‌شود. در صورتی که متهم مشروعیت منشأ اموال را‌ اثبات کند از وی رفع اتهام شده، اموال به‌ وی مسترد می‌گردد. اما اگر‌ نتواند‌ مشروعیت‌ مـنشأ آن‌ ها را اثـبات نماید، علاوه بر مصادره‌ اموال، به مجازات‌های دیگری نیز محکوم خـواهد شد.

در حـقوق اسلام چنین امارات ‌‌که‌ اماره‌هایی قضایی هستند و در فقه از آن‌ ها به «ظاهر حال» تعبیر می‌شود، با توجه ‌به این‌که‌ از‌ ظنون‌ غیرمعتبر هستند، بر اصل بـرائت مـقدم‌ نخواهند بـود، مگر آن‌که این امارات یقین‌آور و یا دست‌کم اطمینان‌بخش‌ باشند(محقق دادماد، پیشین: ۱۸۶).

‌بر اساس مواد ۴ و ۵ و بندهای ۴ و ۵ و ۶ ماده ۸ قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام؛ تمام اموال قاچاقچیان مواد مخدر به جز هزینه تأمین زندگی متعارف مصادره خواهد شد. در این­جا اماره مجرمیت به طور مطلق و به صورت اماره­ای غیرقابل رد، حاکم می‌باشد(سرمست، ۱۳۸۷: ۱۸۱).

۲-۲٫ اصل قانونی بودن دادرسی کیفری

اصل قـانونی‌ بودن‌ جرائم و مجازات‌ها به صورت پراکنده‌ در‌ آثار به‌ جا‌ مانده‌ از دوران باستان نیز بـه‌ چـشم مـی‌خورد.از قانون‌نامه‌های هیتی‌ها و حمورابی تا الواح‌ دوازده‌گانه همگی نشان‌دهندهء دغدغهء ‌جامعه انسانیت به تعیین‌ حد‌ و مـرزهای‌ حقوق و آزادیـ‌های مردم و تکالیف‌ آن ها‌ است؛ اگرچه‌ در‌ اکثر‌ مواقع و تا‌ چند‌ سدهء پیشین،قانون‌گذاری به شکل امروزی وجود نـداشت و بـسیاری از اصـول راه‌بردی‌ حقوق کیفری مورد تصریح و توجه‌ نظام‌های‌ کیفری‌ قرار نمی‌گرفت. این اصل اولین بار به صورت‌ مدون‌ و مـتقن‌ در‌ اواخـر‌ قرن هجدهم در اروپا به وجود آمده و به عنوان دژی مستحکم در برابر تعدی حکام و قـضات مـستبد مطرح شـد.طبیعی است که با توجه به افراطگری‌های صاحبان قدرت‌ در آن‌ زمان،این اصل به صورت کاملا غیرقابل انـعطاف مـطرح مـی‌شود تا حقوق و آزادی‌های افراد جامعه از رهگذر خلل و فرج احتمالی آن آسیب نبیند(میلانی، ۱۳۸۷: ۱۵۷).

اصل قانونی‌ بودن جرایم و مجازات‌ها دو مفهوم عام و خاص دار دارد. در مفهوم‌ خاص، محور اصلی جرم و مجازات است و گفته می‌شود‌ هیچ‌ عملی‌ جرم نیست‌، مگر آنـکه در قـانون بـه آن تصریح شده باشد‌ و هیچ مـجازاتی اعـمال نـمی‌شود، مگر به موجب قانون. اساسا به دلیل همین دو محور است، که به حقوق کیفری‌ گاهی‌ عنوان‌ حقوق‌ جزا و گاهی حقوق جنایی داده می‌شود. اما، در مفهوم عام، علاوه بـر جـرم‌ و مـجازات، صلاحیت دادگاه‌ها و تشریفات‌ رسیدگی نیز ذکر می‌شود، که هر دوی آن ها را قـانون تعیین می‌کند(همان: ۱۷۹).

جِرُم هال از فلاسفه حقوق ‌در مورد اهمیت سیاسی قانون مند کردن محدودیت هایی که برحقوق و آزادی های فردی اعمال می شود، می‌گوید: « دیکتاتورها در یک واکنش ناگهانی، ابزارهای کیفری خود را به حرکت در می آورند و واقعیت وابستگی آزادی های مدنی به حقوق کیفری را در هم می کوبند؛ قدرت های سرکوبگر قاطعانه و بی رحمانه قلب اساسی ترین نهاد حقوقی، یعنی قانون مندی جرایم و مجازات ها را نشان می گیرند(larry, 1997, 37).

