دانلود پایان نامه حقوق درباره سن ازدواج و سن اقامه دعوی در دادگاه خانواده
و در قانون مدنی مصوب ۱۳۱۳ در ماده ۱۰۴۱ مقرر کرده بود در نکاح اناث قبل از رذکور قبل از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام ممنوع است معذلک در مواردی که مصلحت اقتضاء کند با پیشنهاد دادستان و تصویب دادگاه ممکن است معافیت از شرط سن برای ازدواج اعطا شود ولی این معافیت نمی تواند به اناثی داده شود که کم تر از ۱۳ سال تمام و به ذکور شامل گردد که کم تر از ۱۵ سال تمام دارند.
ولی با توجه به انتقادهایی که به ازدواج نوجوانان می شد در ماده ۲۳ حمایت خانواده ۱۳۵۳ مقرر شد ازدواج زن قبل از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام و مرد قبل از رسیدن به ۲۰ سال تمام ممنوع است ولی در صورت اقتضاء مصالح برای زن که سن اول ۱۵ سال تمام کم تر نباشد و برای زندگی زناشویی استعداد جسمی و روانی داشته باشد به پیشنهاد دادستان و تصویب دادگاه شهرستان ممکن است از شرط سن معاف شود در تجدید نظر در قانون مدنی بعد از انقلاب به سال ۱۳۶۱، ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی ظاهرا مغایر شرع تشخیص داده شده بدین شرح اصلاح گردید. نکاح قبل از بلوغ ممنوع است.
تبصره- عقد نکاح قبل از بلوغ با اجازه ولی صحیح است به شرط رعایت مصلحت مولی علیه بلوغ در این ماده به همان معنای فقهی به کار رفته که در تبصره ۱ ماده ۱۲۱۰ اصلاحی قانون مدنی هم سن آن بر اساس فقه امامیه مشخص شده است رسیدن به سن ۱۵ سال قمری در مورد پسر و ۹ سال تمام قمری در مورد دختر اعلام نمود. ولی بر اساس انتقاداتی که در همین موضوع به عمل آمد و تاکید شده که در برخی اخبار و روایاتی که از معصومین نقل شده است که سن بلوغ را دردختر سیزده سال تمام بیان می کند[۱] به هر حال قانونگذار در سال ۱۳۷۹ در ماده ۱۰۴۱ را اصلاح و مقرر داشت عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح ( اصلاحی مصوب ۲۷/۹/۷۹ )
با تصویب اصلاحی ماده ۱۰۴۱ در سال ۷۹ مجازات مقرر در ماده ۳ قانون ازدواج ۱۳۱۰ که با اصلاحات سال ۱۳۶۱ منسوخ شده بود مجددا احیا شده است در لایحه جدید خانواده برای ازدواج با دختر بالغ مجازات های قبل را تشدید کرده است یکی از مشکلات که به سبب تفاوت سن نکاح با سن رشد در معاملات می باشد این است که زوجه برای اقامه دعوی می تواند قبل از رسیدن به سن ۱۸ سال اقدام نماید[۲]. زیرا در ماده واحد و قانون راجع به رشد متعاملین ۱۳۱۳ آمده بود:
از تاریخ اجرای این قانون، در مورد کلیه معاملات ، عقود و ایقاعات به استثناء نکاح و طلاق، محاکم عدلیه و ادارات دولتی و دفاتر اسناد رسمی را که به سن ۱۸ سال تمام شمسی نرسیده اند اعم از ذکور و اناث غیر رشید بشناسد مگر اینکه رشد آنها قبل از اقدام به انجام معامله یا عقد و یا ایقاع بطرفیت مدعی العموم در محاکمه ثابت شده باشد در حل تعارض بین قانون فوق با مقررات قانون مدنی درباره امکان اقامه دعوی توسط دختر و پسر کم تر از ۱۸ سال اداره حقوقی قوه قضاییه طی نظریه ای اعلام می دارد. با توجه به ماده واحده قانون راجع به رشد متعاملین مصوب ۱۳۱۳ و مستفاد از ملاک آن زنی که کم تر از ۱۸ سال تمام شمسی داشته باشد. می تواند در مورد کلیه دعاوی ناشی از نکاح و طلاق مستقلا و شخصا در محاکم و مراجع صالحه طرح دعوی کند ولی صلح دعاوی مالی مزبور باید با اجازه ولی یا قیم نامبرده باشد. همچنین با توجه به رای وحدت رویه درباره تفسیر تعارض متن ماده ۱۲۱۰ و تبصره ۲ آن[۳] می توان گفت که قبل از اثبات رشد شخص بالغ می تواند در امور غیرمالی مربوط به ازدواج و طلاق شخصا اقامه دعوی کند[۴] با توجه به خلاء قانونی برای سن اقامه دعوی در نزد دادگاه در دعاوی خانواده در لایحه جدید توجه نشده است.
