1401/09/26

فایل های مقالات و پروژه ها | مبحث چهارم : کرامت انسانی دراسناد بین المللی – 10

«بین نجس بودن جنازۀ انسان و کرامت او منافات نیست».[۳۸]

راشد غنوشی با داشتن رویکرد حد اکثری به «کرامت گرایی»، حقوق اساسی انسان را ناشی ازآن دانسته است. وی می نویسد:

«حقوق انسان دراسلام از این اصل بنیادین اعتقادی سرچشمه می‌گیرد که انسان در ذات خود دارندۀ «کرامت الهی» و هموخلیفۀ خدا در زمین و درجهان هستی است و همین امر، او را از حقوقی برخوردار می‌سازد که هیچ کس را درمورد آن ها سلطه نیست».[۳۹]

نام برده با استناد به همین ویژگی آدم ها، هر گونه زجر و شکنجه را برای اقرار گرفتن از متهم، ناجایز و نقض کرامت تلقی می‌کند.

استاد مطهری در ارزیابی اعلامیۀ جهانی حقوق بشر می نویسد:

«از نقاط قوت این اعلامیۀ این است که تکیه گاه آن، «مقام ذاتی انسان» است. شرافت و حیثیت ذاتی انسان است. از نظر این اعلامیه، انسان به واسطۀ یک نوع کرامت و شرافت مخصوص به خود دارای یک سلسله حقوق و آزادی ها شده است که سایر جانداران به واسطۀ فاقد بودن چنین حیثیت و شرافت و کرامت ذاتی، از آن حقوق و آزادی ها بی بهره اند… . هر استعداد طبیعی، مبنای یک(حق طبیعی) است و یک (سند طبیعی) برای آن به شمار می‌آید. مثلاّ فرزند انسان حق درس خواندن و مدرسه رفتن دارد، اما بچه‏ی گوسفند چنین حقی ندارد، چرا؟ برای اینکه استعداد درس خواندن و دانا شدن در فرزند انسان هست، اما در گوسفند نیست. دستگاه خلقت، این سند طلب کاری را در وجود انسان قرار داده و در وجود گوسفند قرار نداده است. همچنین است حق فکر کردن ، رأی دادن و اراده آزاد داشتن[۴۰]

استاد مطهری، ویژگی های طبیعی و تکوینی انسان را منشأ یک سلسله حقوق دانسته و به کرامت ذاتی انسان نگاهی زیر بنایی داشته است که سبب ایجاد یک سلسله حقوق می شود. همچنین مرحوم مغنیه، به نقش کرامت اشاره داشته و حق حیات و حق امنیت و عدم جواز اذیت و آزار انسان را از آثار و نتایج کرامت ذاتی دانسته است.[۴۱]

به طور کلی، بعضی از اندیشمندان اسلامی به طور کلی و سر بسته، «اصل کرامت ذاتی انسان» را مبنایی برای استنباط حکم فقهی قرار داده‌اند، اما ضابطه و چهارچوب آن را آشکارا تبیین نکرده اند که کجا می توان از آن بهره جست و درصورت تعارض باآیات و روایات چه باید کرد.می توان گفت کرامت ذاتی انسان باصرف نظر از هرچیزی منشأ یک سلسله حقوق است. در بخش ایجابی، از حق حیات و حق تغذیه می توان یاد کرد و درجهت سلبی، توهین و تحقیر، باکرامت انسانی، ناساز گار است.بیان حدود و تعیین نقش کرامت انسانی در مسایل حقوقی، نیازمند ‍پژوهش بیشتری است که از مجال این نوشتار خارج است. ضروری است اشاره کنیم که نقش کرامت مطلق نیست، به گونه ای که به عنوان قاعده حاکم برهمهای مسایل فقهی قابل استناد باشد. به همین دلیل، همهای علمایی که با رویکرد «کرامت محور» به فقه نظر داشته اند، و فراگیری آن را تا آن حد ندانسته اند که در برابر مجازات های اسلامی که مطابق محاکمهای عادلانه و ‌بر اساس اسناد و شواهد محکمه پسند اثبات و اجرا می شود بتواند مقابله کند.

مبحث چهارم : کرامت انسانی ‌در اسناد بین‌المللی

یکی از امور که به خوبی جایگاه یک بحث را روشن و تاحدودی انگیزه های طرح موضوع را مشخص می‌کند، کاوش در باره‏ای پیشینه و روند تاریخی آن است. از این رو، مطالعه‏ای روند شکل گیری بحث «انسانی ساختن حقوق کیفری در غرب» به ما کمک می‌کند که دریابیم اندیشمندان غرب چرا و با چه انگیزه های کرامت انسانی را به عنوان ملاک احکام جزایی قرار داده‌اند و آیا این کار توانسته است مشکل جامعه بشری را حل کند. این روند را با مطالعه و تحقیق در منابع غربی دنبال می‌کنیم.