۲-۲-۱٫ مفهوم شناسی اصل قانونی بودن دادرسی کیفری

رفتار هیچکس ‌بر اساس قانون مؤخر به ارتکاب آن، جرم تلقی نمی شود و قابل مجازات نیست (اصل۱۶۹ ق.ا.) و به محض جرم شناختن رفتاری، اجرای قانون و انطباق آن بر رفتارِ شهروندان تنها وظیفه دستگاه عدالت کیفری است(اصل قانونی بودن دادرسی). حق تعیین حد فاصل بین رفتار مشروع و نامشروع با قانون‌گذار است و به تعبیر منتسکیو قاضی به عنوان سخن گوی قانون‌گذار بدون وجود قانون لازم الإجرا، نمی تواند رفتار کسی را به جرم بودن متصف و برای مرتکب مجازات تعیین کند(اصل۳۶ ق.ا ). در صورت فقدان نص قانونی یا سکوت یا نقص قانون، قاضی به عنوان تنها مرجع ارزیابی رفتار شهروندان و انطباق آن با قانون، مکلف به صدور حکم برائت است و نمی تواند بدون وجود قانون، با توسل به قیاس یا سایر منابع حقوقی، کسی را محکوم به تحمل مجازات کند. عدالت کیفری از نظر قاضی بررسی وضعیت و کیفیت عمل مجرمانه و تطبیق آن با مواد قانون، به منظور ایجاد تعادل و توازن بین حقوق فرد و اجتماع است. به علاوه قانون‌گذار باید مرجع صالح و نحوه رسیدگی و محاکمه و اجرای مجازات را تعیین کند و سهل انگاری یا بی توجهی قانون‌گذار را نباید با مجاز دانستن قاضی ‌به این که بتواند آنچه خلاف مصلحت جامعه یا مخل نظامات اخلاقی یا اجتماعی می‌داند، جرم محسوب و مرتکب آن را مجازات کند، جبران کرد. حتی در صورت تعیین مجازات در متون قانونی، قاضی نمی تواند خارج از حدود اختیارات قانونی (بین حداقل و حداکثر) اعمال نظر کند. او مجری قانون است، نه مرجع تشخیص هنجارها و ناهنجاری ها و جرم انگاری ‌بر اساس آن ها. او نمی تواند عنوان یا عقوبت جدیدی را برای رفتار خاصی ایجاد کند و در امر قانونگذاری دخالت کند. به موجب اصل قانونی بودن دادرسی، هیچ کس را نمی توان تعقیب، محاکمه و مجازات کرد؛ مگر به سبب انجام رفتاری که قبلاً در یک متن قانونی لازم الاجرا، جرم به شمار آمده و برای آن مجازات تعیین شده و قانون‌گذار مرجع صالح به رسیدگی به آن را معین کرده باشد. نظام عدالت کیفری نظامی قانونمند است؛ یعنی رفتار های مجرمانه، نوع و میزان مجازات هر جرم، راه های تعقیب و محاکمه متهمان و کیفیت اجرای مجازات علیه محکومان را با صراحت و روشنی در قوانین پیش‌بینی می‌کند و با همان صراحت و روشنی به اجرا می‌گذارد. وجه سلبی قانون مداری درقلمرو حقوق کیفری، سلب وصف مجرمانه از رفتار هایی است، که در قلمرو قانون نمی گنجند و نیز نفی امکان تعقیب افراد به استناد منابع غیرقانونی، نظیر عرف و اخلاق و مصالح سیاسی است. درچنین شرایطی، شهروندان احساس امنیت قانونی و قضایی می‌کنند و با شناسایی مرز میان قانون و آزادی به تنظیم رفتار خود و پیش‌بینی عواقب رفتار خلاف قانون می پردازند و از این راه، هم حقوق و آزادی های شهروندان در برابر مقامات عمومی حفظ می شود و هم با کاهش موارد نقض قانون، جامعه منتفع می شود.