گفتار ۲- گواهینامه های سلامت زوجین
برابر ماده ۱۰۴۰ قانون مدنی هریک از روجین می تواند برای انجام وصلت منظور از طرف تقابل تقاضا کند که تصدیق طبیب از امراض مسر یه مهم از قبیل سفلیس و سوزاک و سل ارائه دهد این قاعده که به طور اختیاری در ماده ۱۰۴۰ پیش بینی شده بود به موجب قانون لزوم ارائه گواهینامه پزشک قبل از وقوع ازدواج مصوب ۱۲ آذر ۱۳۱۷ بصورت اجباری و نسبت به دو طرف مقر رشد و در این قانون برای سردفتری که نکاح را بدون اخذ گواهینامه های مذکور ثبت نماید حبس تادیبی تعیین و هچنین برای پزشک در صورت صدور گواهی خلاف واقع نیز مجازات حبس از ۶ ماه تا ۲ سال تعیین شد. فقط دختران از گرفتن گواهینامه پزشکی در امراض زهروی معاف هستند.
در سال ۱۳۶۷، بدنبال شیوع سقط جنین ناشی از ابتدای به بیماری کزار، قانون الزام تزریق واکسن ضد کزاز به بانوان قبل از ازدواج را تصویب نمود و دفاتر ازدواج موظف شدند گواهینامه مربوط به تزریق واکسن را از زن مطالبه نمایند.
به جهت ضرورت شناسایی بیماری های جدید خطرناک مثل ایذر و هپاتیت C در لایحه جدید حمایت خانواده مصوب ۹۲ ماده ۲۴ پیش بینی نموده است.
وزارت بهداشت، درمان، آموزش پزشکی مکلف است ظرف یک ماه از تاریخ تصویب این قانون بیماری هایی را که باید طرفین پیش از ازدواج علیه آنها واکسینه شوند و بیماری های واگیر و خطرناک برای زوجین و فرزندان ناشی از ازدواج را معین و اعلام دارد.
دفاتر ازدواج مکلف اند پیش از ثبت نکاح، گواهی صادره از سوی پزشکان و مراکزی که وزارت بهداشت واجد صلاحیت اعلام می دارد مبنی بر نداشتن اعتیاد به مواد مخدر و بیماری های موضوع این ماده و یا واکسینه شدن طرفین را از آنان مطالبه و بایگانی نمایند.
در ماده ۴۵ برای پزشکی که گواهی خلاف واقع موضوع ماده ۲۴ را صادر کند مجازات محروم ازطبابت ۲ تا ۵ سال پیش بینی کرده است.
گفتار۳ – مهریه: مهر یا صداق مالی است که زن بر اثر ازدواج مالک آن می گردد و مرد ملزم به دادن آن به زن می شود، مهریه در زمره حقوق مالی زوجه در فصل نکاح است ولی علت طرح آن در این گفتار اینست که تعیین مهریه از جهت ثبت، مالیات، حق الثبت، محدودیت میزان مهریه به قواعد شکلی نزدیک است در لایحه جدید حمایت خانواده از این منظر به موضوع توجه شده است مطابق ماده ۱۰۸۷ تعیین منوط تراضی طرفین است و برابر ماده ۱۰۱۲ به مجرد عقد، زن مالک مهر است و می تواند هر نوعی تصرفی که بخواهد در آن بنماید برابر تبصره این ماده که در تاریخ ۲۹/۴/۷۶ به آن ملحق شد چنان چه مهریه وجه رایج باشد به نرخ روز قابل محاسبه است و در زمان تادیه باید با توجه به تغییر شاخص قیمت سالانه زمان تادیه نسبت به سال اجرای عقد محاسبه و پرداخت شود. همچنین در ماده ۱۰۸۳ قانون مدنی شرط تقسیط مهریه در ضمن عقد نکاح مورد پذیرش قرار گرفته است. بنا به ماده ۲ قانون ازدواج، برای ثبت ازدواج و طلاق دولت حق الثبت دریافت نمی کند.