گفتاراول : پیشینه انسانی کردن حقوق کیفری ‌در اسناد حقوق بشر

در زمان‌های گذشته انتقام جویی، اساسی ترین هدف از واکنش در برابر بزهکاران بود. این زمان، بزهکاری ها، انحراف ها و کچروی های مجرمانه افراد را ناشی ازتسلط شیطان و ارواح خبیثه برآنان می پنداشتند.در برهه ای از تاریخ حقوق جزا، بزهکار را عامل فساد، انحراف و بدبختی جامعه می‌دانستند و معتقد بودند ‌در مقابل‌ تهدید ها و آسیب های ناشی از بزهکاری مجرمان باید از جامعه دفاع و حمایت کرد[۴۲] این روند مدت ها ادامه یافت و مجازات‌ها صرفاً شامل تنبیه های بدنی می شد و به محکوم به عنوان موجود انسانی کامل توجه نمی شد.[۴۳]

برایند چنین دید گاهی، برخورد خشن غیر انسانی و انتقام جویانه بابزهکار بود. «حاکم وقت فرانسه(۱۶۷۰ م.) اشکال مختلف روش های مجازات را تاانقلاب فرانسه(۱۷۸۹) این گونه طبقه بندی و معین کرده بود:«مرگ،استنطاق همراه با شکنجه تا کسب دلیل و اقرار، زندان به اعمال شاقه، شلاق، اعتراف به جرم درملأ عام، ‌و تبعید».[۴۴] این ها بخش از کیفر های جسمانی بود که به تناسب ماهیت جرم ارتکابی و وضعیت محکوم و آداب و رسوم، اعمال می شد. برای نمونه، کیفر مرگ و اعدام انواع مختلف داشت. در همین زمینه بیان شده است:«ممکن است برخی به دار زدن محکوم شوند، برخی دیگر اول زبان شان بریده یاسوراخ شده، سپس به دار آویخته شوند. برای جرم های سنگین تر، ممکن است برخی زنده زنده خورد و شکسته شوند و پس از شکسته شدن اعضای بدن، روی چرخ می مانند تا بمیرند و برخی زنده زنده سوزانده شوند و…».[۴۵] این قبیل مجازات و شکنجه دادن ها، ناشی از بد بینی و روحیۀ انتقام جویانه و غیر انسانی بود. مطالعات و پژوهش های تاریخی نشان می‌دهد دردنیای غرب، خصوصیات و ارزش های انسانی، کمتر رهنمایی تدوین و اجرای مجازات ها بوده است.در گذشته، به جای آن، بیشتر برای حفظ قدرت و موقعیت حاکمان، از اهرم حقوقی استفاده می شد. سیاست مداران از ابزار حقوق برای ادارۀ جامعه استفاده می‌کردند، به دنبال تحکیم و قدرت، افزون خواهی خویش و فایده رسانی به اطرافیان بودند.از این رو، ریشه‌های انسان محوری و کرامت خواهی در نظام کیفری را باید در واکنش جامعه در برابر چنین رفتار های غیر انسانی و ضد بشری جست و جو کرد. به ییان دیگرریشه ها و علل گرایش به«کرامت انسانی» را باید بهانه و مستمسکی دانست که جامعه آن روز غرب، در برابر سیستم حقوقی جزایی وحشیانه مطرح کردند. حالا این سوال اینجا مطرح می‌گردد که از چه زمانی «کرامت انسانی»در ادبیات سیاسی و حقوق بشری نمایان شده است؟

1401/09/26

دانلود مقاله-پروژه و پایان نامه – ۲٫۴٫۲٫ تاریخچه همجنس گرایی در منابع اسلامی – پایان نامه های کارشناسی ارشد

۲٫۴٫۱٫ تربیت جنسی و ضرورت آن در دین اسلام

تعاریف فراوانی ‌در مورد تربیت جنسی از سوی اندیشمندان دینی و غیر دینی در باب تربیت جنسی بیان شده است ولی آنچه که از متون و آموزه های دینی می توان در باب مسئله تربیت دینی بیان کرد، تعاریفی است که برخی از محققان اسلامی به بیان آن پرداخته‌اند. به طور مثال برخی بر این باورند که مقصود از تربیت جنسی یعنی اینکه «کودک را به گونه ای بپرورانیم که هنگامی که به سن بلوغ رسید، حلال و حرام را در مسائل جنسی تشخیص دهد و به وظایف زناشویی و همسری آگاه باشد و از ‌لاابالی‌گری بپرهیزد و راه و رسم عفت اسلامی، خلق و خوی او باشد و در وادی شهوت، سرگردان نشود».[۲۷۹] برخی نیز بر این باورند که تربیت جنسی یعنی «زمینه ها و عواملی که مربوط به مسائل جنسی است، طوری فراهم شود که استعدادهای شخصی در جهت رسیدن به کمال اختیاری فرد، شکوفا شود و او را برای رسیدن به کمال مطلوب، یاری نماید.»[۲۸۰] و در تعاریفی دیگر تربت جنسی بدین صورت بیان می شود که: «تربیت جنسی یعنی شامل آن عده از عادات، ملکات و روش های بشری است که با غریزه جنسی بستگی دارند، مانند حیای مرد و زن، عفاف و وفاداری، منع زنا و … می‌باشد.»[۲۸۱] و در تعریفی دیگر «تربیت جنسی در یک معنا فراتر از آموزش جنسی مطرح می شود که، عبارت است از به کارگیری شیوه هایی، برای ایجاد صفات و رفتارهای جنسی سالم و زدودن صفات و رفتارهای جنسی غیرسالم در انسان.»[۲۸۲] همچنین برخی نیز با رفع ابهام های موجود در تعاریف فوق، تعریفی دیگر از تربیت جنسی به میان آورده اند و معتقداند که، تربیت جنسی یعنی «فرد در دوره های رشد کودکی، نوجوانی، و جوانی، به گونه ای پرورش داده شود و آموزش ببیند که با جنسیت خود آشنا گردد و آن را بپذیرد؛ قدردان وجود خویش باشد و به آن افتخار کند؛ نقش مذکر و مونث بودن از لحاظ اجتماعی را یاد بگیرد؛ و احکام و آداب دینی در ارتباط با مسائل جنسی مربوط به خود و روابط با همجنس و جنس مخالف را فراگیرد؛ … به گونه ای توانمند شود که عاطف و فعالیت های جنسی خویش را در جهت قرب الی الله و جلب خشنودی خداوند به کار گیرد.»[۲۸۳]