۲-۲-۲٫ مبنای پذیرش اصل قانونی بودن دادرسی کیفری

1401/09/07

پایان نامه -تحقیق-مقاله – ۲-۱-۲- عوامل اجتماعی مؤثر در پیشرفت تحصیلی – پایان نامه های کارشناسی ارشد

۲-۱-۱-۴-۱- صفت های شخصیت

اگرچه شخصیت در زبان عامه و در عرف معانی مختلفی دارد، امّا در روانشناسی شخصیت به مجموعه ویژگی‌های جسمی، روانی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز می‌کند اطلاق می شود. مطالعه و شناخت شخصیت هم از جنبه ارضای حس کنجکاوی و هم از نظر روابط متقابل اجتماعی دارای اهمیت است. آگاهی از ویژگی‌های شخصیتی کودکان برای والدین اهمیت پیدا می‌کند، زیرا نحوه رفتار و برخورد با آن ها را در دوره های مختلف رشدتعیین می‌کند. برای معلمان این شناخت می‌تواند در چگونگی برخورد و حتی چگونگی عرضه کردن اطلاعات درسی به شاگردان در سنین مختلف راه‌حل خوبی باشد. و بالاخره این شناخت می‌تواند برای پیشگیری از مسائل رفتاری و اخلاقی نیز مورد استفاده قرار گیرد( کریمی،۱۳۷۶).

تجربه آموزش نشان داده است که این فقط متغیرهای شناختی نیستند که پیشرفت کودک را تعیین می‌کنند؛ بلکه این متغیرها با نگرش ها و علایق فردی، انگیزش ها، و گستره وسیعی از پاسخ های هیجانی افراد نظیر بر انگیختگی، همدردی، همدلی، در تعامل قرار می گیرند. مثلا دانش آموز یا دانشجویی که خجالتی و عصبی است، یا دیگری را سرشار از اعتماد به نفس می خوانیم، سومی را یک نگران واقعی، و درباره چهارمی می گوییم که با همه چیز کنار می‌آید. این بر چسب ها به معنی آن است که از این کودکان انتظار داریم در هر موقعیتی که بودند همان الگوی رفتاری مورد نظر را در پاسخ به استرس نشان دهند. نظریه های صفت در کاوش هایی که در زمینه پیوند شخصیت با یادگیری شده است نقش بارزی داشته اند، که اطلاعات جالبی در سطح کلاس های درس فراهم آورده اند(فونتانا،۱۳۸۲). ارزش پژوهش‌هایی که تا به امروز در این زمینه انجام شده بیشتر در آن است که معلمان را از وجود پیوندهای عمده ای بین شخصیت و یادگیری آگاه می‌کنند، نه آنکه ماهیت این پیوندها را دقیقاً به آن ها نشان دهند؛ شخصیت روابط پیچیده ای با شماری از سایر متغیرها، موضوع تدریس، روش های آموزش، عادت های مطالعه و شخصیت خود معلم دارد. ‌بنابرین‏ معلمان باید شخصاً نقش پژوهشگر را ایفا کنند، به شخصیت فردی هر یک از شاگردان خودحساس و از واکنش این شخصیت‌ها با سایر متغیرها آگاه باشند (فونتانا،۱۳۸۲). سیمونز[۱۴] بیان ‌کرده‌است که متغیرهای غیر شناختی (مانند شخصیت) در تشخیص دانش آموزان موفّق و ناموفّق از لحاظ تحصیل مفید می‌باشند(شکرکن و همکاران،۱۳۷۹).

۲-۱-۱-۴-۲- سبک‌های یادگیری

مفهومی که به عنوان مکمل رفتارهای ورودی به کار می رود و عامل تأثیر گذار دیگری بر یادگیری فرض شده سبک یادگیری[۱۵] است(دی چکوو کرافورد،۱۹۷۴ به نقل از سیف ۱۳۸۳). سبک یادگیری به چگونگی یادگیری یادگیرنده اشاره می‌کند نه به اینکه او به چه خوبی از عهده یادگیری بر می‌آید. به سخن دیگر، سبک‌های یادگیری ترجیحات فرد هستند نه توانایی‌های او. به همین سبب است که ‌به این ویژگی‌های افراد سبک‌های یادگیری گفته می شود نه توانایی‌های یادگیری. از آنجا که دانش آموزان و دانشجویان دارای سبک‌های مختلف یادگیری هستند و این سبک‌های مختلف بر یادگیری و پیشرفت تحصیلی آنان تأثیر می‌گذارد، لازم است معلمان از چگونگی و انواع آن ها آگاه باشند تا دانش آموزان خود را در استفاده بهینه از سبک‌های مختلف یادگیری کمک کنند(سیف،۱۳۸۳). دی چکو و کرافورد( ۱۹۷۴) به نقل از سیف( ۱۳۸۳) سبک‌های یادگیری را به عنوان «راه های شخصی که در آن افراد اطلاعات را در جریان یادگیری مفاهیم و اصول پردازش می‌کنند» تعریف کرده‌اند. هوهن[۱۶] (۱۹۹۵)گفته است« اصطلاح سبک یادگیری به باورها، رجحانهاو رفتارهایی که به وسیله افراد به کارمی روندتا به یادگیری آنان در یک موقعیت معین کمک کنند گفته می شود» پیرس[۱۷](۲۰۰۰) سبک یادگیری را به عنوان « روشی که دانش آموز یا دانشجو در یادگیری مطالب درسی خود بر روش های دیگر ترجیح می‌دهد» تعریف ‌کرده‌است.(سیف،۱۳۸۳). شماری از مطالعات وجود دارند که رابطه بین سبک یادگیری و پیشرفت و سبک یادگیری در تنوعی از ابعاد را مورد مطالعه قرار داده است (دمایرباس،دمایرکن،۲۰۰۷).