مهریه از حقوق مالی است که زوجه برای وصول آن می تواند از طریق اجرای ثبت و دادگاه اقدام لازم را معمول دارد. برابر نظریه اداره حقوق قوه قضائیه نیز مطالبه مهریه از اجرای ثبت را تا وقتی منتهی به وصول آن نشده است، مانع از دادخواهی در دادگاه ندانسته است ولی زوجه نمی تواند در آن واحد و نباید از دو مرجع مطالبه نماید. فرض دیگر اینست که دعاوی زوجه علیه زوج در فرض مطالبه مهریه توسط دادگاه مطابق ماده ۱۱ قانون آیین دادرسی مدنی، دعوا در محل اقامت خوانده اقامه می شود در دعاوی بازرگانی و دعاوی راجع به اموال منقول که از عقود و قراردادها ناشی شده باشد خواهان می تواند به دادگاهی رجوع کند که عقد یا قرارداد در حوزه آن واقع شده است یا تعهد می بایست از آنجا انجام شود بنابراین اگر مهریه مال منقول باشد و از طرف دیگر عقد نکاح عقد رضائی بوده در محلی به غیر از اقامتگاه زوج صورت پذیرفته باشد در این صورت آیا زوجه برای وصول مهریه خود به دادگاه اقامتگاه زوج مراجعه می نماید یا برابر ماده ۱۳ قانون آیین دادرسی مدنی به دادگاه محل وقوع عقد دادخواست تقدیم می دارد. اگر مهریه زن یک قطعه زمین مزروعی در محلی به غیر از اقامتگاه خوانده و محل وقوع عقد واقع شده باشد در این صورت دادگاه صالح برای رسیدگی برای وصول مهریه از بین تمامی دادگاههای که دارای صلاحیت ذاتی برای رسیدگی دارند دادگاه اقامتگاه خوانده ( زوج )یا دادگاه محل وقوع عقد نکاح و یا برابر ماده ۱۲ قانون آیین دادرسی مدنی دادگاه صالح برای رسیدگی دادگاهی است که مال غیرمنقول در حوزه قضائی ان دادگاه قرار گرفته است.
بنابراین ملاحظه می گردد در این گونه دعاوی توجه جدی به موضوع صلاحیت دادگاهها از حیث صلاحیت ذاتی و محلی یا نسبی بعمل آید تا پس از طرح دعوا منجر به صدور قرار عدم صلاحیت از سوی محاکم دادگستری نگردد.
آنچه حائز اهمیت است استثناء وارده بر آیین دادرسی مدنی بوده که در آیین دادرسی خاص (خانواده) در ذیل دعاوی مطروحه در بحث های آتی به آنها پرداخته خواهد شد.
گفتار ۴- دعاوی مرتبط با جهیزیه
دعوای جهیزیه در حقوق مدنی ایران فاقد سابقه است اما قانون اختصاص تعدادی از دادگاه های موجود به دادگاه های موجود به دادگاه های موضوع اصل ۲۱ قانون اساسی، با ذکر این اصطلاح، رسیدگی به دعاوی مرتبط با آن را در صلاحیت دادگاه خانواده قرار داده است.
جهیزیه اثاث مورد نیاز زندگی است که زن به مناستب ازدواج به منزل شوهر می برد اگرچه اثاث زندگی به مناسبت نکاح، عنوان جهیزیه به خود می گیرد، اما در این که آیا می توان در دعاوی مرتبط با جهیزیه مانند استرداد آن، به ماده ۱۳ قانون آیین دادرسی مدنی مراجعه کرد و دادگاه محل وقوع عقد نکاح را نیز صالح برای رسیدگی دانست باید گفت ارتباط جهیزیه با عقد نکاح ناشی شده است همچنین آوردن جهیزیه به منزل شوهر، از نظر قانون جزو تکالیف زوجه محسوب نمی شود تا دلیلی برای مشمول موضوع در ماده ۱۳ باشد لذا در دعوای مربوط به جهیزیه، عموم ماده ۱۱ قانون آیین دادرسی مدنی حاکم است و اقامه چنین دعوایی در صلاحیت دادگاه خانواده محل وقوع عقد نکاح نیست، در این خصوص گفته شده است معمولا راجع به جهیزیه، زوجین بر وقوع عقد مستقل از عقد نکاح اراده ای ندارد. لذا مشمول مقررات ماده ۱۳ نسبت به مورد صحیح نیست بلکه طبق قاعده کلی صلاحیت دادگاه محل اقامت خوانده، دعوای استرداد جهیزیه باید تنها در دادگاه محل اقامت زوج طرح شود[۵].