با توجه ‌به این تعاریف، از دیدگاه آموزه های اسلامی، تربیت جنسی حوزه وسیعی را در بر می‌گیرد. بگونه ای که باید فرد در تمام سنین، از کودکی تا بزرگسالی طی آموزش ها و تربیت های جنسی بیاموزد که باید قوای جنسی خود را به صورت صحیح و با توجه به موازین شرعی رشد داده و شناخت و انتظار صحیحی از هویت جنسی خود داشته باشد و از تمایلات جنسی که مطابق با هویت جنسی او نیست خودداری کند. همچنین فرد در طی این تربیت باید بداند که ارضای صحیح غریزه جنسی او به چه صورت می‌باشد و پیشگیری های لازم در راستای جلوگیری از انحرافات جنسی و ایجاد پاکدامنی در جامعه را به خوبی دانسته و انجام دهد، زیرا اعتیاد به انحرافات جنسی، به علت قوی بودن غریزه جنسی از شدت بیشتری برخوردار است اما عادت به آن به گونه ای که فرد نتواند آن را ترک کند و زندگی جنسی به هنجاری نداشته باشد، بیماری محسوب می شود.[۲۸۴] به طوری که امام حسن عسگری۷ درباره دشواری ترک عادت چنین می فرمایند که:

«ردُّ المُعتَادِ عَن عَادَتِهِ کَالمُعجِزِ؛ برگرداندن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.»[۲۸۵]

۲٫۴٫۲٫ تاریخچه همجنس گرایی در منابع اسلامی

در قرآن که مهمترین منبع دینی مسلمانان می‌باشد، همجنس گرایی را به مردمان قوم شهر سدوم که پیامبران آن ها حضرت لوط۷ بود نسبت می‌دهد. به طوری که در ذیل آیات متعدد همچون آیات ۷۰ الی ۸۴ سوره مبارکه هود و آیات ۷۴ و ۷۵ سوره مبارکه انبیاء و سایر آیات دیگر درباره حضرت لوط۷ و قوم ایشان سخن به میان آمده و به بیان داستان سرنوشت قوم حضرت لوط۷ می پردازند. طبق آیات الهی داستان حضرت لوط۷ و قوم ایشان بدین صورت بیان شده است که، حضرت لوط۷ برادرزاده حضرت ابراهیم۷ بوده و از کَلدَانیان به حساب می آمدند، که محل زندگى آنان سرزمین بابل بود و از اولین کسانى می‌باشد که در ایمان آوردن به حضرت ابراهیم۷ گوى سبقت را از سایرین ربوده بود، به طوری که طبق گفته قرآن ایشان وقتی به حضرت ابراهیم۷ ایمان آوردند گفتند که: « من بسوى پروردگارم مهاجرت مى‏کنم.»[۲۸۶] در نتیجه خداى تعالى او را با ابراهیم نجات داده و به سرزمین فلسطین، روانه کرد: «و او – ابراهیم- و لوط را به سرزمین (شام) – که آن را براى همه جهانیان پربرکت ساختیم- نجات دادیم!»[۲۸۷] پس حضرت لوط۷ در بعضى از بلاد آن سرزمین مانند شهر سدوم سکنی گزیده و به تبلیغ یکتاپرستی مشغول شد.

محدوده رسالت حضرت لوط۷ مربوط به اهالی سرزمین «مؤتفکات»[۲۸۸] که شامل شهرهای سدوم، عموره، صوغر و صبوییم می شد که خدای تعالی با دادن حُکم و علم به ایشان، آن پیامبر راستین را مأمور به راهنمایی قومی کرد که جزء فساد و شرک کار دیگری انجام نمی دادند. که از جمله توصیف های که خداوند در قرآن درباره حضرت لوط۷ فرمودند، می توان به آیات ۷۴ و ۷۵ سوره مبارکه أنبیاء اشاره کرد:

«و لوط را که به او حکم و علم دادیم؛ و از شهرى که اعمال زشت و کثیف انجام مى‏دادند، رهایى بخشیدیم؛ چرا که آن ها مردم بد و فاسقى بودند.»[۲۸۹]

مردم شهر سدوم و آبادیها و شهرهاى اطراف آن که خداى تعالى آن ها را مؤتفکات خوانده، به بت پرستس مشغول بودند و آلوده به گرایش جنسی همجنس گرایی بوده و از دیدگاه قرآن این قوم اولین قوم از اقوام و نژاد بشری است که این عمل در بینشان شایع گشت بود، و شیوع آن به حدى رسیده بود

    1. . Herman، Wouk، This is my God، New York، ۱۹۷۶، p141. ↑

    1. . Shulchan Arukh: Even Ha-Ezer 25, Orach Chaim 240 ↑

    1. . آنترمن، اَلن، باورها و آیین های یهودی، ص۲۳۵٫ ↑

    1. . رک: اشعیا، ۴۷:۳ ؛ لاویان، ۱۸، ۶:۱۹٫ ↑

    1. . لاویان۲۰:۱۸ ↑

    1. . همان۱۰:۲۰ ↑

    1. . تثنیه ۲۲:۲۲ ↑

    1. . رک: ارمیا ۹:۷؛ حزقیال۳۸:۱۶ ؛ هوشع ۲:۴ ؛ مزامیر ۱۸:۵ ؛ امثال ۳۰:۶ ؛ ایوب۱۴:۲۴ ↑