۲-۱-۱-۴-۳- سبک‌های تفکّر

رابرت استرنبرگ مفهوم سبک‌های تفکّر را معرفی کرده که بسیار شبیه به سبک‌های یادگیری مورد بحث است استرنبرگ سبک تفکر را به عنوان طریقی که فرد می اندیشد تعریف کرده و در این باره گفته است« سبک تفکر یک توانایی نیست بلکه به چگونگی استفاده ما از توانائیهایمان اشاره می‌کند. افراد ممکن است عملاً در توانایی ها مشابه اما در سبک‌های تفکر متفاوت باشند»(استرنبرگ به نقل از سیف،۱۳۸۳).سبکها از نظر دارا بودن جنبه شناختی بیشتر، با شخصیت تفاوت دارند؛ در عین حال بعضی سبکها شباهت زیادی به صفات شخصیت دارند. در حقیقت وجود ویژگی‌های شخصیتی است که افراد را به سوی تفکر خاصی هدایت می‌کند ولی تفکر یک امر شناختی است؛ ‌بنابرین‏، سبک تفکر، زمینه مشترکی بین تفکّر و شخصیت است (استرنبرگ،۱۳۸۱).

۲-۱-۲- عوامل اجتماعی مؤثر در پیشرفت تحصیلی

۲-۱-۲-۱- عوامل خانوادگی

یادگیری یک محصولی نیست که فقط در مدرسه شکل داده شود، بلکه خانواده ها، جوامع و همسالان در آن تأثیر گذارند. نیروهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بر یادگیری و پیشرفت مدرسه تأثیر می‌گذارند( انگین دمیر،۲۰۰۹).

1401/09/07

پایان نامه -تحقیق-مقاله – ۱۲-نظریه ی ویلیام گلاس[۴۱]: – پایان نامه های کارشناسی ارشد

۵-عدم ترس شدید از خطر های بالقوه، انسان سالم سعی می نمایند تا حد امکان احتمال خطر را کاهش می‌دهد و از آن بیش از حد بینماک و هراسناک نمی شود.

۶-تلاش برای کسب استقلال و مسئولیت و عدم روگردانی ازکمکهای دیگران در صورت لزوم.

۷-انجام وظیفه محوله از خصوصیات انسان سالم است. فرد سالم زندگی را همراه با مسئولیت و حل مشکلات آن لذت می‌داند.

۸-فرد سالم بیش از آن که به گذشته فکر کند به حال و وضعیت موجود یعنی« اینجا واکنون» توجه دارد.

۹-کمک کردن به دیگران و نگران ‌در مورد مشکلات دیگران، در صورت عدم توفیق کمک به دیگران وضعیت آن ها و مشکل آنان را می پذیرد.

۱۰-فرد سالم به هر مشکل راه حلهای مختلفی را درنظر دارد و سعی دارد که بهترین راه حل در حد توانش را انتخاب کند. به نظر فرد سالم راه حلهای موجود نسبی هستند و بر حسب موقعیت تغییر پذیر هستند.

۱۱-فرد سالم و نگرش ها و رفتارش« الزام و اجبار» ندارد و می‌تواند خودش را از قید و بندها رها نماید و در جهت سلامتی نفس حرکت کند(محرابی، ۱۳۸۷).