گفتار ۵- جهات رسیدگی توامان در دعاوی خانوادگی
گاهی رسیدگی به دو دعوا باید به طور همزمان در یک دادگاه صورت میگیرد. مطابق ماده ۱۷ قانون آیین دادرسی مدنی هر دعوایی که در اثنای رسیدگی به دعوای دیگر از طرف خواهان یا خوانده یا شخص ثالث یا از طرف متداعین اصلی بر ثالث اقامه شود دعوی طاری نامیده می شود. این دعوا اگر با دعوی اصلی مرتبط یا دارای یک منشاء باشد در دادگاهی اقامه می شود که دعوای اصلی در آن جا اقامه شده است در دادگاه رسیدگی کننده فعلی رسیدگی می شود.
همچنین گاه طرفین دعوای خانوادگی نسبت به یکدیگر دعوای متعدد و مرتبط طرح می کنند.
به عنوان مثال، زوج دعوایا لزام به تمکین علیه زوجه اقامه می کند و زوجه نیز دعوای نفقه یا تهیه مسکن مستقل را طرح می نماید این دعاوی گاه به صورت دعوی متقابل طرح می شود که در ماده ۱۴۱ قانون آیین دادرسی مدنی در مقابل ادعای خواهان از طرف خوانده اقامه می شود و با وجود یکی از این دو شرط باید به طور هم زمان رسیدگی شود.
۱- با دعوای اصلی ناشی از یک منشاء باشد
۲- با دعوای اصلی ارتباط کامل داشته باشد
دعوای متقابل، دفاعی است که خوانده برعلیه خواهان مطرح می نماید از آن جا که دعاوی زوجین ناشی از حقوق و تکالیف متقابل آن ها نسبت به یکدیگر است گاه با یکدیگر دارای ارتباط است که اتخاذ تصمیم یکی موثر در دیگری است مانند دادخواست زوج بر اثبات نشوز زوجه که با دادخواست مبنی بر مطالبه نفقه از سوی زوجه ارتباط کامل دارد.
گفتار ششم- دادگاه صالح برای رسیدگی به دعاوی مرتبط
در مواردی که رسیدگی هم زمان و توامان ضرورت دارد، چون رسیدگی به کلیه دعاوی خانوادگی در صلاحیت دادگاه خانواده است، تعیین دادگاه صالح محلی مورد نظر است که با قواعد کلی صلاحیت صورت می گیرد و معهذا قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۵۳ نیز در این خصوص تعیین تکلیف خاص نموده است مطابق ماده ۷ این قانون دادگاهی که دادخواست مقدم به آن داده شده است. به تمامی دعاوی زوجین که ناشی از اختلافات خانوادگی است رسیدگی می کند. در این ماده، ملاک تشخیص دادگاهصالح برای رسیدگی، تاریخ تقدیم دادخواست است و در صورتی که دادخواست ما به طور همزمان در یک روز تقدیم شده باشد دادگاه حوزه محل اقامت زن صالح است. وضع این حکم به نفع زوجه قابل توجیه است، رفت و آمد زوجه و اقامت در شهر دیگر برای وی مشکلاتی را ایجاد می کند. همچنین حکم مندرج در ماده ۷ قانون حمایت خانواده، فعل قاعده لزوم اقامه دعوا در دادگاه محل اقامت خوانده نیست و قانون مذکور توسط ماده ۱۱ قانون آیین دادرسی مدنی فسخ نگردیده است. و قانون حمایت خانواده مصوب ۹۲ از جمله در ماده ۱۲ (در دعاوی و امور خانوادگی مربوط به زوجین، زوجه می تواند در دادگاه محل اقامت خوانده یا محل سکونت خود اقامه دعوا کند، مگر در مواردی که دعوی مطالبه مهریه غیر منقول باشد) به زوجه اجازه داده دعاوی خود علیه زوج را در دادگاه محل اقامت خود اقامه کند این حکم، عدول از قاعده عام مندرج در ماده ۱۱ قانون آیین دادرسی مدنی است متعاقبا در ماده ۱۴ هرگاه زوجین دعاوی موضوع صلاحیت دادگاه خانواده را علیه یکدیگر در حوزه های قضایی متعدد مطرح کرده باشد، دادگاهی که دادخواست مقدم به آن داده شده است صلاحیت رسیدگی را دارد. چنانچه دو یا چند دادخواست در یک روز تسلیم شده باشد، دادگاهی که صلاحیت رسیدگی به دعوای زوجه را دارد به کلیه دعوی رسیدگی می کند.