    1. . تثنیه۲۳:۲۲ ↑

    1. . سیفرا به میدراش یا همان شرح سِفر لاویان گفته می شود. ↑

    1. . sefra 9:11 ↑

    1. . لاویان ۹:۲۱ ↑

    1. . همان ۲۰:۱۹ ↑

    1. . همان ۷:۱۸، ۱۱:۲۰، ۱۲، ۱۹، ۲۰، ۲۱٫ ↑

    1. . خروج ۱۹:۲۲ ↑

    1. . لاویان۱۶،۱۵:۲۰ ↑

    1. . Talmud، sanh، ۵۸b. ↑

    1. . Feldman D.M، Marital Relations, Birth control and Abortion in Jewish Law، schocken، New York، ۱۹۷۴، p38. ↑

    1. . پیدایش باب ۱۹ ↑

    1. . داوران باب ۱۹ ↑

    1. . اول پادشاهان ۲۴:۱۴ ↑

    1. . Swidler، Arlene ،Homosexuality and World Religions، Trinity Press International، ۱۹۹۳، p 112 -118. ↑

1401/09/26

فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه – اثربخشی استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی – 4

    • سبک‌های ارتباط بین فردی که یا مانع مکالمه و کار گروهی می‌شوند و یا دریچه‌ای را به سوی آن می‌گشایند

    • ایجاد همدلی بیشتر نسبت به خود و دیگران

      • افزایش ظرفیت فرد برای حفظ آگاهی خود در موقعیت‌های دشوار و هیجانی

  • بازسازی، توانمندسازی و فعال‌سازی مجدد توانایی ذاتی فرد برای رهبری و دیدن مسائل، و استفاده مؤثر از هشیاری هم به عنوان وسیله‌ای برای کاهش استرس و هم به عنوان ابزاری برای پرورش درک بیشتر اعضای خانواده و اطرافیان (لوین[۱۵۱] و هیز، ۲۰۱۱).

اثربخشی استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی

استفاده از MBSR در اختلالات خلقی و قلبی عروقی، کنترل دیابت (روزنویگ[۱۵۲] و همکاران، ۲۰۰۷؛ به نقل از واروگلی و دارویری، ۲۰۱۱؛ هارتمن و همکاران، ۲۰۱۲)، بیماری‌های مزمن (مرکز، ۲۰۱۰) و درد مزمن (مورون[۱۵۳] و همکاران، ۲۰۰۸) مؤثر و موفقیت‌آمیز بوده است. MBSR همچنین در افزایش عملکرد، سلامت و تعادل روانشناختی بیماران مبتلا به سرطان نیز اثربخش بوده است (کارلسون[۱۵۴] و سایک[۱۵۵]، ۲۰۱۳؛ ؛ کرامر[۱۵۶] و همکاران، ۲۰۱۲؛ لدسما[۱۵۷] و کومادو[۱۵۸]، ۲۰۰۹) و به کاهش علائم استرس، اضطراب، افسردگی‌ و آشفتگی‌های خلقی آن ها و نیز بیماران بهبود یافته منجر شده (بیرنی[۱۵۹] و همکاران، ۲۰۱۰؛ پیت[۱۶۰] و همکاران، ۲۰۱۲؛ سانگ و لیندکوئیست[۱۶۱]، ۲۰۱۴) و با افزایش فعالیت سلول‌های طبیعی کشنده سلول‌های سرطانی[۱۶۲] و کاهش سطوح CRP، در بهبود سلامت جسمانی و روانشناختی این بیماران نیز تاثیر داشته است (فانگ[۱۶۳] و همکاران، ۲۰۱۰).

MBSR می‌تواند سردردهای شدید را کنترل نماید (سان و همکاران، ۲۰۰۲)، آگاهی ذهنی (سانگ و لیندکوئیست، ۲۰۱۴) و آگاهی از تجربیات زندگی روزمره (ایوانز و همکاران، ۲۰۱۱) را افزایش دهد، در کاهش پریشانی ناشی از بیماری‌های جسمانی یا روان‌تنی (هافمن و همکاران، ۲۰۱۰) یا زندگی در شهرهای بزرگ (ایوانز و همکاران، ۲۰۱۱) مؤثر باشد، و به کاهش استرس و بهبود افسردگی بیماران دچار خونریزی آنوریسم[۱۶۴] و بهبود کیفیت زندگی این بیماران پس از عمل جراحی کمک کند (جو[۱۶۵] و همکاران، ۲۰۱۰).

استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی با تغییر ابعاد هیجانی و ارزیابی بیماران مبتلا به اضطراب و افسردگی در بهبود آنان مؤثر است (هافمن و همکاران، ۲۰۱۰) و منجر به کاهش نرخ عود یا وقوع مجدد دوره های افسردگی در بیماران مبتلا به افسردگی عمده می‌گردد (تیزدال و همکاران، ۲۰۰۰؛ سگال و همکاران، ۲۰۰۲) که این امر ممکن است به دلیل افزایش آگاهی فراشناختی آنان باشد (لائو و گرابوواک، ۲۰۰۹). تمرین ذهن‌آگاهی می‌تواند پاسخ‌های رفتاری مرتبط با توجه را از طریق تقویت کارکرد مؤلفه‌‌های زیربنایی توجه، ارتقاء دهد (ژا و همکاران، ۲۰۰۷).