نظریات نوین مبتنی بر شناخت درمانی:

افراد دارای سلامت روان معتقد به یک سیستم اعتقادی و ارزشی هستند و خصوصیات نظام و اعتقاد او نیز منطبق با ادراک او از واقعیات است. طرز تفکر چنین فردی فاقد خصوصیات تعمیم پذیری، مبالغه کردن، فیلتر ذهنی و… است. فرد دارای سلامت روانشناختی به جنبه ها ی مثبت خود به اندازه کافی و به صورت واقع بینانه توجه می کند. چنین فردی در حیطه طبیعی خودش گام بر می‌دارد و نهایتاًً صادقانه مسئولیت رفتار و تفکرش را می پذیرد(اوان، ۱۹۸۲).

۱۲-نظریه ی ویلیام گلاس[۴۱]:

انسان سالم بنابر نظریه گلاس کسی است که دارای ویژگی های زیر می‌باشد:

۱-واقعیت را انکار نکند ودرد و رنج موقعیت ها را با انکار کردن نادیده نگیرد، بلکه با واقعیت ها به صورت واقع گرایانه ای روبرو شود.

۲-هویت موفق داشته باشد یعنی هم عشق و محبت بورزد و هم عشق و محبت دریافت کند. هم احساس ارزشمندی کند و هم دیگران احساس ارزشمندی او را تأیید کنند.

۳-مسئولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد و به شکل مسئولانه رفتار کند. پذیرش مسئولیت کامل ترین نشانه سلامت روانشناختی است.

۴-توجه او به لذت دراز مدت تر، منطقی تر و منطقی باموقعیت باشد.

۵- بر زمان حال وآینده تأکید نماید نه بر گذشته، و تأکید بر آینده نیز جنبه دور نگری داشته باشد نه به صورت خیال پردازی باشد. واقعیت درمانی گلاس نیز بر سه اصل: قبول واقعیت، قضاوت در درستی یا نادرستی رفتار و پذیرش مسئولیت رفتار و اعمال استوار است و چنانچه در شخص این سه اصل تحقق یابد نشانگر سلامت روان- شناختی است.

۱۳-نظریه ی اسکینر[۴۲]:

سلامت روانی وانسان سالم به عقیده اسکینر معادل بارفتار با قوانین و ضوابط جامعه است و چنین انسانی وقتی با مشکل روبرو شوند از طریق شیوه اصلاح رفتار برای بهبود و بهنجار کردن رفتار خود واطرافیانش به طور متناوب استفاده می جوید تا وقتی که به هنجار مورد پذیرش اجتماع برسد، به علاوه انسان سالم بایستی آزاد بودن خودش را نوعی توهم بپندارد و بداند که رفتار او تابعی از محیط است و هر رفتار توسط حدودی از عوامل محیطی مشخص گردد. انسان سالم کسی است که تأیید اجتماعی بیشتری به خاطر رفتارهای متناسب انتظار دارد. ازدیدگاه اسکینر انسان بایستی از علم، نه برای پیش‌بینی، بلکه برای تسلط بر محیط خودش استفاده کند. در این معنا فرد سالم کسی است که بتواند با هر روش بیشتر ازاصول عملی استفاده کند و به نتایج سودمندانه تری برسد و مفاهیم ذهنی مثل امیال، هدفمندی، غایت نگری و غیره را کنار بگذارد.

۲-۱-۶-بهزیستی روانشناختی :

در سال‌های اخیر، گروهی از پژوهشگران حوزه سلامت روانی ملهم از روان شناسی مثبت نگر، رویکرد نظری و پژوهشی متفاوتی برای تبیین و مطالعه این مفهوم برگزیده اند. آنان سلامت روانی را معادل کارکرد مثبت روانشناختی، تلقی و آن را در قالب اصطلاح “بهزیستی روانشناختی” مفهوم سازی کرده‌اند. این گروه نداشتن بیماری را برای احساس سلامت کافی نمی دانند، بلکه معتقدند که داشتن احساس رضایت از زندگی، تعامل کارآمد و مؤثر با جهان، انرژی و خلق مثبت پیوند و رابطه مطلوب با جمع و اجتماع و پیشرفت مثبت، از مشخصه‌ های فرد سالم است.

امروزه دیدگاه جدیدی درعلوم وابسته به سلامت به طور اعم و در روانشناسی به طور اخص در حال شکل گیری و گسترش است. در این دیدگاه و رویکرد علمی تمرکز بر روی سلامتی و بهزیستی از جبنه مثبت و نیز توضیح و تبیین ماهیت روانشناختی بهزیستی است.