ظاهرا حکم ماده ۱۴ لایحه جدید شبیه به حکم مندرج ماده ۷ قانون حمایت خانواده مصوب ۵۳ می باشد، اما از آن جا که به جای عبارت « دادگاه محل اقامت زوجه » عبارت دادگاهی که صلاحیت رسیدگی به دعوای زوجه را دارد قرار داده است. در مواردی می تواند به ضرر زوجه باشد زیرا اگر زوجه مطابق ماده ۱۳ همین لایحه به جهاتی دادگاه محل اقامت زوج را انتخاب کرده باشد، مجبور به رعایت همان دادگاه در دیگر دعاوی خانوادگی خواهد شد.
مبحث دوم- تشریفات طلاق
گفتار۱- اجازه طلاق و صدور گواهی عدم امکان سازش
طبق ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی مرد می تواند هر موقع که بخواهد زن خود را طلاق دهد، یعنی در حقوق ایران اختیار طلاق با مرد است و در مواردی معدودی مانند طلاق به علت عدم انفاق، طلاق زوجه، غایب مفقود الاثر و طلاق در اثر عسر و حرج حاکم شرع می تواند زن را طلاق دهد با تصویب تبصره ۲ و ماده ۳ قانون، در موارد درخواست طلاق از سوی زوج به استناد ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی، مقرر نموده بود که در صورت عدم حصول سازش بین زوجین پس از ارجاع به داوری، دادگاه اجازه طلاق به زوج خواهد داد، در واقع قانونگذار با عدول از حکم مندرج در موارد ۶و ۸و ۹ قانون حمایت خانواده که در تمامی موارد درخواست طلاق از صدور گواهی عدم امکان سازش یاد نموده بود، تصمیم دادگاه در خصوص فرض یاد شده را به صراحت «اجازه» نامید. یعنی با تصویب قانون دادگاه مدنی خاص ۱۳۵۸ موجبات طلاق به قانون مدنی بازگشت داده شد. و به جای اصطلاح گواهی عدم سازش از اجازه طلاق استفاده شد. در طلاق توافقی نیازی به مراجعه به دادگاه نبود و شوهر پس از مراجعه به دادگاه و ارجاع امر به داوری می توانست اجازه طلاق بگیرد با تصویب ماده اصلاح مقررات مربوط به طلاق در سال ۱۳۷۱ زوجهایی که قصد طلاق و جدایی دارند باید به دادگاه مراجعه نماید و به اصطلاح گواهی عدم امکان سازش بگیرند طبق ماده ۲۸ لایحه جدید حمایت خانواده در صورتی که طلاق صرفا به درخواست مرد باشد دادخواست عدم امکان سازش و اگر به درخواست زوجه باشد حسب مورد دادخواست صدور حکم الزام به طلاق یا احراز شرایط اعمال وکالت در طلاق تقدیم دادگاه می شود بنابراین گواهی عدم امکان سازش تنها در صورت درخواست طلاق توسط مرد به کار می رود.
هرگاه دادگاه حکم به طلاق زنی بدهد و پس از قطعی شدن رای شوهر از اجرای حکم دادگاه و طلاق خودداری نماید حاکم یا نماینده او از باب الحاکم ولی المنتع اقدام به اجرای صیغه طلاق و امضای سند طلاق به جای شوهر خواهد کرد[۶].
گفتار ۲- اعتبار گواهی امکان سازش
طبق ماده ۲۱ قانون حمایت خانواده مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش، سه ماه از تاریخ صدور بوده و دفاتر طلاق پس از مراجعه یکی از زوجین، به طرف دیگر اخطار می کرد که ظرف مدت ۱ ماه حاضر شود و اگر حاضر نمی شد دفتر طلاق حسب تقاضای یکی از طرفین صیغه طلاق را جاری و ثبت می نمود. پس از تصویب قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق و استفاده نادرست از عبارت گواهی عدم امکان سازش مهلت اعتبار این گواهی مورد سوال واقع شد که قانون تعیین مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش مصوب ۱۱/۸/۷۶ به تصویب رسید. در مقایسه بین قانون حمایت خانواده ۱۳۵۳ و قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق باید گفت: که مبدا این مهلت در قانون حمایت خانواده تاریخ صدور گواهی و در قانون جدید تاریخ ابلاغ آن است.