اخیراً پژوهشگران به بررسی مکانیسم‌های عمل زیربنای MBSR روی آورده‌اند. یکی از مکانیسم‌های محتمل، نظم‌جویی هیجان است که ویژگی کلیدی اختلالات خلقی و اضطرابی و موضوع هدف بسیاری از مداخله‌های بالینی روانی اجتماعی است (کمپبل-سیلز[۱۶۶] و بارلو[۱۶۷]، ۲۰۱۴). مطالعات اخیر نشان داده‌اند که ممکن است نظم‌جویی هیجان با ذهن‌آگاهی غیر موقعیتی مرتبط باشد (مودینوس و همکاران، ۲۰۱۰) و با MBSR تقویت شود (گولدین و گراس، ۲۰۱۰).

MBSR با گرایش عادتی به واکنش هیجانی نسبت به افکار و احساسات جسمانی ناپایدار (تیزدال[۱۶۸] و همکاران، ۲۰۰۰؛ رامل[۱۶۹] و همکاران، ۲۰۰۴؛ به نقل از گولدین و همکاران، ۲۰۱۳) موجب بهبود استرس، افسردگی و علائم اضطراب (ایوانز و همکاران، ۲۰۰۸؛ چیسا و سرتی، ۲۰۰۹؛ سگال[۱۷۰] و همکاران، ۲۰۰۲)، خود مشاهده‌گری تحریف شده[۱۷۱] (گولدین و همکاران، c2009) و کاهش نشخوار فکری می‌شود.

MBSR همچنین با افزایش خود تنظیمی رفتاری[۱۷۲] (لایکینز[۱۷۳] و بائر، ۲۰۰۹)، جهت‌گیری ارادی توجه[۱۷۴] (ژا و همکاران، ۲۰۰۷)، فرایندهای خود ارجاعی (گولدین و همکاران، c2009) تخصیص و تنظیم توجه (اسلگتر و همکاران، ۲۰۰۸؛ به نقل از گولدین و همکاران، ۲۰۱۳)، نظم‌جویی هیجان (گولدین و گراس، ۲۰۱۰؛ مودینوس و همکاران، ۲۰۱۰) و احتمالا رها کردن توجه از محرک هیجانی ناخوشایند[۱۷۵] (لوتز[۱۷۶] و همکاران، ۲۰۰۸) و کاهش واکنش هیجانی و تقویت توانایی اجرای راهبردهای نظم‌جویی هیجان (گولدین و همکاران، ۲۰۱۳) نیز مرتبط است.

بررسی تصاویر fMRI هم نشان داد MBSR کاهش هیجان منفی به هنگام نظم‌جویی هیجان و افزایش فعالیت در نواحی کورتیکال لب آهیانه‌ای که به توجه مربوط می‌شوند را به دنبال دارد؛ این تغییر در تنظیم توجه در حین MBSR می‌تواند عامل روانشناختی مهمی باشد که به توضیح چگونگی مفید بودن تمرینات مراقبه ذهن‌آگاهی در بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی کمک کند (گولدین و همکاران، ۲۰۱۳).

نظم‌جویی شناختی هیجان

تعریف هیجان

هیجان‌ها نقش کلیدی در تصمیم گیری، آماده سازی واکنش‌های رفتاری، تقویت حافظه برای تجربیات برجسته و تسهیل تعاملات بین فردی ایفا می‌کنند (وارن بروان و همکاران، ۲۰۱۳). هیجان‌ها را می‌توان علائم الکتریکی و شیمیایی بدن دانست که نسبت به آنچه که برای فرد در حال وقوع است اطلاعات می‌دهند. این علائم با حواس ‌پنج‌گانه آغاز می‌شوند و سپس در مغز در سیستم لیمبیک پردازش می‌شوند. سیستم لیمبیک که مسئول پردازش‌ هیجان‌ها در مغز است، پاسخ فرد را نسبت به موقعیت‌های هیجانی رقم می‌زند (گراس و تامپسون، ۲۰۱۴).

هیجان‌ها را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد : هیجان‌های اولیه، به واکنش‌های آنی به حوادث که بلافاصله احساس‌های شدیدی را در فرد دامن می‌زنند و افکار نقشی در پدید آمدن آن ها ندارند، اطلاق می‌شود؛ واکنش‌های هیجانی به هیجان‌های اولیه، هیجان‌های ثانویه نام دارند : به عبارت دیگر احساس‌هایی هستند که فرد درباره احساس‌های اولیه تجربه می‌کند (مک کی[۱۷۷] و همکاران، ۲۰۰۷).

هیجان دارای سه بخش شناختی- تجربی، رفتاری- بیانی و نوروفیزیولوژیکی- بیوشیمیایی است : بخش شناختی- تجربی دربرگیرنده آگاهی و افکار فرد از حالت عاطفی و هیجانی است؛ بخش رفتاری- بیانی شامل علائم قابل مشاهده عواطف مانند جلوه‌های صورت، گفتار، حرکات و ژست‌های بدنی است؛ و بخش فیزیولوژیکی- بیوشیمیایی حالات جسمی است که شاخص‌هایی از قبیل ضربان قلب، واکنش پوست، سطح هورمون و فعالیت مغز را انعکاس می‌دهد، معمولا این جزء از هیجان نیز مانند شناختی- تجربی برای دیگران قابل رویت نیست (داج[۱۷۸]، ۱۹۹۴؛ به نقل از پنتون وک[۱۷۹] و همکاران).