نظریه پردازان«گستره ی زندگی[۴۳]» نظیر اریکسون (۱۹۵۹)و نوگارتن[۴۴] (۱۹۷۳) التزامهای دوره های مختلف سنی و راه هایی را که فرد به طور موفقیت آمیزی می‌تواند بر آن ها غلبه کند را تبیین کرده‌اند. روانشناسان علاقمند به رشد و پیشرفت کامل انسان سازه هایی از قبیل خودشکوفایی(ابراهام مزلو، ۱۹۶۸) کمال رشد[۴۵] (گوردون آلپورت، ۱۹۶۸) و تفرد(کارل یونگ، ۱۹۳۲) را پیشنهاد وارائه کرده‌اند.

احساس بهزیستی هم دارای مؤلفه‌ های عاطفی و هم مؤلفه‌ های شناختی است. افراد با احساس بهزیستی بالا به طور عمده ای هیجانات مثبت را تجربه می‌کنند و از حوادث و وقایع پیرامون خود ارزیابی مثبتی دارند، در حالی که افراد با احساس بهزیستی پایین حوادث و موقعیت زندگی شان را نامطلوب ارزیابی می‌کنند و بیشتر هیجانات منفی نظیر اضطراب، افسردگی و خشم را تجربه می‌کنند( مایرز[۴۶] و دینر[۴۷]، ۱۹۹۵ ).

باید توجه داشت که همزمان شدن تجربه هیجانات خوشایند، مثبت با تجربه ی هیجانات ناخوشایند و منفی باعث می شود فرد زمان کمتری را برای هیجانات منفی باقی بگذارد. از سوی دیگر باید توجه داشت که هیجانات مثبت و منفی حالات دو قطبی نیستند که فقدان یکی وجود دیگری را تضمین کند. یعنی احساس رضامندی مثبت تنها با فقدان هیجانات منفی پدید نمی آید و عدم حضور هیجانات منفی لزوماً حضور هیجانات مثبت را به همراه نمی آورد، بلکه برخورداری از هیجانات مثبت خود به شرایط و امکانات دیگری نیازمند است. ‌بنابرین‏، احساس بهزیستی(شادی ) سه مؤلفه‌ مجزا و در عین حال مرتبط با یکدیگر را می بایست مورد شناسایی قرار داد:

الف) حضور نسبی هیجانات مثبت

ب) فقدان و عدم حضور هیجانات منفی

ج) رضامندی از زندگی.

در مطالعات گوناگون افراد شاد را با ویژگی های زیر تعریف می‌کنند:

اول آنکه از عزت نفس و احترام به خود بالایی برخوردارند و خودشان را دوست دارند. در یکی از آزمون های عزت نفس با جمله هایی نظیر« من از با خود بودن لذت می برم » و « من ایده های خوبی دارم کاملا موافق هستندِِ. این افراد به اخلاقیات توجه بسیار دارند و عقلانی رفتار می‌کنند ) به نقل از کرمی نوری،۱۳۸۱ ).

دوم آنکه افراد شاد احساس کنترل شخصی بیشتری را در خود احساس می‌کنند، آنهایی که انجام امور بیشتر به توانایی‌های خود می اندیشند تا به درماندگی و ناتوانایی هایی خویش، با استرس بیشتری مقابله می‌کنند
(همان منبع).

سوم آنکه افراد شاد خوش بین هستند. افراد خوش بین با این جملات موافقت کامل دارند که: «وقتی با کار جدیدی روبرو می شوم، انتظار موفقیت در آن کار را دارم». این افراد موفق تر، سالم و شادتر از افراد بدبین هستند(همان منبع).

1401/09/07

پایان نامه -تحقیق-مقاله – ۲-۱-۳۳-۱ روش تحلیل پوششی داده ها[۲۸] – پایان نامه های کارشناسی ارشد

  1. ارزیابی مناسب تکنولوژی‏ها به منظور انتقال و همسازی؛

لازمه رسیدن ‌به این هدف، شناسایی آن دسته از تکنولوژی‏های موجود در کشورهای توسعه یافته است که تا حدودی قابل تطبیق بوده و چشم‏انداز با محیط کشورهای در حال توسعه دارند.

    1. گزینش تکنولوژی‏ها برای توسعه؛

این امر مستلزم شناسایی تکنولوژی‏های بومی موجود و شناسایی تکنولوژی‏های خارجی دیگر سازگار با هدف‏های ملی است.