۲- تشریفات اجرای صیغه طلاق در قانون جدید حمایت خانواده افزایش یافته و ثبت آن طولانی تر شده زیرا دفتر خانه دو مرتبه برای حضور دعوت می کند و از مرتبه دوم به مدت یک ماه طول می کشد. و در صورت عدم حضور و امتناع زوج از حضور و اجرای طلاق یا امتناع از اجرای طلاق مراتب را گواهی و به دادگاه اعلام می کند پس از دادگاه در خصوص گواهی تعیین تکلیف می کند بنابراین اجرای طلاق مدت ها به طول می انجامد.
۳- برای اعتبار گواهی عدم امکان سازش، مهلت تعیین شده، ولی برای مراجعه به دفترخانه و اجرای صیغه طلاق مهلتی مقرر شده است و این امر ممکن است موجب سوء استفاده متقاضی طلاق می گردد مثلا ممکن است گواهی به درخواست شوهر صادر شود. او گواهی را ظرف مدت سه ماه به دفترخانه تسلیم کند، ولی برای اجرای صیغه طلاق در دفترخانه حاضر نشود، یا با حضور در دفترخانه از اجرای صیغه طلاق امتناع ورزد و زن را مدت ها در حال بلاتکلیفی نگاه دارد[۷].
گفتار۳- پرداخت حقوق مالی زوجه و تعیین تکلیف حضانت و ملاقات اطفال حقوق خانوادگی
در احکام طلاق معمولا نسبت به نفقه معوقه، نفقه ایام عده، مهریه، حضانت و ملاقات و نفقه اطفال تعیین تکلیف می شود، قانون حمایت خانواده مصوب ۵۳ برابر مواد ۱۱ و ۱۲ در میان صدور گواهی امکان سازش در خصوص مقرری متناسب برای کسی که متحمل ضرر شده است و ترتیب ملاقات اطفال تعیین تکلیف می کند. در حقوق مدنی نیز اگر طلاق از نوع رجعی باشد در زمان عده، شوهر موظف به پرداخت نفقه به زن است. اما اگر طلاق بائن باشد چون از زمان وقوع طلاق، رابطه زوجین قطع می شود و امکان رجوع شوهر به زن وجود ندارد. زن مستحق دریافت نفقه نخواهد بود مگر اینکه زن حامل باشد هرگاه زن عده نداشته باشد، پس از طلاق مستحق دریافت نفقه نخواهد بود. در تبصره ۳ ماده واحد قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق آمده است: اجرای صیغه طلاق و ثبت آن در دفتر موکل به تادیه حقوق شرعی و قانونی زوجه «اعم از مهریه. نفقه. جهیزیه، غیر آن را به صورت نقد می باشد مگر در طلاق خلع یا مبارات (در حد آنچه بذل شده) و یا رضایت زوجه وی یا صدور حکم قطعی اعسار شوهر از پرداخت حقوق الذکر.»
منظور از نقد در ماده واحده قانون اصلاح مقررات طلاق، فوریت و حال بودن است نه لزوما به صورت وجه نقد باشد، همچنین معافیت شوهر در طلاق خلع و و مبارات از پرداخت حقوق قانونی و شرعی زوجه در حد آنچه بذل شده یا در صورت رضایت زوجه، و یا در صورت صدور حکم قطعی اعسار در این ماده تصریع گردیده که با هریک از این موجبات ثبت طلاق بدون تادیه حقوق زوجه مجاز خواهد بود گاهی هم عدم تعیین تکلیف مهریه در پرونده های طلاق معمولا ناشی از وجود پرونده مهریه خود گذشت می کنند و طلاق میگیرند (یعنی، چه طلاق توافقی باشد و چه به درخواست زوجه باشد.
در رویه قضائی در حال حاضر در دادگاه در هنگام صدور حکم طلاق نسبت به نفقه ایام عده تعیین تکلیف می شود در مورد نفقه ایام گذشته کمتر توجه می شود و برای اداره صغار حاصل ازدواج در هنگام صدور حکم طلاق در محاکم پرداخته می شود و درباره دریافت اجرت المثل و نحله از این لحاظ در بین حقوقدانان، و در رویه قضائی اختلاف نظر وجود دارد.