برخی از کاربردهای هیجان‌ها عبارتند از :

    • بقاء (جنگ و گریز)

    • به یاد آوردن افراد و موقعیت‌ها

    • مقابله با مشکلات زندگی روزمره

    • ارتباط با دیگران

    • اجتناب از درد

  • لذت طلبی (کاسیدی[۱۸۰]، ۱۹۹۴).

هیجان‌ها زمانی بروز می‌کنند که فرد در شرایطی قرار گیرد و آن را با اهدافش مرتبط بداند. این هدف ممکن است پایدار یا زودگذر باشد؛ ممکن است بر محور فرد یا حواس وی قرار داشته باشد یا بر محور محیط پیرامونش؛ این اهداف ممکن است آگاهانه و پیچیده باشند، یا ساده و غیرآگاهانه. هدف هر چه که باشد و هر معنایی که برای فرد داشته باشد، باعث برانگیخته شدن هیجان می‌شود؛ این معنا ممکن است در طول زمان تغییر کند، به همین ترتیب هیجان هم به همین ترتیب تغییر می‌کند (نکسیو[۱۸۱] و همکاران، ۲۰۱۴).

از نقش‌های مهم هیجان می‌توان به موارد زیر اشاره کرد :

1401/09/26

خرید متن کامل پایان نامه ارشد – ۳ -۲ : تفاوت جرایم کارکنان دادگستری با تخلفات اداری و مراجع رسیدگی – پایان نامه های کارشناسی ارشد

‌در مورد ارتکاب جرایم کارکنان دادگستری باید شخصیت‌هایی که دارای برخی ویژگی‌ها هستند را مورد توجه قرار داد. ویژگی‌هایی مثل اختلال شخصیتی در این‌باره مطرح می‌شود که این افراد در بروز اعمال مجرمانه و بزهکارانه مستعدتر هستند . دلیل این امر هم در نبود احساسات وجدانی در این افراد است که باعث می‌شود نسبت به اعمال خلافکارانه اقدام کنند. ‌بنابرین‏ افرادی که در این دسته قرار می‌گیرند نسبت به کار خود دچار عذاب وجدان نمی‌شوند. زمانی هم وجود دارد که فرد ممکن است عمل مجرمانه‌ای را انجام دهد و در عین حال به لحاظ شخصیتی نیز سابقه مسئله‌ای را نداشته باشد اما در یک زمان خاص در موقعیتی قرار می‌گیرد که درگیر چنین چیزی می‌شود و عمل خلافی را انجام می‌دهد.[۸۹]

برای مثال زمانی که ما از پرخاشگری کارمندان دادگستری صحبت می‌کنیم، متوجه این خواهیم شد که پرخاشگری می‌تواند به عاملی در بروز جرم منجر شود. باید توجه داشت که پرخاشگری در این مورد یک نوع پرخاشگری وسیع است، یعنی «در قبال رفتاری که با من صورت می‌گیرد حق دارم پرخاشگری کنم تا جلوی چنین رفتاری را بگیرم». شخصیت‌هایی که چنین حالت ایمپالسیوی (کسی که از روى انگیزه آنى و بدون فکر قبلى عمل می‌کند) دارند و زود به هیجان می‌آیند، تحت عنوان شخصیت‌های تکانشی از آن ها یاد می‌شود. برای چنین شخصیت‌هایی ممکن است حالت برانگیختگی ایجاد شود و دست به عملی بزنند که به عنوان جرم از آن یاد می‌شود. بعد از گذشت زمان متوجه این امر می‌شوند که کنترلی روی خود نداشته اند و حتی ممکن است خودشان هم از این امر ناراحت شوند. بسیاری از جرایم کارکنان دادگستری را می‌توان ناشی از این مسئله دانست که جرم قابل توجه ای هم به حساب می‌آید. ‌بنابرین‏ اگر بحث را به لحاظ شخصیتی پیش ببریم، افرادی که دچار اختلال شخصیت هستند و همچنین افرادی که شخصیت‌های ضداجتماعی دارند که معیار اخلاقی هم برایشان وجود ندارد، می‌توانند دست به اقداماتی بزنند که هنجار اجتماعی آن را برنمی‌تابد و نسبت به آن جرم‌انگاری می‌شود.

۳ -۱ -۲ : عوامل محیطی و اجتماعی

در محیطی که افراد جامعه در آن زندگی می‌کنند و به کسب و کار می‌پردازند اگر امنیت در آن جامعه بیشتر برخوردار باشد از جمله امنیت محیط اجتماع، در نتیجه افراد با امنیت و آرامش در آن به زندگی ادامه می‌دهند و ترسی از جرم نخواهند داشت. امنیت یکی از بارزترین وجوه بالندگی یک جامعه و زمینه ساز رشد و توسعه و ثبات آن جامعه محسوب می‌شود. قبل از اینکه بیشتر ‌در مورد امنیت بحث شود بایستی معنای آن را ذکر کنیم: امنیت در لغت به معنایی نداشتن دلهره و دغدغه است. احساس آرامش و اطمینان از عدم تعرض به جان و مال و کار و سایر حقوق انسان است. زیرا این ارزش‌های انحصاری یکی از ضرورت‌های زندگی فردی واجتماعی است.[۹۰]

امنیت به معنای حفظ جان و مال در زمره حقوق فردی و اجتماعی افراد در سطح داخلی و بین‌المللی، از دیر باز توجه همگان را به خود معطوف ‌کرده‌است.امنیت دارای عنصر اساسی تهدید و فرصت است و برقراری امنیت منوط به رهایی نسبی از تهدید و بهره گیری بهینه از فرصت‌ها است. ‌به این ترتیب تحقق امنیت از یک سو منوط به مقابله با خطرات است و از سوی دیگر پیامدهای برخورداری از امکانات و بهبود شرایط زندگی .[۹۱]