  1. مهار تکنولوژی‏های مناسب به منظور حفاظت محیط زیست؛

لازمه این کار شناسایی معیارهای اصلاحی به منظور مهار تکنولوژی‏های محلی و وارداتی است.

هم فنون موجود ارزیابی تکنولوژی یا باید با عوامل کیفی سروکار داشته باشد و یا با عوامل کمی، ترکیبی از این دو معنی ندارد. بدین ترتیب ما در شرایط واقعی دنیا که هم عوامل کیفی و هم عوامل کمی نقش دارند تحلیلگر سه راه (انتخاب) در پیش دارد:

    • یک مدل کمی را برای ارزیابی قابل اندازه ‏گیری برگزیند، سپس قضاوت مبتنی به ارزش‏های اختیاری منتسب به عوامل کیفی را به آن بیفزاید.

    • یک مدل کیفی انتخاب کند و یا هر دو دسته عوامل برخورد کیفی داشته باشد.

  • عوامل کیفی و کمی را به طور جداگانه و با بهره گرفتن از مدل‏های مناسب تجزیه و تحلیل کند و سپس با گونه‏ای تلفیق نتایج به دست آمده، به تجزیه و تحلیل کلی بپردازد (دیرمینا، ۱۳۸۲).

فرایند ارزیابی تکنولوژی به سبب وجود فعل و انفعال‏ها با کنش‏های درونی بسیار پیچیده بین تکنولوژی و محیط اطراف نیازمند ملاحظه عوامل بسیاری است. فهرست‏هایی از عوامل شناخته شده وجود دارد که می‏توان در ارزیابی به کار گرفت که فهرست ترکیبی از عوامل ارزیابی به شرح ذیل می‏ باشد:

۱-عوامل مرتبط با تکنولوژی؛

    • بهره ‏وری فنی (توانایی، قابلیت اتکا، کارایی)

    • گزینش‏های تکنولوژی (انعطاف‏پذیری، مقیاس)

  • وجود عوامل زیربنایی (پشتیبانی ، خدمات)

۲-عوامل اقتصادی

    • مکان عمل اقتصادی (هزینه و سود)

    • پیشرفت در بهره ‏وری (سرمایه، منابع)

  • استعداد بازار (اندازه، کشش)

۳-عوامل منابع

    • وجود منابع مواد اولیه و انرژی

    • وجود منابع مالی

  • وجود نیروی انسانی ماهر

۴-عوامل محیطی

    • تأثیر بر محیط فیزیکی (هوا، آب، خاک)

    • تأثیر بر شرایط زندگی ( آسایش، سروصدا)

  • تأثیر بر زندگی ( ایمنی، سلامتی)

۵-عوامل جمعیتی

    • رشد جمعیت (نرخ رشد، امید به زندگی)

    • سطح آموزش و پرورش (نرخ بی‏سوادی)

  • ویژگی‏های نیروی کار (بیکاری ساختاری)

۶-عوامل اجتماعی– فرهنگی

    • تأثیر بر فرد (زندگی شخصی)

    • تأثیر بر روی جامعه (ارزش‏ها)

  • قابلیت سازگاری با فرهنگ موجود

۷-عوامل سیاسی- قضایی

  • قابلیت سازگاری با نهادها و سیاست‏ها (مانهاتان[۲۶]، ۱۹۸۹).

۲-۱-۳۳ روش‏های ارزیابی سطح تکنولوژی

در یک دسته ‏بندی کلی هر نوع ارزیابی تکنولوژی در یکی از دسته‏های پنج‏گانه زیر قرار می‏ گیرد:

الف) ارزیابی محتوای تکنولوژی در سطح شرکت، بخش یا ملی؛

ب) ارزیابی فضای تکنولوژی دو سطح شرکت، رشته، بخش یا ملی؛

ج) ارزیابی موقعیت تکنولوژی در سطح رشته یا زیر بخش‏های فعالیت؛

د) ارزیابی توانایی‏های تکنولوژی در سطح بخش یا کلان؛

هـ) ارزیابی نیازهای تکنولوژی در سطح بخش یا ملی؛

ارزیابی‏ها از نوع (ب) و (ج) یعنی ارزیابی فضای تکنولوژی و نیز ارزیابی موقعیت تکنولوژی در مقایسه دو کارخانه یا تکنولوژی مشابه که در دو کشور متفاوت مورد استفاده قرار می‏ گیرد و مرتبط با موضوع مدیریت انتقال تکنولوژی است.