یکی از استادان حقوق در این باره می نویسند: اثبات دستور مرد به انجام کارهای خارج از وظیفه شرعی به عهده زن است ولی اثبات عدم قصد تبرع لازم است زیرا اصل عدم تبرع است و زوجه در این مورد نیاز به دلیل اثباتی ندارد. اما از آنجائیکه منابع حقوق عرف می باشد. از آنجائیکه در عرف جامعه ایرانی غالبا زن ایرانی تبرعا کارهای خانه را انجام می دهد، اماره ای به سود شوهر مبنی بر قصد تبرع وجود دارد که اثبات خلاف آن به عهده زن است[۸]
یکی دیگر از حقوق دانان در این رابطه می نویسد:
تبصره ۶ در رابطه با اجرت المثل یک قانون ناکارآمد در استیفای حقوق زنان است زیرا تعلق اجرت المثل به زوجه از یک سو منوط به عدم قصد تبرع است و از سوی دیگر احراز عدم قصد تبرع با دو مانع جدی روبروست و آن اصل عدم تبرع و نیز ظهور عرفی تبرع بودن کارهای زوجه، زن به ظاهر برای کارهای خانه قصد اجرت نمی کند و شان را در حد یک اجیر منزل نمی دهد. لذا در تعارض اصل و ظاهر، ظاهر مقدم می شود و از این جهت که ظاهر یک اماره است و بر اصل ترجیح دارد[۹].
به دلیل ابهام ها و تردید های که در تفسیر ۶ ماده واحده طلاق وجود داشت سرانجام مجمع تشخیص نظام نسبت به الحاق یک تبصره به ماده ۳۳۶ اقدام نمود که امکان اخذ اجرت المثل را از شوهر با شرایط ۳۳۶ و صرفنظر از طریق و درخواست آن تایید کرد:
تبصره: چنانچه زوجه کارهایی را که شرعا به عهده وی نبوده و عرفا برای آن کار اجرت المثل باشد و برای دادگاه نیز ثابت شود. دادگاه اجرت المثل کارهای انجام گرفته را محاسبه و به پرداخت آن حکم می نماید[۱۰] ولی هنوز اعمال ماده ۳۳۶ قانون مدنی و تبصره ذیل آن در رویه قضائی مشاهده نشده است.
لایحه جدید خانواده مصوب ۹۱ در ماده ۲۶ به لزوم ثبت طلاق تصریح نموده است. طبق ماده ۲۷ لایحه، طلاق توافقی نیاز به مراجعه به دادگاه ندارد و بلکه زوجین با مراجعه به مراکز مشاوره خانواده در صورت عدم انصراف و سازش، گواهی توافق زوجین بر طلاق دریافت می کنند ماده ۲۸ لایحه درباره گواهی عدم امکان سازش این گواهی را منحصر به درخواست طلاق از جانب زوج نموده و طلاقی که به درخواست زوجه باشد را حکم الزام به طلاق یا احراز شرایط اعمال وکالت تعبیر نموده است.
ماده ۳۲ قانون حمایت خانواده جدید نیز تصریح نموده است که، دادگاه ضمن حکم طلاق یا گواهی عدم امکان سازش با توجه به شروط ضمن عقد و مطالب مندرج در اسناد ازدواج تکلیف جهیزیه، نفقه زوجه،نفقه اولاد و حمل و ترتیب حضانت و نگهداری اطفال و هزینه آن، نحوه پرداخت آن را مشخص می کند هم چنین با توجه به وابستگی عاطفی، مصلحت طفل، ترتیب، زمان و مکان ملاقات را با پدر و مادر و سایر بستگان تعیین می نماید.
ثبت طلاق موکول به تادیه حقوق مذکور می باشد مگر رضایت زوجه یا صدور حکم قطعی اعسار زوج یا تقسیط آن. در هر حال هرگاه زن بدون دریافت حقوق مذکور به ثبت طلاق رضایت دهد می تواند پس از ثبت طلاق جهت دریافت این حقوق از طریق اجراء احکام مطابق مقررات مربوط اقدام نماید.
هرچند در این ماده که مربوط به حقوق مالی زوجه اعم جهیزیه، نفقه و مهریه می باشد ولی اجرت المثل را ذکر نکرده است و برابر مصوبه مجمع تشخیص اجرت المثل کماکان به قوت باقی است چرا که مصوبات مجلس شورای اسلامی نمی تواند ناقض مصوبه مجمع باشد. درباره اعتبار گواهی عدم سازش یا گواهی مراکز مشاور خانواده برای طلاق توافقی، همان مهلت سه ماهه در مواد ۳۲ و ۳۴ پیش بینی شده است.