مفهوم امنیت دارای دو بعد عینی و ذهنی است. از بعد عینی امنیت اجتماعی به معنایی ایجاد شرایط و موقعیت ایمن برای افراد جامعه است و از بعد ذهنی، امنیت به معنایی احساس امنیت است. براین اساس امنیت ارتباط مستقیمی با ذهنیت و ادراک مردم دارد. اگر مردم جامعه‌ای احساس کنند که یک پدیده امنیت کمرنگ شده و یا کاهش یافته است، ممکن است در مرحله اول آن را فقط به عنوان یک واقعیت ذهنی تلقی کند. اما در مرحله بعد به نحو ناخودآگاه به عنوان پدیده‌ای بیرونی تجلی خواهد یافت. در واقع نداشتن یا ضعف دانستن امنیت، در وهله اول تحت عنوان یک احساس تلقی شده اما در مرحله حادتر به صورت یک واقعیت یا پدیده‌ای اجتماعی بروز می‌کند که در این مرحله به یک معضل و آسیب اجتماعی تبدیل شده و می‌تواند اقتدار و مشروعیت نظام سیاسی را با بحران مواجه کند.[۹۲]

۳ -۱ -۳ : علل اقتصادی

عدم افزایش حقوق کارمندان از جمله کارمندان دادگستری با توجه به تورم و هزینه های زیاد جامعه خود یکی از علل وقوع جرم محسوب می شود . بی ثباتی اقتصادی ، تورم افسار گسیخته ، رکود اقتصادی ، کاهش درآمد ها و کاهش قدرت خرید مردم و توزیع نادعادلانه در آمدها در جامعه از جمله مهمترین عوامل اقتصادی یروزتخلفات اداری است.

۳ -۲ : تفاوت جرایم کارکنان دادگستری با تخلفات اداری و مراجع رسیدگی

۱ – «رابطه منطقی بین جرایم و تخلفات اداری، عموم و خصوص من وجه است. مقایسه موارد احصا شده در ماده ۸ق.ر.ت.ا و عناوین جزایی مندرج در قانون مجازات اسلامی این رابطه را تأیید می‌کند، مثلا اختلاس هم جرم است و هم تخلف اداری، غیبت غیرموجه، تخلف اداری است، ولی جرم نیست.

۲ – آنچه در حقوق جزا ضرورت مقابله با جرم را توجیه می‌کند، دفاع از نظم عمومی است، حال آنکه سبب رسیدگی به تخلفات اداری، تخلف از نظم سازمان متبوعه کارمند است.

۳ – به موجب اصل ۳۶ق.ا حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح به رسیدگی جرایم عمومی یعنی، دادگستری صورت گیرد، در صورتی که رسیدگی به تخلفات اداری کارمندان، در صلاحیت هیات های رسیدگی به تخلفات اداری کارمندان است که اینان مطابق ماده ۱ق.ر.ت.ا، نمایندگان دولت در هر یک از دستگاه های مشمول قانون هستند[۹۳].

1401/09/26

منابع پایان نامه ها – سیستم های مغزی درگیردر شرطی شدن ترس و حوادث آسیب زا – پایان نامه های کارشناسی ارشد

بیمارانی که طرح وارۀ معیار های سرسختانه / عیب جویی افراطی دارند ، معتقدند باید تلاش کنند تا معیار های بلند پروازانه خود دست یابند و این کار را به خاطر اجتناب از عدم تأیید یا خجالت زدگی انجام می‌دهند. این طرح واره معمولاً منجر به احساس فشار مداوم و عیب جویی افراطی از خود و دیگران می شود. این وضعیت در صورتی به عنوان یک طرح وارۀ ناسازگار اولیه در نظر گرفته می شود که منجر به اختلال در سلامت، احساس ارزشمندی ، روابط بین فردی یا لذت بردن از زندگی شود. شکل های بروز این طرح واره عبارتند از : (۱) بی نقص گرایی (مانند” نیاز به انجام دقیق کارها ، توجه غیر عادی به جزئیات یا کم بر آوردن کارایی” ) (۲) قواعد”وباید های” انعطاف ناپذیر در بسیاری از حوزه ها از جمله معیارهای اخلاقی ، فرهنگی و مذهبی غیر واقع گرایانه و (۳) اشتغال ذهنی با زمان و بازده کار .بیمارانی که طرح وارۀ تنبیه دارند ، بر این ‌باورند که افراد باید به خاطر اشتباهات خود سخت تنبیه شوند. در چنین طرح واره ای ، تمایل تنبیه شدیدی وجود دارد نسبت به کسانی که طبق معیارشان عمل نمی کنند (حتی خود فرد) . بیمارانی که این طرح واره را دارند معمولاً نمی‌توانند از اشتباهات دیگران چشم پوشی کنند و آن ها را ببخشند ، زیرا نمی توانند موقعیت های مشکل زا ، نقص ها و کمبود های انسان را مدّ نظر قرار دهند و از پذیرش این موارد طفره می‌روند (یانگ ،۱۹۵۰ ؛ به نقل از حسن حمید پور ،۱۳۹۰ ).

بیولوژی طرح واره های ناسازگار اولیه

این دیدگاه، ‌بر اساس پژوهش‌های انجام شده درحوزۀ هیجان وبیولوژی مغز( لدو[۱۱۵] ، ۱۹۹۶) مطرح شده است. همچنین برفرضیه هایی تأکید می‌کنیم که راجع به سازوکارهای احتمالی شکل گیری و تغییر طرح واره مطرح شده اند. هنوز پژوهشی انجام نشده است که صحت وسقم این فرضیه‌ها را آزمون کند.