ارزیابی از نوع (د) و (ه) یعنی ارزیابی توانایی‏های تکنولوژی در سطح بخش، کلان و یا ملی مطرح است و در مقایسه ارزیابی شرکت‏ها و بنگاه‏ها از آن استفاده نشده است.

ارزیابی از نوع (الف) یعنی ارزیابی محتوای تکنولوژی در سطح بنگاه، بخش و یا ملی به نحو مشخص بر جنبه‏ های گوناگون تکنولوژی تمرکز می‏یابد و روشی است برای ارزیابی اجزاء گوناگون تکنولوژی و نیز اثرات کلی تکنولوژی (کوئین[۲۷]،۱۹۸۷).

روش‏های زیادی برای ارزیابی تکنولوژی وجود دارد که هر روش با توجه به دیدگاه خاصی تنظیم گردیده است، در اینجا به ذکر تعدادی از این روش‏ها می‏پردازیم:

۲-۱-۳۳-۱ روش تحلیل پوششی داده ها[۲۸]

مدل تحلیل پوششی داده ها به وسیله چارنز، کوپر و رودز در سال ۱۹۷۸ معرفی گردید. این روش تعمیم یافته روش دو نهاده‏ای و یک ستاده‏ای فارل[۲۹] به سیستم‏های با نهاده‏های چندگانه و ستاده‏های چندگانه است و در حال حاضر به صورت فزاینده‏ای برای ارزیابی کارایی مؤسسات دولتی یا غیر دولتی که شامل مجموعه‏ای از واحدها یا شعب شبیه هم هستند، مورد استفاده قرار می‏ گیرند و به عنوان یک ابزار فوری و کارآمد مطرح است.

تحلیل پوششی داده ها (DEA) اندازه‏ای از کارایی یک واحد تصمیم‏ گیری (DMU) در مقایسه با واحدهای تصمیم‏ گیری که ستاده‏های مشابه را با نهاده‏های مشابه تولید می‏ کنند، به دست می‏ دهد. این واحدها می ‏توانند شعب یک بانک، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان‏ها، پالایشگاه‏ها، شعب شرکت‏های بیمه، نیروگاه برق، ادارات تحت پوشش یک وزارتخانه و یا کارخانه‌ها مشابه باشد. بنگر و موری ( ۱۹۹۶) مدلی از (DEA) در ارزیابی ۸۹ واحد مبنای مقایسه واحدهای در حالت برخورداری از تکنولوژی Postirian و عدم برخورداری از این تکنولوژی به کار برده ‏اند و در نتیجه اثر وجود تکنولوژی را در به کارگیری کمتر منابع برای به دست آوردن خروجی‏ها محاسبه و ارزیابی کرده ‏اند. مدلی از DEA که توسط آن ها استفاده شده است، به صورت زیر می‏ باشد:

در این مدل y1f محصول شماره یکم احد i ام و y2j محصول شماره دوم j ام و xf نهاده واحد j ام است.

وجود تکنولوژی Postirian با wj=1 مشخص می‏ شود، تعداد واحدهای تصمیم‏ گیری ۸۹ تا است (رستمی‏نمین، ۱۳۸۶).

۲-۱-۳۳-۲ روش ارزیابی تناسب فناوری

هدف از ایجاد این مدل تعیین و شناخت فرصت‏های موجود در شرکت‏ها برای انتخاب جذب و اجرای تکنولوژی جدید بوده و به مدیران امکان ارزیابی تناسب تکنولوژی و تعیین فعالیت‏ها و خط‏مشی‏های آینده را می‏ دهد.در این مدل سطح تکنولوژی از سه بعد مورد ارزیابی قرار می‏ گیرد:

-بعد اول بررسی اولویت‏های شرکت است. در این مرحله اولویت‏های شرکت در جلسات بحث و گفتگو توسط کارشناسان تعیین می‏ شود.

-بعد دوم بررسی ویژگی‏های شرکت است. در این مرحله مشخصات شرکت ذکر می‏ گردد. گروه بررسی شده از بین مشخصه‏ هایی که وجود دارد، مواردی که ‌در مورد شرکت صادق است، انتخاب می‏ کنند.

-بعد سوم مناسب بودن تکنولوژی برای شرکت است.

1 ... 99 100 101 ...102 ... 104 ...106 ...107 108 109 ... 229