هم چنین، درباره مبدا مهلت تاریخ ابلاغ رای قطعی یا قطعی شدن رای لحاظ گردیده است در موارد قابل فرجام هم مبدا مهلت، تاریخ ابلاغ رای فرجامی یا انقضای مهلت فرجام است که وفق تبصره ۳ همین ماده جهت رسیدگی فرجامی شش ماه می باشد.
گفتار۴- مقرری ماهانه
در ماده ۱۱ قانون حمایت خانواده ۱۳۵۳ « تعیین مقرری ماهانه » با وجود شرایطی برای زوجین پیش بینی شده است.
الف- شرایط تعیین مقرری ماهانه
۱- درخواست یکی از زوجین
۲- سوء رفتار و قصور یکی از طرفین یا بیماری و جنون یکی از آنها در صورتی که بعد از ازدواج حادث شده است.
۴- عدم بضاعت متقاضی
۵- صدور گواهی عدم امکان سازش
ب- ملاک های تعیین میزان مقرری:
۱- وضع و سن طرفین
۲- طول مدت زناشویی
ج- دلایل قطع مقرری ماهانه
۱- ازدواج مجدد محکوم له
۲- ایجاد درآمد کافی برای محکوم له
۳- کاهش درآمد یا عسرت محکوم علیه
۴- فوت محکوم له
۵- اعاده سلامت از جنون و بیماری
الزام به پرداخت مقرر از حقوق دیگر کشورها اقتباس شده و نویسندگان قانون حمایت خانواده با تغییری در آن، تصویب کرده اند.
برخی اساتید اظهار عقیده کرده اند برای زنی که در عده رجعی است نمی توان مقرری معین کرد، زیرا در این دوران زن در حکم زوجه است و نفقه او را شوهر می پردازد و زن در چنین شرایطی تنگدستی و عسرت ندارد تا شرایط مقرری را داشته باشد این مقرری را نباید با نفقه ایام عده اشتباه کرد[۱۱]. چه این مقرری که مربوط به ایام عده نیست و با نفقه ایام عده قابل جمع نیست و در هر نوع طلاق اعم از بائن و رجعی قابل مطالبه است و از لحاظ نظری به زن اختصاص ندارد و مرد هم می تواند با شرایط فقر، پرداخت آن را از زن بخواهد[۱۲]. به همین دلیل جمع بین اجرت المثل با مقرری ماهانه نیز ممکن به نظر نمی رسد تنها زنی که نتواند شرایط اجرت المثل را اثبات کند می تواند تقاضای مطالبه مقرری ماهانه نماید.
از معدود قواعد ماهوی که بعد از انقلاب تصویب شده است اجرت المثل یا بخشش اجباری به زوجه مطلقه است.
ماده ۱۱ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۵۳ که برقاعده عقلی و شرعی او لا ضرر و قاعده تسبیب استوار است و قانونگذار جدید نیز می توانست پرداخت مقرری ماهانه را برای جبران خسارات مادی و معنوی زن مقرر دارد یا به دادگاه اختیار بدهد که مبلغی را بدین عنوان تعیین نماید.
. کاتوزیان ناصر، حقوق خانواده جلد ۱ ص۶۹- ۷۰[۱]
مدنی- سید جلال الدین. حقوق مدنی ج۷ ص۲۸[۲]
رای وحدت رویه شماره ۶۲/۳۷ مورخ ۳/۱۰/۱۳۶۴ [۳]
صفایی، سیدحسین، امامی، اسدالله، حقوق خانواده ص ۸۴[۴]
معاونت آموزش قوه قضائیه، رویه قضای ایران در ارتباط با دادگاه های خانواده۱ جلد ۳ ص۶۳[۵]
حسین صفایی- اسدا… امامی حقوق خانواده ص ۲۲۴[۶]
بداغی فاطمه- آیین دادرسی در دادگاه های خانواده نشر میزان سال ۱۳۸۸[۷]
امامی- اسدالله- صفائی- حقوق خانواده ص۲۳۸[۸]
هدایت نیا-فرج الله- ارزیابی قوانین خانواده- بخش نخست – فصلنامه کتاب زنان شورای فرهنگی اجتماعی زنان- ش۲۵ پاییز ۸۳ ص۹۰[۹]
روزنامه رسمی شماره ۱۸۰۴۹ مورخ ۴/۱۲/۸۵ مصوب ۲۳/۱۰/۸۵ مجمع تشخیص مصلحت نظام[۱۰]
کاتوزیان- ناصر- حقوق خانواده[۱۱]
صفایی حسین- حقوق خانواده[۱۲]