پژوهش‌های ‌اخیر به این نکته اشاره می‌کنند که تنها یک سیستم هیجانی درمغز وجود ندارد ، بلکه چندین سیستم وجوددارد. هیجان های مختلفی وجود دارند که درگیر مکانیسم های حیاتی هستند- پاسخ به خطر ، جستجوی غذا، رابطه جنسی و جفت یابی، مراقبت ‌از فرزندان ، پیوندهای عاطفی اجتماعی – وبه نظر می‌رسد که هریک از آن ها توسط شبکه مغزی منحصر به فردی ، واسطه مندی می‌شوند.

سیستم های مغزی درگیردر شرطی شدن ترس و حوادث آسیب زا

مطالعات انجام شده برروی بیولوژی مغز به نواحی خاصی اشاره می‌کنند که توسط طرح واره های مبتنی بر حوادث آسیب زای دوران کودکی ، مانند رهاشدگی یا بدرفتاری ، برانگیخته می‌شوند .

در جمع بندی از پژوهش های انجام شده دربارۀ بیولوژی حوادث آسیب زا:

درحین بروز یک حادثۀ آسیب زا، خاطرات هشیار توسط سیستمی ذخیره می‌شوند که با هیپوکامپ و نواحی قشر مغز مرتبط است و خاطرات ناهشیار ، توسط سازوکارهای شرطی شدن ترس شکل می گیرند که این سازوکارها ازطریق سیستم آمیگدال عمل می‌کنند. این دو سیستم به طور موازی فعال می‌شوند و درباره تجربه آسیب زا ، اطلاعات متفاوتی ذخیره می‌کنند . هر یک از این دو سیستم می‌توانند به محض روبه رو شدن با محرکهایی که در طول حادثه آسیب زا وجودداشته است، خاطرات خود را بازیابی کنند. نتایج بازیابی سیستم آمیگدال ، به صورت آمادگی پاسخهای بدنی ‌در مقابل‌ خطر ظاهر می‌شوند و سیستم هیپوکامپ نیزخاطرات را به صورت هشیارانه به یاد می آورد (لدو ، ۱۹۹۶) .

‌بنابرین‏ ، طبق نظرلدو، بین سازوکارهای مغزی سهیم درثبت، ذخیره وبازیابی خاطرات هیجانی یک حادثه آسیب زاو سازوکارهای مرتبط با پردازش ‌شناخت‌واره ها وخاطرات هشیار همان حادثه ، تفاوت وجود دارد . آمیگدال ، خاطرات هیجانی را ذخیره می‌کند، درحالی که هیپوکامپ و قشر عالی مغز، خاطرات شناختی را نگهداری می‌کنند. پاسخ های هیجانی می‌توانند بدون فعال شدن سیستم های پردازش قشر عالی مغز که درگیر تفکر، استدلال و هشیاری هستند ، اتفاق بیفتند.

ویژگی های سیستم آمیگدال

طبق نظرلدو، سیستم آمیگدال ، ویژگی هایی دارد که آن را از سیستم هیپوکامپ و قشرعالی مغز متمایز می‌کند:

– سیستم آمیگدال ، ناهشیار است. واکنش‌های هیجانی می‌توانند بدون ثبت هشیارانه محرک اتفاق بیفتند.

– سیستم آمیگدال ، سریع تر عمل می‌کند . علایم خطر ازطریق تالاموس هم به آمیگدال می‌روند و هم به قشر مغز. این علایم با سرعت بیشتری به آمیگدال می‌رسند. زمانی که آمیگدال ، پاسخدهی به علامت خطر را آغاز می‌کند، قشر مغز هنوز مشغول شناسایی خطر است .

– سیستم آمیگدال ، خودکار[۱۱۶] است . زمانی که سیستم آمیگدال مشغول ارزیابی خطر است ، هیجان ها و پاسخهای بدنی به صورت خودکار رخ می‌دهند. سیستم درگیر در پردازش شناختی با پاسخهای خودکارارتباط زیادی ندارد. ویژگی متمایز پردازش شناختی ، انعطاف پذیری درپاسخ دهی است. زمانی که شناخت داریم ،حق انتخاب نیز داریم.

– خاطرات هیجانی درسیستم آمیگدال، پردوام و ماندگارند.”خاطرات ناهشیار مربوط به ترس که از طریق آمیگدال ثبت می‌شوند ، دائما درمغز شعله ور می‌گردند. آن ها احتمالا درتمام طول زندگی با ماهستند”. فراموش نکردن محرک‌های ترسناک ، ارزش بقایی[۱۱۷] دارد . این خاطرات نسبت به خاموشی مقاومند. حتی خاطراتی که به نظر می‌رسد خاموش شده اند، اغلب تحت شرایط فشارزا به طور خودانگیخته دوباره سروکله آن ها پیدا می شود. خاموشی می‌تواند مانع بیان پاسخهای شرطی شدۀ ترس شود، ولی خاطرات زیربنایی پاسخ‌ها را نمی تواند از بین ببرد .

“خاموشی… تنها با کنترل قشرمغز بر پاسخهای آمیگدال امکان پذیراست، نه ازبین بردن خاطرات آمیگدال(به همین دلیل احتمالا طرح واره ها نمی توانند به طور کامل بهبود یابند ).

1 ... 18 19 20 ...21 ... 23 ...25 ...26 27 28 ... 227